مسائل متفرّقه پزشکى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
استفتائات جلد 1
تغییر جنسیّتفصل چهل و هفتم: مسائل متفرّقه   

جواب: این مسأله دو صورت دارد: گاه براى طبیب خوف ضرر حاصل مى شود یعنى احتمال قابل توجّهى نسبت به زیان داشتن روزه براى او حاصل مى شود در این جا مى تواند همان را به بیمار منتقل کند، چنانچه بیمار از قول طبیب خوف ضرر پیدا کند روزه راترک مى کند. صورت دوّم آن است که احتمال ضعیف و کم رنگى باشد دراین جا نمى تواند به بیمار توصیه ترک روزه کند.

سؤال 1547 ـ آیا تزریق آمپولهایى که جهت بى حسى، کاهش درد، کشتار میکروبها و... به کار مى روند در صورتى که هیچ خاصیّتى در جهت رساندن ویتامین یا موادّ غذایى به بدن نداشته باشند، مبطل روزه مى باشد؟

جواب: تفاوتى میان آمپولهاى دارویى و غذایى و سرمها (وبه طور کلّى آمپولهایى که در کلّ بدن اثر مى گذارد) نیست و همه اینها بنابر احتیاط واجب براى روزه دار اشکال دارد ولى آمپولهاى موضعى که براى بى حسى یا غیر آن استفاده مى شود اشکال ندارد.

سؤال 1548 ـ آیا خوردن داروهاى خوراکى که هیچ جنبه غذایى نداشته باشد و جهت تسکین آلام بیمارى به کار مى رود مبطل روزه مى باشد؟

جواب: بدون شک مبطل روزه است.

سؤال 1549 ـ آیا بردن وسایل غیر خوراکى ـ مثل وسایل دندانپزشکى ـ در دهان، باعث ابطال روزه مى شود؟

جواب: باعث ابطال روزه نیست مگر این که رطوبتهایى از دهان روى آن قرار گیرد و بعد آن را به دهان برگرداند و به اندازه اى زیاد باشد که با آب دهان مستهلک نشود و فرو ببرد.

سؤال 1550 ـ آیا الکلى که جهت ضد عفونى، بعد از تزریقات، به کار برده مى شود نجس است؟

جواب: پاک است، مگر این که با خون مخلوط شود.

سؤال 1551 ـ در بعضى از بیمارستانها از دانشجویانى که دوره آشنایى با کارهاى طبابت را به صورت عملى مى گذرانند مى خواهند که از بیماران مراجعه کننده معاینه به عمل آورند و قصدشان هم تعلیم امور درمانى مى باشد، بفرمایید:

الف) در صورت عدم رضایت بیماران مى توان آنان را به نوعى به معاینه مجبور نمود، مانند این که پزشک معالج اصلى بگوید اگر از معاینه دانشجویان ممانعت بنمایى من تو را معالجه و درمان نخواهم نمود؟

ب) اگر اقدام فوق در مورد ضرورت تعلیم بدون اشکال است مورد ضرورت را توضیح فرمایید؟

جواب: الف) کسى را نمى توان مجبور به معاینه کرد ولى اگر درمان او فورى و واجب نباشد و طبیب درمان را مشروط به اجازه معاینه کند و او هم این شرط را بپذیرد مانعى ندارد از این راه وارد شود.

ب) منظور از ضرورت این است که اگر این معاینات صورت نگیرد دانشجویان طب نمى توانند اطّلاعات خود را کامل کرده و جان مسلمانان را از خطر نجات دهند.

سؤال 1552 ـ آیا طبیب مى تواند ضمن انعقاد قرارداد معالجه با بیمار، سلب هرگونه مسؤولیّت شرعى از خود نسبت به آسیبهاى احتمالى که در ضمن معالجه ممکن است پیش بیاید بنماید تا هیچ گونه ضمانى به عهده وى یا عایله وى نباشد؟

جواب: اشکالى ندارد مشروط بر این که طبیب در تلاش و کوشش خود کوتاهى نکند.

سؤال 1553 ـ اگر از طرف قاضى، زنى را جهت معاینه و تشخیص نطفه اى که وى در رحم دارد به نزد پزشک قانونى بفرستند، در صورتى که طبیب به طور قطع بتواند تشخیص دهد که نطفه متعلّق به شوهر این زن نبوده بلکه از مرد اجنبى مى باشد، در این حال اگر طبیب واقعیّت را گزارش دهد یقین دارد این زن را بناحق اقوام وى خواهند کشت و اگر خلاف گزارش کند بچّه ملحق به شوهر این زن مى گردد و مسائل حقوقى و ارث و محرمیّت و سایر مشکلات پیش خواهد آمد، بفرمایید وظیفه طبیب چیست؟

جواب: مهم این است که قول طبیب و یقین او براى قاضى در این گونه موارد حجّت نیست و حتّى یقین خود قاضى هم که از این طریق حاصل شود حجیّت آن محل اشکال است بنابراین لزومى ندارد طبیب یقین خود را در این گونه موارد بازگو نماید و در نتیجه به حسب حکم ظاهرى بچه ملحق به آن شوهر است و این گونه احکام ظاهرى مشکلى ایجاد نمى کند.

سؤال 1554 ـ نسبت به کسى که اعتصاب غذا نموده و جان خود را به خطر انداخته یا لااقل سلامتى خود را دچار مخاطره کرده و تنها با تغذیه اجبارى توسط پزشک مى توان او را از خطر جانى حفظ نمود، بفرمایید:

الف) آیا این کار براى پزشک واجب است یا مى تواند اقدامى نداشته باشد؟

ب) اگر تغذیه واجب باشد و راه آن منحصر به ضرب و جرح اعتصاب کننده باشد، براى نجات دادن وى انسان چه مقدار مجاز به ضرب و جرح او مى باشد؟

ج) اگر ضرب و جرح چنین کسى موجب تغییر رنگ پوست وى گردد و مستلزم دیه باشد، دیه آن به عهده کیست؟

د) آیا حکم فوق نسبت به اعتصاب کننده اى که مى داند با اعتصاب غذا، خود را به پاى مرگ مى کشاند با دیگرى که از عواقب کارش بى خبر است فرق مى کند، اگر فرق دارد وظیفه طبیب را در مورد او هم بیان فرمایید؟

هـ) اگر پزشک را مجبور به تغذیه اجبارى نسبت به اعتصاب کننده غذا بنمایند نه به جهت حفظ جان اعتصاب کننده بلکه براى اقرار گرفتن از وى نسبت به امرى، پزشک چه تکلیفى در این صورت دارد؟

جواب: الف) این کار براى پزشک و سایر مسلمانان در موارد وجوب، واجب است.

ب) حدّاقل لازم در موارد احساس خطر براى اعتصاب کننده غذا جایز است.

ج) در موارد وجوب دیه ندارد.

د) براى طبیب تفاوتى ندارد.

هـ) هرگاه جان بیمار در خطر نباشد طبیب نمى تواند او را مجبور به غذا خوردن کند مگر در مواردى که مصالح مهمّ کشور و جامعه اسلامى در میان باشد.

سؤال 1555 ـ اگر دو مصدوم را براى پزشکى جهت معالجه بیاورند که هر دو نفر در شرایط خطر جانى قرار دارند، در صورتى که یکى از آن دو مصدوم عضو خانواده اى باشد که این پزشک، طبیب خانوادگى آنان مى باشد و اقدام پزشک براى معالجه هریک از آن دو مستلزم رها ساختن مصدوم دیگر مى باشد که در نتیجه آن مصدوم دیگر خواهد مرد، بفرمایید در این جا وظیفه طبیب پرداختن به معالجه کدام یک از این دو مصدوم است؟

الف) با توجّه به این که طبیب هیچ گونه تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده مصدومى که وى پزشک آنان است نداده باشد؟

ب) در صورتى که تعهّد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده یکى از آن دو داشته باشد حکم چگونه است؟

ج) در صورتى که مصدوم و مجروحى که وى پزشک خانوادگى آنان مى باشد حالش بسیار سخت ولى احتمال خطر مرگ براى وى کمتر است تا مصدوم دیگر، در این صورت وظیفه طبیب چیست؟

جواب: در صورت اوّل و دوّم با توجّه به این که هر دو بیمار در شرایط مساوى قرار دارند طبیب مخیّر است ولى اگر تعهّد شرعى نسبت به یکى از آنها دارد او را مقدّم دارد و در صورت سوّم باید آن را که خطرش بیشتر است مقدّم دارد.

سؤال 1556 ـ اگر بیمارى به پزشک مراجعه نماید و پزشک هم در معاینات وى به سرّى از اسرار بیمار مطّلع شود که در صورت کتمان نمودن، نفع بیمار و کسان وى در آن لحاظ مى گردد و بیمار هم خواهان پنهان ماندن آن عیب و بیمارى باشد، ولى اگر طبیب به اطّلاع مسؤولین مملکتى و حکومتى برساند نفع و مصلحت جامعه در آن وجود دارد این جا طبیب چه تکلیفى دارد؟

جواب: تنها در موردى که مصالح جامعه به خطر مى افتد لازم است آن را فاش کند و به مسؤولین مربوطه اطّلاع دهد.

سؤال 1557 ـ شخصى سرطان دارد و طبیب مى داند هرگونه اقدام در جهت معالجه او بى فایده است و اگر به بیمار و کسان وى اطّلاع دهد گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد مى شود امّا از صرف هزینه فراوانى براى معالجه جلوگیرى مى شود و طبیب هم مورد شکایت نسبت به کتمان بیمارى قرار نمى گیرد و اگر اطّلاع ندهد اموال فراوانى خرج معالجه مى شود که بى فایده خواهد بود و طبیب هم مورد اعتراض واقع مى شود، بفرمایید با توجّه به اصرارى که بیمار و کسانش در مورد دانستن واقعیّت دارند تکلیف طبیب چیست؟

جواب: با توجّه به این که ضربه هاى روحى از یکسو و هزینه هاى درمان از سوى دیگر کاملا متفاوت است طبیب باید آن طرف را اختیار کند که صدماتش کمتر است.

سؤال 1558 ـ جوانى جهت ازدواج براى آزمایش به پزشک مراجعه مى کند که پزشک وى را دچار بیمارى مسرى مى یابد و یا متوجّه مى شود که او معتاد است و در این جا اگر پزشک واقعیّت را براى دیگران که منتظر نتیجه آزمایش مى باشند بگوید، پرده از روى راز پنهان بیمار برداشته که قطعاً طبیب مى داند براى بیمار تبعات بدى به دنبال خواهد داشت و اگر نگوید همسر آینده وى دچار بیمارى مسرى مى شود و گرفتاریهایى پیدا مى نماید و براى طبیب هم ممکن است دچار درد سر بشود بفرمایید تکلیف طبیب چیست؟

جواب: با توجّه به این که این گونه آزمایشها نوعى مشورت با طبیب است کتمان کردن واقعیّت، خیانت در مشورت محسوب مى شود و باید واقعیت را بگوید.

سؤال 1559 ـ مبلغى پول در اختیار است که آن را مى توان یا صرف مداواى یک بیمار قلبى نمود و یا صرف ده بیمار دیگر که به امراض دیگرى مبتلا هستند، حال اگر بیمار قلبى را مداوا ننماییم خواهد مرد و اگر مداواى بیماران دیگر را رها سازیم دچار رنجهاى شدید و موجب پیشرفته تر شدن بیمارى آنان مى گردد و راهى هم براى مداواى هیچ یک از بیماران فوق جز از طریق خرج کردن این مبلغ پول وجود ندارد، در این صورت تکلیف طبیب انتخاب کدام طرف مى باشد؟

جواب: هرگاه بیمارى آن یک نفر خطر جانى دارد و بیمارى آن ده نفر خطرناک نیست، باید اوّلى را مقدّم داشت.

سؤال 1560 ـ اگر پزشکى خطرناک بودن بیمارى بیمار و ناامید بودنش را از حیات بیمار، به وى بگوید اسباب نگرانى شدید روحى بیمار و کسان وى را فراهم مى نماید. ولى از طرف دیگر براى گرفتن اذن از بیمار و کسان وى در صورت نیاز به عمل جرّاحى گفتن آن لازم است و چه بسا موجب مى شود بیمار وصیّت نماید و یا امانات مردم را به آنان رد نماید و کسب حلیّت کند و همچنین پزشک هم مورد اعتراض بعدى بازماندگان بیمار نسبت به عدم اخبار به آنان در مورد خطرناک بودن بیمارى قرار نمى گیرد و چنانچه خطرناک بودن بیمارى را اطّلاع ندهد، صدمه روحى و فکرى به بیمار وارد نمى شود ـ هر چند تأثیر هم در جهت بهبودى مریض ندارد ـ ولى از طرف دیگر ممکن است به خاطر وصیّت نکردن، حقوق افرادى از بین برود و پزشک هم مورد اعتراض گروهى از جهت عدم اطّلاع واقع مى گردد، بفرمایید اگر راه منحصر به گفتن صریح خطرناک بودن بیمارى و یا نگفتن باشد، طبیب چه باید بکند؟

جواب: معمولا راه سوّمى دراین گونه موارد وجود دارد که با عبارات مناسبى از مریض و کسان او اجازه مى گیرند و مى توان مطلب را براى بعضى از کسان او که روحیّه بهترى دارند بیان کرد، بنابراین ضرورتى که همه چیز را بخواهد با صراحت بگوید نیست.

سؤال 1561 ـ انتخاب اولویّت در رسیدگى به چند بیمار که همگى به اقدامات اورژانس نیاز دارند بر چه اساسى است؟ آیا تنها معیار، رسیدگى به حال بیمار بدحال تر است یا این که شخصیّت حقوقى و حقیقى افراد باعث تفوّق یک نفر بر دیگرى مى شود. مثلا رسیدگى به جان یک پزشک یا مهندس تحصیل کرده که براى جامعه مفیدتر است با یک کارگر ساده یکسان است؟ یا مثلا رسیدگى به یک فرد معتاد به هروئین که تصادف کرده با یک فرد مؤثّر در جامعه یکسان است؟

جواب: اگر حال یکى خطرناکتر است اولویّت دارد و هرگاه از نظر وضع پزشکى در شرایط مساوى باشند رعایت اولویّتهاى اجتماعى واخلاقى بهتر است.

سؤال 1562 ـ آزمایش و پژوهش روى افراد چه حکمى دارد؟ آیا مى توان از انسانها براى آزمایش داروها استفاده کرد؟ براى مثال معمول است که در آزمایش داروها از گروه شاهد (گروه سالم) استفاده مى کنند و برخى مى گویند: اگر اثر داروى مورد مطالعه مشخص نباشد مى توان گروه شاهد را انتخاب کرد ولى در مواردى که اثر درمانى داروى مورد مطالعه حتمى است و یا عدم تجویز آن سبب خطراتى مى شود تعیین گروه شاهد صحیح نیست نظر شما چیست؟ مثال دیگر: آیا از نظر اخلاقى تجویز دارونما اشکالى ندارد؟ برخى مى گویند استفاده از داروى کاملا بى اثر (Placebo)اشکال دارد و در مقایسه یک دارو، باید آن را با داروى قدیمى مقایسه کرد ولى اگر داروى قدیمى موجود نباشد مى توان از دارونما استفاده کرد. البتّه دارونماى کاملا بى اثر «مثل تزریق مایع نمکى داخل رگ به جاى دارو» باید با اطّلاع و موافقت بیمار باشد. آیا بیماران چنین مسأله اى را مى پذیرند؟ بیمارى که به بیمارستان مراجعه مى کند براى درمان است نه براى آزمایش و پیدا شدن افراد داوطلب که بیمار هم باشند مشکل است پس راه حلّ چیست، آیا مى توان بدون اطّلاع بیمار به او دارونما داد؟ مثال دیگر: آیا استفاده از کفّار، اسرا و محکومین به مرگ، براى آزمایش و پژوهش مجاز است؟ این روش را هیتلر روى یهودیها و آمریکاییها روى سیاه پوستان انجام مى دادند.

جواب: استفاده از داروهایى که خطر مرگ یا بیماریهاى مختلف دارد جایز نیست، مخصوصاً با عدم اطّلاع طرف استفاده از داروهاى بى اثر اگر جنبه درمانى ولو از طریق تلقین داشته باشد، در فرض نبودن داروهاى واقعى مانعى ندارد.

سؤال 1563 ـ نظر شما در مورد عمل جرّاحى زیبا سازى که بعضى انجام مى دهند چیست؟ قابل توجّه این که این عملیّات گاهى براى از بین بردن زشتى مادرزادى است و گاهى براى از بین بردن زشتى است که مادرزادى نیست مثل زخمها و جراحاتى که بعداً عارض مى شود و گاهى اصلا براى از بین بردن زشتى نیست، بلکه براى زیباتر شدن است؟

جواب: در صورتى که آمیخته با حرام دیگرى نباشد در هیچ صورت اشکال ندارد و در صورتى که مستلزم حرامى باشد (مانند نظر و لمس نامحرم) تنها در صورت ضرورت، جایز است.

سؤال 1564 ـ شخصى از یک بیمارى سخت مانند سرطان رنج مى برد و پزشکان هم از معالجه وى ناامید شده اند، حال اگر پزشکى از روى ترحّم و دلسوزى از معالجه وى که منجر به ادامه زندگى شخص بیمار در مدّت کوتاهى مى شود خوددارى نماید و بیمار زودتر بمیرد، آیا از نظر فقهى و شرعى چنین کارى جرم است یا نه؟ لطفاً به طور اجمال به دلیل آن را اشاره کنید.

جواب: قتل انسان مطلقاً جایز نیست حتّى از روى ترحّم و حتّى با اجازه خود مریض و ترک معالجه منجر به مرگ نیز جایز نیست. دلیل اصلى این مسأله اطلاقات ادلّه حرمت قتل از آیات و روایات است و همچنین ادلّه وجوب حفظ نفس و فلسفه آن ممکن است این باشد که چنین اجازه اى سبب سوء استفاده هاى فراوان مى شود و به بهانه هاى واهى قتل از روى ترحّم صورت مى گیرد یا افرادى به قصد انتحار و خودکشى از این راه وارد مى گردند، به علاوه مسائل پزشکى غالباً یقین آور نیست و اى بسا افرادى که از حیات آنها مأیوس بوده اند و به طور عجیبى از مرگ رهایى یافته اند.

سؤال 1565 ـ آیا کسى مى تواند به دیگرى اجازه قتل خودش را بدهد؟ آیا قاتل ضامن است؟ اعمّ از این که مانند مریض در حال مرگ باشد که به پزشک اذن تزریق آمپول مرگ آور مى دهد یا شخص دیگر؟

جواب: اجازه چنین چیزى جایز نیست و اگر اجازه بدهد و راضى باشد سبب جواز نمى شود.

سؤال 1566 ـ بیماران مرگ مغزى در علم پزشکى اشخاصى هستند که دچار توقف تمامى فعالیّتهاى شناخته شده مغزى شده اند و لکن قلب و بعضى از ارگانهاى دیگر بدن به کار خود ادامه مى دهند، تنفّس در این بیماران متوقّف شده و با استفاده از دستگاه تنفّس دهنده (اسپیراتور) مى توان تنفّس را برقرار کرد. تمامى این گونه بیماران در فواصل زمانى چند ساعت یا بیشتر نهایتاً دچار ایست قلبى و مرگ خواهند شد، آیا مى توان با توجّه به فروض ذیل این گونه بیماران را از دستگاه تنفّس دهنده جدا نمود:

الف) هزینه سنگین دستگاه هاى تنفّس دهنده.

ب) استهلاک این دستگاه ها به صورتى که در موارد ضرورى تر کارآیى کافى را نخواهند داشت.

ج) تحمّل اضطراب و انتظار طولانى خانواده بیمار در حالى که بیمار آنها بهبود نخواهد یافت.

د) وجود بیمارى که شانس بهبودى بیشترى داشته باشد و همزمان محدودیّت در تعداد دستگاه هاى تنفّس دهنده وجود داشته باشد.

جواب: در فرض مسأله اگر به امور مزبور یقین حاصل شود در تمام موارد ادامه معالجه واجب نیست.

سؤال 1567 ـ معاینه مرد توسط پزشک زن در صورتى که پزشک مرد در دسترس نباشد و یا این که باشد چه حکمى دارد؟

جواب: جز در موارد ضرورت و عدم دسترسى به جنس موافق جایز نیست.

سؤال 1568 ـ مشاهده مى شود که برخى از دانشجویان و اساتید پزشکى از امکانات دولتى وبیت المال، مثلا فرمهاى بیمارستانى و کاغذهاى مکاتبه اى استفاده شخصى مى کنند در حالى که هزینه این وسایل یا از بیت المال تأمین مى شود یا به هزینه بیماران اضافه شده و از آنها اخذ مى گردد، آیا این کار جایز است؟

جواب: جایز نیست، مگر به اجازه مسؤولان بیمارستان با در نظر گرفتن مصالح مجموعه.

سؤال 1569 ـ خانمى نمى دانسته که گذاشتن دستگاه درون رحم مستلزم نظر و لمس حرام است و این کار را انجام داده لکن حالا فهمیده است، آیا باید آن را بیرون بیاورد؟ با توجّه به این که اگر آن را خارج نکند مجبور است هر چند وقت یک بار براى معاینه نزد دکتر برود این مستلزم نظر و لمس حرام است.

جواب: مادامى که بیرون آوردن آن لازم نباشد مى تواند آن را به حال خود باقى بگذارد و بعد به عنوان ضرورت آن را خارج نماید.

سؤال 1570 ـ آیا محافظت از بچّه در رحم واجب است یعنى مادر باید تمام شرایط لازم جهت حفظ و سلامتى بچّه را فراهم کند؟

جواب: تا آن جا که مایه عسر و حرج نشود لازم است.

سؤال 1571 ـ آیا توصیه پزشک و پرستار مبنى بر ضرر داشتن روزه و یا حرکت اعضا و استعمال آب براى وضو و نماز به بیمار از نظر شرعى مجوّز محسوب مى شود؟

جواب: چنانچه در مخالفت دستور او خوف ضرر باشد مجوّز شرعى دارد.

سؤال 1572 ـ در صورتى که در یک شهر هم پزشک زن باشد و هم پزشک مرد، مراجعه بیمار زن:

الف) در صورت تساوى علمى و مهارت تخصّصى دو پزشک (زن و مرد) به متخصّص مرد چه حکمى دارد؟

ب) در صورتى که احتمال برود متخصّص مرد عالم تر است چه حکمى دارد؟

جواب: الف) اگر احتیاج به معاینه بدنى و نظر و لمس داشته باشد باید به پزشک زن رجوع کند. ب) اگر احتمال قوى به تفاوت آن دو بدهد و این تفاوت در درمان او یا رفع خطرات مؤثر باشد مى تواند پزشک مرد را مقدّم بدارد.

سؤال 1573 ـ در بیمارستانها و مراکز آموزشى پزشکى، دانشجویان جهت آموزش مبادرت به معاینه نواحى مختلف بدن شکم، سینه، لگن، نواحى تناسلى و بیمار غیر همجنس مى نمایند. با توجّه به این که این امر یک موضوع آموزشى است که در برنامه تربیت پزشکان قرار دارد چه حکمى دارد؟ و نظر مبارک در مورد حدود آن چیست؟

جواب: تنها در صورتى جایز است که این آموزش براى غیر همجنس ضرورتى داشته باشد یعنى بدون آن تعلیمات کافى براى نجات جان بیماران از خطر یا از بیمارى میسّر نشود.

سؤال 1574 ـ در بیمارستانها و مراکز آموزشى پزشکى، دانشجویان پسر و دختر جهت یادگیرى و آموزش مبادرت به انجام زایمان، کورتاژ و... مى نمایند، نظر مبارک در این خصوص چیست؟

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 1575 ـ گرفتن نبض و فشار خون و عمل کردن سایر دستورات پزشک توسط پرستار جنس مخالف بیمار چه حکمى دارد؟

جواب: مانند جواب سابق است.

سؤال 1576 ـ آیا اظهارات مسؤولین بیمارستانها مبنى بر کمبود پرسنل جهت جداسازى پرستاران، ضرورت انجام امور بیماران توسط پرستاران مخالف جنس بیمار را فراهم مى نماید؟

جواب: در صورتى که مورد اعتماد باشند اشکالى ندارد.

سؤال 1577 ـ درباره مرگ مغزى بارها سئوال کرده ایم و جواب فرموده اید اجازه دهید آن را بصورت کلّى تر مطرح کنیم، در مورد مرگ مغزى که مغز از کار افتاده و تنها دستگاههاى حیات نباتى کار مى کند و هیچ امیدى به بازگشت چنین کسى به حیات حیوانى و انسانى نیست احکام مختلفى در زمینه مسائل گوناگون حقوقى و مالى و پزشکى تصوّر مى شود لطفاً شرح جامعى درباره تمام این مسائل هر چند بصورت فشرده بیان فرمایید؟

جواب: با توجّه به این که پزشکان تصریح مى کنند این گونه افراد مانند شخصى هستند که مغز او بکلّى متلاشى شده و یا سر او را از تن جدا کرده اند که با وسایل تنفّس مصنوعى و تغذیه ممکن است تا مدّتى به حیات نباتى او ادامه داد، یک انسان زنده محسوب نمى شوند در عین حال یک انسان کاملا مرده هم نیستند بنابراین در احکام مربوط به حیات و مرگ باید تفصیل داده شود مثلا احکام مسّ میّت، غسل و نماز میّت و کفن و دفن درباره آنها جارى نیست تا قلب از کار بیفتد و بدن سرد شود اموال آنها را نمى توان در میان ورثه تقسیم کرد و همسر آنها عده وفات نگه نمى دارند تا این مقدار حیات آنان نیز پایان پذیرد ولى وکلاى آنها از وکالت ساقط مى شوند و حقّ خرید و فروش یا ازدواج براى آنها یا طلاق همسر از طرف آنان را ندارند و ادامه معالجات در مورد آنها واجب نیست و برداشتن بعضى از اعضا از بدن آنها در صورتى که حفظ جان مسلمانى متوقف بر آن باشد مانعى ندارد، ولى باید توجّه داشت که اینها همه در صورتى است که مرگ مغزى به طور کامل و بصورت قطعى ثابت گردد و احتمال بازگشت مطلقاً وجود نداشته باشد.

تغییر جنسیّتفصل چهل و هفتم: مسائل متفرّقه   
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma