اصول اخلاق از نظر قدما

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی در پرتو اخلاق
3 ـ مهاجرت و فرار از محیطهاى آلوده بررسى و انتقاد

  نخست باید دورنمایى از اصول علم اخلاق از دریچه افکار بزرگان این فن را از نظر بگذرانیم و مسیر بحثهاى آنها بطور اجمال در این علم مورد دقت و بررسى قرار گیرد .

   علماى اخلاق ، اصول فضایل اخلاقى را در چهار اصل خلاصه کرده اند :

   1 ـ حکمت .

   2 ـ عفت .

   3 ـ شجاعت .

   4 ـ عدالت .

   آنها معتقدند هریک از این چهار اصل حد وسطى است در میان افراط و تفریط قواى نفسانى و غرایز ، و به این ترتیب رذائل اخلاقى در دو طرف آنها قرار دارند و لذا در برابر هر فضیلتى دو صفت رذیله ذکر کرده اند به این ترتیب :

   1 ـ حکمت که عبارت است از اعتدال در تشخیص و درک واقعیات آنچنان که هست ; و در مقابل آن در طرف افراط « جربزه ودهاء » یعنى فعالیت بیش از اندازه قوه ادراک و تکیه بر احتمالات و تشکیکات کردن و عدم ثبات بر نظریات صحیح ، و در طرف تفریط « بلاهت » و کودنى است .

   2 ـ عفت که عبارت است از اعتدال در اعمال شهوات و بهره بردارى صحیح از امیال و غرایز ; و نقطه مقابل آن در طرف افراط « حرص و شره » ، و در طرف تفریط « خمود » است .

   3 ـ شجاعت که عبارت است از اعتدال در قوه غضب و ترسیدن از آنچه باید ترسید و نترسیدن از آنچه نباید ترسید ; و نقطه مقابل آن در طرف افراط « تهوّر » و بى باکى ، و در طرف تفریط « جُبن » و ترس است .

   4 ـ عدالت که عبارت است از پیروى نیروى شهوت و غضب از نیروى عقل و کنترل صحیح آنها در راه اصلاح و سعادت ; و نقطه مقابل آن در طرف افراط « ظلم » ، و در طرف تفریط « انظلام و تحمل ظلم » است .

   آنها از یک نظر رذایل اخلاقى را غیر متناهى دانسته در حالى که فضائل اخلاقى که حد وسط و نقطه اعتدال است یک مرحله بیشتر ندارد و لذا آن را تشبیه به مرکز دایره که یک نقطه بیشتر نیست و رذائل را تشبیه به نقاط نامتناهى که در اطراف دایره فرض مى شوند نموده اند .

   گاهى نیز آن را تشبیه به خط مستقیم در میان دو نقطه کرده اند که همواره یکى است ، در حالى که خطوط کج و منحنى در میان دو نقطه بى نهایت مى باشد .

   از محقق طوسى ، خواجه نصیرالدین و جمعى دیگر از محققان نقل شده که منظور از « صراط » که وصف آن در اخبار آمده : « اَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَاَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ(1) ; از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است » ، همین « اعتدال اخلاقى » است .

   بعضى دیگر از بزرگان علم اخلاق این موضوع را چنین تفسیر کرده اند که : چون وضع جهان دیگر در حقیقت تجسمى از وضع این جهان مى باشد ممکن است آن « صراط » تجسمى از همین اعتدال ملکات اخلاقى در این دنیا بوده باشد .

 

* * *

 

   اکنون باید دید این اصول چهارگانه از کجا بدست آمده است ؟

   علماى اخلاق در پاسخ این سؤال مى گویند : نفس انسان داراى سه قوه است :

   1 ـ قوه تشخیص و ادراک .

   2 ـ قوه جلب منافع یا « جاذبه » و به عبارت دیگر « شهوت » ( به معنى وسیع کلمه ) .

   3 ـ قوه دفع ضرر یا « دافعه » و به عبارت دیگر « غضب » .

   اعتدال هریک از این سه قوه یکى از فضائل اخلاقى را تشکیل مى دهد که به ترتیب حکمت ، عفت و شجاعت نامیده مى شوند .

   و اگر دو قوه شهوت و غضب در اختیار قوه تمیز و ادراک قرار گیرد « عدالت » حاصل مى گردد .

   به عبارت دیگر ، تعادل قواى سه گانه مزبور هرکدام به تنهایى فضیلتى است ، ولى ترکیب آنها به یکدیگر که همان پیروى نیروى شهوت و غضب از نیروى « ادراک » است فضیلت دیگرى خواهد بود ، زیرا بسیار مى شود که انسان شجاعت دارد و مثلا در میدان جنگ بدون جهت نمى ترسد ولى این شجاعت ممکن است در راه غلطى اعمال گردد مانند جنگ بخاطر هدفهاى پست و بى ارزش در این مورد شجاعت هست ولى عدالت نیست اما اگر این شجاعت در راه یک هدف عالى و عقلانى به کار افتد و با حکمت آمیخته شود عدالت بوجود مى آید .

 


1 . مجلسى ، بحار الانوار 73 / 270 .

 

3 ـ مهاجرت و فرار از محیطهاى آلوده بررسى و انتقاد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma