جامعه شناسان معتقدند انزواى اجتماعى به هر شکل و در هر صورت اثرات بسیار نامطلوبى در روح و جسم فرد و جامعه دارد .
این موضوع هم در مورد افرادى که بصورت انزوا بسر مى برند ، و هم در مورد قبائل و ملتها و بطور کلى گروههایى که به علل اجتماعى ، سیاسى و یا جغرافیایى جدا از دیگران زندگى مى کنند ، آزمایش شده است .
یکى از جامعه شناسان به نام « روس » در کتاب خود « اصول جامعه شناسى » اثرات انزواى اجتماعى را روى عده زیادى از زندانیان که در زندانهاى انفرادى بودند مورد مطالعه قرار داده است . او مى گوید : « ده درصد از این عده پس از گذشتن یک سال یا جان سپردند یا دست به انتحار زدند و یا دیوانه شدند و بقیه هم گرفتار یک نوع ناراحتى روانى ( غمزدگى ) گردیدند » .
سپس اضافه مى کند : « در میان زندانیان مجرد مبارزه روح اجتماعى فرد در مقابل مرگ به راستى تأثرانگیز است ، زیرا گاهى تنها تعارف یک گل یا یک نبات به یک زندانى ، ممکن است عطش تماس اجتماعى او را فرو نشاند و او را از مرگ نجات بخشد » .
او در مورد افراد تارک دنیا و صومعه نشینان نیز تصریح مى کند که انزوا اثر بدى در روح آنها دارد و در آنان تولید « افسردگى » و « یأس » و « و هم » و در غالب موارد تولید اختلال روانى مى نماید(1) .
اثرات انزواى اجتماعى در نزد قبایل بیابانگرد و چادرنشینان ـ که در یک نوع انزواى دائم بسر مى برند ـ نیز کاملا محسوس است ، زیرا عقب ماندگى آنها در همه شؤون فکرى و اجتماعى نمایان مى باشد و متناسب با چگونگى انزواى قبیلگى آنهاست .
همچنین کشورهایى که بر اثر رژیمهاى خاص سیاسى از دیگران جدا مى مانند در صورتى که با وسائل دیگر مانند مطبوعات و امثال آن ارتباط فکرى با سایرین برقرار نسازند ، از جهات مختلف گرفتار عقب افتادگى خواهند شد .
علت اصلى این موضوع با در نظر گرفتن بحثهاى گذشته و اینکه عموم پیشرفتها مدیون تراکم افکار و تراکم تجربیات و ابتکارات اقوام و افراد است کاملا روشن مى باشد ، بنابراین باید قبول کرد که انزواى اجتماعى بزرگترین دشمن تکامل جامعه ها و ترقى و پیشرفت انسانها در همه زمینه هاست و نیز سرچشمه انواع انحرافات مى باشد .
1 . جامعه شناسى ، ساموئیل کینگ ، صفحه 428 .