تفسیر و جمع بندى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 1
ترجمه:نتیجه:

از آیات سوره ممتحنه بخوبى بر مى آید که بعضى از مؤمنان تازه کار و بى خبر از دستورات اسلام، با دشمنان سر و سرّى داشتند.

از شأن نزول آیات آغاز این سوره استفاده مى شود که پیش از فتح مکّه فردى به نام «حاطِبِ بْنِ اَبى بَلْتَعَهْ» توسط زنى به نام «ساره» نامه اى مخفیانه به اهل مکّه نوشت که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قصد دارد به سوى شما بیاید و مکّه را فتح کند، آماده دفاع از خود باشید.

این در حالى بود که پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله) آماده فتح مکّه مى شد،و ترتیبى داده بود که این خبر به هیچ وجه منتقل به مردم مکّه نشود تا مقاومت چندانى نشود، و خونها کمتر ریخته شود.

زن آن نامه را گرفت و در لاى گیسوان خود پنهان نمود و بسرعت به سوى مکّه حرکت نمود.

جبرئیل این ماجرا را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داد، و آن حضرت، على(علیه السلام) را براى گرفتن نامه به تعقیب او فرستاد; او در آغاز منکر شد، و هنگامى که مورد تهدید قرار گرفت، نامه را بیرون آورد و خدمت حضرت على(علیه السلام)داد; و آن حضرت نامه را خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)آورد.

حاطب احضار شد، و سخت مورد سرزنش قرار گرفت; و عذرى آورد و پیامبر(صلى الله علیه وآله)عذر او را ظاهراً پذیرفت; و آیات آغاز سوره ممتحنه به عنوان یک هشدار براى پیشگیرى از تکرار این گونه اعمال نازل گردید; و یکى از اصول اساسى اسلام، یعنى مسأله اقتداء به نیکان و پاکان و اولیاء اللّه و قطع علاقه و پیوند با دشمنان حق و در یک جمله «حُبّ فِى اللّهِ وَ بُغْضّ فِى اللّهِ» را بیان کرد.

 

در آغاز این سوره، همه مؤمنان را مخاطب ساخته مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آنها اظهار محبّت مى کنید در حالى که آنها نسبت به آنچه بر شما نازل شده است کفر مىورزند، و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان، از شهر و دیارتان بیرون مى کنند!» (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّکُمْ اَوْلیاءَ تُلْقُونَ اِلَیْهِمْ بَالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جائَکُمْ مِنْ الحَقِّ یُخْرِجُونَ الَّرسُولَ وَ اِیّاکُمْ اَنْ تُؤْمِنُوا بِاللّهِ رَبِّکُمْ)

این نکته روشن است که اگر هنگام تضادّ «پیوندهاى محبّت و دوستى» با «پیوندهاى اعتقادى و ارزشى» پیوند محبّت و دوستى مقدّم شمرده شود، پایه هاى اعتقاد و ارزشها متزلزل مى گردد و انسان تدریجاً به سوى باطل و فساد گرایش پیدا مى کند; و نکته اساسى «حُبّ فِى اللّهِ وَ بُغْضٌّ فِى اللّهِ» یا به تعبیر دیگر، تولاّىِ اولیاء اللّه و تبرّاىِ از اعداء اللّه نیز همین است. (دقّت کنید)

سپس در ادامه این سخن (در آیه چهارم همین سوره) مسلمانان را به پیروى از ابراهیم(علیه السلام) و یارانش، به عنوان یک «اسوه حسنه» و «الگوى زیبا و پر ارزش» دعوت کرده، مى فرماید: «در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند اسوه خوبى براى شما وجود داشت، در آن هنگام که به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید بیزاریم!» (قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إذْ قالُوا لِقَومِهِمْ اِنّا بُرَآؤُ مِنْکُمْ وَ مِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ)

اُسْوَه (بر وزن لقمه) معنى مصدرى دارد; به معنى تأسّى نمودن و در اصل به معنى حالتى است که از پیروى کردن دیگرى حاصل مى شود; به تعبیرى دیگر، به معنى اقتدا کردن و پیروى نمودن است.

و ما در فارسى معمولى امروز از آن به عنوان سرمشق گرفتن تعبیر مى کنیم.

بدیهى است این امر ممکن است در کارهاى خوب باشد یا کارهاى بد; به همین دلیل، در آیه مورد بحث تعبیر به اسوه حسنه شده; یعنى، کار ابراهیم و یارانش سرمشق خوبى براى شما بود، چرا که آنها پیوندهاى ظاهرى و مادّى را با قومشان به خاطر گسستن پیوندهاى توحیدى و اعتقادى قطع کردند.

 

«راغب» در «مفردات» معتقد است که واژه «اَسى» (بر وزن عَصا) به معنى غم و اندوه، نیز از همین مادّه گرفته شده (و این به خاطر آن است که به افراد ماتم زده و غمگین گفته مى شود: «لَکَ بِفُلان اُسْوَةٌ; تو باید از فلان کس سرمشق بگیرى (که فلان مصیبت بزرگ بر او وارد شد و صبر و شکیبایى کرد!)»

ولى بعضى از ارباب لغت مانند: اِبْنِ فارسْ در «مقاییس»، این دو مادّه را از یکدیگر جدا مى داند (اوّلى را به اصطلاح ناقص واوى و دومى را ناقص یایى با دو معنى متفاوت مى شمـرد).

به هر حال، قرآن مجید براى تشویق مسلمانان، به مسأله مهمّ «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» ابراهیم و یارانش را سرمشق قرار مى دهد، چرا که انتخاب سرمشقها و الگوهاى پاک و با ایمان و شجاع و مقاوم، تأثیر عمیقى در پاکسازى روح و فکر و اخلاق و اعمال انسان دارد.

این همان چیزى است که علماى اخلاق روى آن تکیه کرده و در سیر و سلوک الى اللّه انتخاب «قُدْوه» و «اسوه»را وسیله پیشرفت و تعالى مى دانند.

* * *

در آیه دوم مورد بحث، که ادامه همان بحث آیه بالا است، بار دیگر به برنامه ابراهیم و یارانش اشاره کرده، مى فرماید: «براى شما مسلمانان در برنامه زندگى آنها سرمشق نیکویى بود; براى آنها که امید به خدا و روز قیامت دارند، و هر کس (از تأسّى به این مردان خدا) سرپیچى کند (و طرح دوستى با دشمنان خدا بریزد به خود زیان رسانده است و خداوند نیازى به او ندارد.)، او از همگان بى نیاز و شایسته ستایش است.» (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُواللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمیدُ)

تفاوتى که این آیه با آیه قبل دارد در دو قسمت است: نخست این که، در این آیه بر این موضوع تکیه مى کند که «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» از آثار ایمان به خدا و معاد است; و دیگر این که این مسأله چیزى نیست که خدا به آن نیاز داشته باشد، این نیاز شماست و براى تکامل روحى و معنوى و حفظ سلامت جامعه شما مى باشد.

* * *

 

چهارمین آیه، که ناظر به جنگ احزاب است; به نکته مهمّى اشاره مى کند و آن این که على رغم ضعفها و بى تابیها و بدگمانیهاى بعضى از تازه مسلمانان در این میدان نبرد عظیم، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مانند کوهى استوار، مقاومت و ایستادگى کرد; از آرایش جنگهاى صحیح و انتخاب بهترین روشهاى نظامى لحظه اى غافل نمى ماند و در عین حال از راههاى مختلف براى ایجاد شکاف در جبهه دشمن از پاى نمى نشست; همراه دیگر مؤمنان کلنگ به دست گرفت و خندق کند، و براى حفظ یارانش با آنها مزاح و شوخى مى کرد; براى دلگرم ساختن مؤمنان، آنان را به خواندن اشعار حماسى تشویق مى نمود; آنى از یاد خدا غافل نبود، و یارانش را به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید مى داد.

همین امور سبب حفظ جمعیّت اندک مسلمین در برابر گروه عظیم احزاب که از نظر ظاهرى کاملاً برترى داشتند، شد;این ایستادگى و مقاومت عجیب سرمشقى براى همه بود.

