اخلاق بد یک نوع بیمارى است

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی در پرتو اخلاق
اخلاق و تربیت تهذیب نفس یا جهاد اکبر

   همه مى دانیم که در میان تمام موجودات زنده ، انسان یک وضع خاص و استثنایى دارد ، زیرا وجود او مرکب از نیروهاى متضادى است ; از سویى یک سلسله هوسهاى سرکش و غرایز و امیال حیوانى او را به طغیان ، تعدى نسبت به حقوق دیگران ، هوسبازى و شهوترانى ، دروغ و خیانت دعوت مى کنند ; و از طرف دیگر نیروى عقل و ادراک ، عواطف انسانى و وجدان ، او را به عدالت ، نوع دوستى ، پاکدامنى ، درستکارى و تقوى فرامى خوانند .

   کشمکش این نیروها در همه انسانها وجود دارد و پیروزى نسبى یکى از این عوامل موجب مى شود که افراد از نظر ارزشهاى انسانى در سطوح کاملا مختلفى باشند و فاصله « قوس صعودى » و « نزولى » انسان فوق العاده زیاد گردد . گاهى از مقربترین فرشتگان بالاتر و زمانى از خطرناک ترین درندگان پست تر شود  !

   این حقیقت از احادیث فراوانى نیز استنباط مى گردد ، به عنوان نمونه امیر مؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید :

« اِنَّ اللهَ خَصَّ الْمَلَکَ بِالْعَقْلِ دُونَ الشَّهْوَةِ وَ الْغَضَبِ ، وَ خَصَّ الْحَیواناتِ بِهِما دُونَهُ وَشَرَّفَ الاِْنسانَ بِاِعْطاءِ الْجَمِیعِ فَاِنِ انْقادَتْ شَهْوَتُهُ وَغَضَبُهُ لِعَقْلِهِ ، صارَ اَفْضَلَ مِنَ الْمَلائِکَةِ لِوُصُولِهِ اِلى هذِهِ الرُّتْبَةِ مَعَ وُجُودِ الْمُنازِعِ »(1)

« خداوند فرشته را تنها عقل داد ، نه شهوت و غضب ; و حیوانات را تنها شهوت و غضب داد ، نه عقل ; ولى انسان را به اعطاى همه اینها شرافت بخشید ، لذا اگر شهوت و غضب او تحت فرمان عقلش قرار گیرد بالاتر از فرشتگان خواهد بود ، زیرا به چنین مقامى با وجود نیروى مخالف رسیده است » .

   ولى نکته اى که در اینجا لازم است به آن توجه شود این است که غرایز و امیال و شهوات بصورت اصلى و طبیعى و متعادل نه تنها زیانبخش نیستند ، بلکه وسایل ضرورى ادامه حیات خواهند بود .

   به عبارت دیگر ، همانطور که در ساختمان جسم انسان یک عضو بى مصرف و بیکار آفریده نشده ، در ساختمان روح و جان او نیز هر انگیزه و غریزه و میلى نقش حیاتى دارد ، و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعى و برهم خوردن تعادل ، بصورتهاى خطرناک و کشنده بیرون مى آیند .

   مثلا چه کسى مى تواند نقش « غضب » را در حیات انسان انکار کند ؟ آیا هنگامى که حقوق یک فرد مورد تجاوز قرار مى گیرد اگر تمام قدرتهاى ذخیره وجود او در پرتو غضب برافروخته و بسیج نگردد چگونه ممکن است در حال خونسردى که شاید یک دهم نیروهاى ذخیره خود را وارد میدان مبارزه نمى کند از حقوق خویش دفاع کند ؟ اما همین خشم و غضب اگر از محور اصلى خود منحرف گردد و از صورت ابزار نیرومندى در دست عقل خارج شود ، انسان را به صورت حیوان درنده اى بیرون مى آورد که هیچگونه حد و مرزى را به رسمیت نمى شناسد .

   همچنین نقش میل معتدل انسان به ثروت و مقام و امثال آنها ، در کوشش هرچه بیشتر در راه ترقى و پیشرفت بر همه کس روشن است ; همانطور که اثر مخرب ثروت پرستى و جاه طلبى یعنى افراط در این امیال بر هیچ کس مخفى نیست .

   بنابراین همانطور که بهم خوردن تعادل جسمى همیشه با عوارض ناگوارى همراه است که نام « بیمارى » به آن مى دهند ، بهم خوردن تعادل قواى روحى و غرایز و امیال نیز یک نوع « بیمارى روحى » محسوب مى گردد که علماى اخلاق به آن « بیمارى قلب » مى گویند .

   این تعبیر در اصل از قرآن مجید گرفته شده که نفاق منافق را مرض قلمداد کرده است آنجا که مى فرماید :

) فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً ((2)

در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است ، خداوند ( به خاطر اعمال زشتشان ) بر بیمارى آنان افزوده است .

 

 


1 . نراقى ، جامع السعادات 1 / 34 .

2 . سوره بقره ( 2 ) آیه 10 .

 

اخلاق و تربیت تهذیب نفس یا جهاد اکبر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma