در اخبار متعددى به این حقیقت اشاره شده که صدق و راستى موجب « پاکى عمل » ، و دروغ کلید « انواع گناهان » است .
ممکن است درک این حقیقت براى بعضى مشکل آید که راستى و دروغ چه اثرى در سایر اعمال و کردار انسان مى تواند بگذارد ، لذا لازم است این نکته را مشروحتر بیان کرده نخست به پاره اى از اخبارى که از اهل بیت (علیهم السلام) در این زمینه رسیده اشاره نموده و سپس به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم .
على(علیه السلام) مى فرماید :
« الصِّدْقُ یَهْدِی اِلَى الْبِرِّ وَالْبِرُّ یَدْعُو اِلَى الْجَنَّةِ »(1)
راستگویى ، مردم را به نیکى هدایت مى کند ، و نیکى دعوت به بهشت .
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید :
« اِذا صَدَقَ الْعَبْدُ قالَ اللهُ : صَدَقَ و بَرَّ ، وَاِذا کَذِبَ قالَ اللهُ کَذَبَ وَفَجَرَ »(2)
هنگامى که بنده خدا راست بگوید ، خداوند مى گوید : او راست گفت و کار نیک کرد ; و هنگامى که دروغ بگوید ، مى فرماید : دروغ گفت و کار زشت انجام داد !
امام عسکرى (علیه السلام) مى فرماید :
« جُعِلَتِ الْخَبائِثُ کُلُّها فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتاحُها اَلْکَذِبُ »(3)
تمام پلیدیها در اطاقى قرار داده شده و کلید آن دروغ است .
از این حدیث به خوبى برمى آید که دروغ کلید تمام پلیدیها و زشتیهاست .
اکنون تأثیر راستگویى و دروغ را در اعمال انسان بررسى کنیم :
1 ـ دروغ سرچشمه نفاق است ، زیرا صدق هماهنگى زبان و دل و دروغ ناهماهنگى این دو است ، و از اینجا تفاوت میان ظاهر و باطن انسان شروع مى شود و دروغگو تدریجاً بسوى نفاق کامل پیش مى رود .
قرآن مجید به این حقیقت اشاره کرده ، مى فرماید :
) فَاَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ اِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما اَخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ ((4)
این عمل ، ( روحِ ) نفاق را ، تا روزى که خدا را ملاقات کنند ، در دلهایشان برقرار ساخت . این بخاطر آن است که از پیمان الهى تخلف جستند و بخاطر آن است که دروغ مى گفتند .
2 ـ ابزار بسیارى از گناهان ، دروغ است ; افراد متقلب و مزوّر ، دزد و خائن ، کم فروش و محتکر ، شیاد و پیمان شکن بدون دروغ دست و پایشان بسته مى شود و کارشان به بن بست مى کشد .
3 ـ آدم حسود براى اِعمال حسد ، آدم متکبر براى خودنمایى و خودفروشى ، آدم متملق و چاپلوس براى رسیدن به هدف خود ، افراد طماع و دنیا پرست براى نیل به مقصد خویش معمولا متوسل به دروغ مى شوند . با دروغ ، محسود را در انظار مردم کوچک مى کنند ; با دروغ ، خود را بزرگ جلوه مى دهند ; با دروغ ، هزار گونه تملق مى گویند و براى اشباع روح طماع خود به هر درى مى زنند و به دروغ متوسل مى گردند .
4 ـ کسى که مقیّد به راستگویى است ناچار است خود را در برابر بسیارى از گناهان محدود سازد ، زیرا فکر مى کند اگر توضیحى درباره آن از او بخواهند باید راست بگوید و اگر راست بگوید مایه رسوایى است ، پس چه بهتر که از آن اعمال بکلى چشم بپوشد . بنابراین تقید به همین صفت او را در مقابل بسیارى از گناهان بیمه مى کند .
5 ـ بسیارى از دروغها خود منشأ دروغها یا گناهان دیگرى است ، زیرا زیاد دیده شده افراد دروغگو براى توجیه مطالب خلاف خود دهها دروغ دیگر مى گویند ، و یا براى جلوگیرى از فاش شدن دروغ خود دست به اعمال خلاف دیگرى مى زنند .
از آنچه در بالا ذکر شد ( با در نظر گرفتن توضیحاتى که در هر قسمت مى توان داد ) بخوبى روشن مى شود که انسان اگر حقیقتاً مقید به صدق و راستى باشد ناچار است بیشتر گناهان را ترک کند زیرا هرکدام بنحوى از انحاء از دروغ مایه مى گیرد و بدون آن رونقى ندارند ، چه اینکه دروغ کلید آنهاست و راه وصول به آنها و شخص راستگو خواه ناخواه باید از گناه فاصله بگیرد .
1 . طبرسى ، مشکوة الانوار 157 .
2 . همان مدرک ، صفحه 156 .
3 . مجلسى ، بحار الانوار 72 / 263 .
4 . سوره توبه ( 9 ) آیه 77 .