قرآن مى فرماید: «رسول خدا (در میدان جنگ احزاب) اسوه نیکویى بود براى آنها که امید به خدا و روز رستاخیز دارند، و خدا را بسیار یاد مى کنند.» (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیراً)

نه تنها در میدان جنگ احزاب که مصداق جهاد اصغر محسوب مى شد، پیغمبر(صلى الله علیه وآله)اسوه و الگو بود، بلکه در میدان جهاد اکبر و مبارزه با هوى و هوسهاى نفسانى و تهذیب اخلاق نیز اسوه و سرمشق بسیار مهمّى بود; و آن کسى که بتواند گام در جاى گامهاى آن بزرگوار بنهد، این راه پر فراز و نشیب را با سرعت خواهد پیمود.

قابل توجّه این که در این آیه، علاوه بر مسأله ایمان به خدا و روز جزا (لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ)، روى یاد خدا نیز تکیه شده است، و با ذکر جمله (وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیراً) نشان مى دهد آنها که بسیار به یاد خدا هستند، از هدایتهاى چنین پیشوایى الهام مى گیرند، زیرا ایمان و ذکر خدا، آنها را متوجّه مسؤولیّتهاى بزرگشان مى کند; در نتیجه به دنبال رهبر و پیشوایى مى گردند، و کسى را بهتر از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى این کار نمى یابند.

* * *

در پنجمین آیه، روى نقطه مقابل این مسأله یعنى بغض فى اللّه تکیه کرده، مى فرماید: «هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمى یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند; آنها کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنان را تقویت فرموده است.» (لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ یُوادُّوْنَ مَنْ حادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْکانُوا آبائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ اُولـئِکَ کَتَبَ فى قُلُوبِهِمْ الاِْیمانَ وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ)

این آیه نشان مى دهد که هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهى «حفظ پیوندهاى الهى» و «حفظ پیوندهاى خویشاوندى» کدام را باید مقدّم شمرد; با صراحت مى گوید: اگر نزدیکترین خویشاوندان از راه خدا منحرف شوند، و آلوده به کفر و فساد گردند، باید از آنها برید و به خدا و ارزشهاى والاى الهى انسانى پیوست.

قابل توجّه این که با دو جمله بسیار پر معنى (اُولئِکَ کَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الاِْیمانَ وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ) (آنها کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان نوشته و با روح الهى آنان را تقویت فرموده است.) بر این مسأله تأکید مى نهد.

یعنى «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» از ایمان سرچشمه مى گیرد، و تداوم تکامل ایمان هم از «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» است.

و به تعبیر دیگر، هر دو در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، با این تفاوت که آغاز کار باید از ایمان به مبدأ و معاد شروع شود، و تکامل آن از «حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه» حاصل گردد.

* * *

در ششمین آیه، سخن از پیوند معنوى و روحانى مؤمنان با یکدیگر است; مى فرماید: «مردان و زنان با ایمان ولىّ (ویار و یاور) یکدیگرند; امر به معروف و نهى از منکر مى کنند; نماز را بر پا مى دارند; و زکات را مى پردازند; و خدا و رسولش را اطاعت مى کنند; بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مى دهد، خداوند توانا و حکیم است!» (وَالْمُؤمِنُونَ وَ المُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض یَأْمُرُوْنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ اُلئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ)

این پیوند معنوى و روحانى که بر اساس امر به معروف و نهى از منکر و اقامه نماز و اداء زکات و اطاعت خدا و پیامبرش، استوار است; سبب مى شود که آنها نه تنها در اعمال و رفتار، بلکه در خلق و خوى خویش از یکدیگر الهام بگیرند; و هر کدام سرمشق براى دیگرى باشند; و اگر مى خواهند همرنگ جماعت شوند، باید همرنگ این جماعت شوند، نه جماعتهاى گمراه و منحرفى که باید رابطه خود را از آنها برید!

در واقع امر به معروف و نهى از منکر که در سرلوحه برنامه هاى آنها ـ طبق آیه فوق ـ قرار گرفته، آنها را ملزم مى دارد که مراقب اخلاق و اعمال یکدیگر باشند; و این خود کمک مؤثّرى به تهذیب اخلاق و نفوس مى کند.

* * *

در هفتمین آیه، تفاوت خطّ مؤمنان و کافران تبیین شده است; مؤمنان، به خدا وابسته اند و از صفات جمال و جلال او سرمشق مى گیرند; و کافران به طاغوت وابسته بوده و اعمال و اخلاق آنها بازتابى از صفات طاغوت است; مى فرماید: «خداوند، ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آورده اند; آنها را از ظلمتها، به سوى نور خارج مى سازد; (امّا) کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها هستند که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مى برند; آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.» (اَللّهُ وَلِىُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا اَوْلِیائُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُماتِ اُولـئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ)

در این آیه، خارج شدن از ظلمات به نور، به صورت نتیجه ولایت خداوند بر مؤمنان ذکر شده است، و خروج از نور به سوى ظلمتها از آثار ولایت طاغوت.

نور و ظلمت در این آیه، معنى وسیعى دارد که تمام نیکیها و بدیها، خوبیها و زشتیها و فضائل و رذائل را شامل مى شود.

آرى! آن کس که در سایه ولایت «اللّه» قرار گیرد، هجرتش از رذائل به فضائل و از بدیها به خوبیها آغاز مى گردد; زیرا سرمشق او در همه جا صفات جلال و جمال خداست. او به سوى پاکى مى رود، چرا که ذات مقدّس خدا از هر آلودگى و نقص، پاک و منزّه است. او به سوى رحمت و رأفت، و جود و سخاوت پیش مى رود، چرا که ذات خداوند، رحمان و رحیم، و جواد و کریم است; و به همین ترتیب، حرکت به سوى فضائل دیگر شروع مى شود، چرا که نقطه امید و مقصد و مقصود و معبود و محبوب، اوست.

درست عکس این حرکت، یعنى از فضائل به سوى رذائل از آنِ کسانى است که طاغوت (بتهاى بى شعور و بى خاصیّت و فاقد چشم و گوش و هوش، و همچنین انسانهاى طغیانگر و خود کامه) را ولىّ خود قرار داده اند.

* * *

در هشتمین آیه، قرآن مجید همه مؤمنان را مخاطب ساخته و مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید تقواى الهى پیشه کنید و (همیشه) با صادقان باشید! (یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ)

در حقیقت جمله دوم در آیه شریفه (کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ) تکمیل جمله اوّل (اتَّقُوا اللّهَ) است. آرى! براى پیمودن راه تقوا و پرهیزکارى، و پاکى ظاهر و باطن باید همراه و همگام صادقان بود و در سایه آنها قدم برداشت.

در روایات فراوانى که از طرق شیعه و اهل سنّت در منابع معروف اسلامى آمده است، این آیه تطبیق بر على(علیه السلام) یا همه اهل بیت(علیهم السلام) شده است.

این روایات را مى توانید در «الدّر المنثور سیوطى» و «مناقب خوارزمى» و «درر السّمطین زرندى» و «شواهد التّنزیل» حاکم حَسَکانى و کتب دیگر، مطالعه کنید.(1)

«حافظ سلیمان قندوزى» در «ینابیع المودّة»، و «علاّمه حموینى» در «فرائد السّمطین»، و «شیخ ابو الحسن کازرونى» در «شرف النّبى» نیز بخشى از این احادیث را آورده اند(2).

در یکى از این احادیث مى خوانیم که بعد از نزول آیه فوق، سلمان فارسى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پرسید: آیا این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَمَّا الْمأمُورُونَ فَعامّةُ الْمؤمِنینَ، وَ اَمَّا الصّادِقُونَ فَخاصَةُ اَخى عَلِىٌّ وَ اَوْصِیائُهُ مِنْ بَعْدِهِ اِلَى یَوْمِ الْقِیامَةِ; مأموران به این آیه، همه مؤمنانند، و امّا صادقان، خصوص برادرم على(علیه السلام)و اوصیاى بعد از او تا روز قیامت هستند!»(3)

بدیهى است این همراهى و همگامى با على(علیه السلام) و اوصیاى او که تا روز قیامت تداوم دارد براى تمسّک به رهبرى آنها و اقتدا در عمل و اخلاق و هدایت است.

* * *


1 و 2. براى توضیح بیشتر به کتاب پیام قرآن، جلد 9، مراجعه کنید.

3. ینابیع المودّة، صفحه 115.

ترجمه:نتیجه:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma