رفع یک اشتباه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 1
سکوت در روایات اسلامىاصلاح زبان

آنچه در بالا درباره اهمّیّت سکوت و آثار سازنده و مثبت آن در تعمیق تفکّر آدمى و جلوگیرى از اشتباهات و مصون ماندن از انواع گناهان و حفظ شخصیّت و ابهّت و وقار، و عدم نیاز به عذر خواهى هاى مکرّر و مانند آن آمد، به این معنى نیست که سخن گفتن همه جا نکوهیده و مذموم باشد، و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا که این خود آفت بزرگ دیگرى است.

هدف از ستایش سکوت در آیات و روایات اسلامى، باز داشتن از پرگویى و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهاى اضافى و غیر لازم است وگرنه در بسیارى از موارد، سخن گفتن، واجب و لب فرو بستن و سکوت، حرام مسلّم است.

مگر نه این است که نعمت بیان به صورت بزرگترین نعمت در سوره الرّحمن بعد از نعمت آفرینش انسان شمرده شده است، و یکى از بزرگترین افتخارات نوع بشر داشتن زبان گویا و قدرت بر تکلّم است.

بسیارى از عبادات بزرگ مانند نماز، مراسمى از حج، تلاوت قرآن و اذکار، به وسیله زبان انجام مى شود:

امر به معروف و نهى از منکر، تعلیم علوم واجبه، ارشاد جاهل، تنبیه غافل، و راهنمایى به سوى حقّ و عدالت، و بسیارى از شؤون تعلیم و تربیت به وسیله زبان انجام مى گیرد; هیچ دانشمند و صاحب فکرى نمى گوید در این گونه موارد باید سکوت کرد. آنچه مایه بدبختى انسان و بازداشتن او از تهذیب نفس و سیر و سلوک الى اللّه است سخنان اضافى و به اصطلاح «فضول الکلام» است; بنابراین، باید از هرگونه افراط و تفریط در این مسأله شدیداً پرهیز کرد.

امام سجّاد علىّ بن الحسین(علیه السلام) در این باره سخنى دارد، که سخن آخر و قول فصل است و حقّ مطلب را بخوبى ادا فرموده است.

کسى از آن حضرت پرسید: آیا سخن گفتن افضل است یا سکوت؟ امام (علیه السلام) در جواب فرمود:

«لِکُلِّ واحِـد مِنْهُـما آفاتٌ فَاِذا سَـلِما مِنَ الاْفاتِ فَـالْکَلامُ اَفْضَـلُ مِنَ السُّـکُوتِ. قِیْلَ کَیْفَ ذلِکَ یَا بْنَ رَسُـولِ اللّهِ(علیه السلام)؟ قالَ: لاَِنَّ اللّهَ عَـزَّوَجَلَّ مـا بَعَثَ اْلاَنْبِیـاءَ وَ الاَوصیـاءَ بِالسُّـکُوتِ، اِنَّما بَعَثَـهُمْ بِالْکَلامِ، وَ لاَ استَحَـقَّـتِ الْجَنَّةُ بِالسُّـکُوتِ وَ لا اْستَوْجَـبَتْ وِلایَةً بِالسُّـکُوتِ وَ لا تَـوَقَّیَتِ النّارُ بِالسُکُوتِ اِنَّما ذلِکَ کُلُّهُ بِالْکَلامِ، ما کُـنْتُ لاَِعْدِلَ الْقَمَرَ بِالشَّـمْسِ اِنَّـکَ تَصِفُ فَـضْلَ السُّـکُوتِ بِالْـکَلامِ وَ لَسْتَ تَصِفُ فَضْلَ الْکَلامِ بِالسُّـکُوتِ»; هـرکدام از این دو آفـاتى دارد، هرگاه هر دو از آفـت در امـان باشد، سخن گـفتن از سکوت افضـل است، عرض شد اى پسـر رسول خدا چـگونه است این مطـلب؟ فرمود: این به خاطر آن است که خـداوند متعال، پیامـبران و اوصـیاى آنـها را به سـکوت مبعوث و مأمور نکرد، بلکه آنها را به سخن گفتن مبـعوث کرد،هرگز بهـشت با سـکوت به دست نمى آید، و ولایت الهى با سکوت حاصل نمى شود، و از آتش دوزخ با سـکوت رهـایى حاصـل نمى شود، هـمه اینها بـه وسـیله کـلام و سخـن به دست مى آیـد، مـن هـرگز مـاه را با خورشـید یکـسان نمى کنم، حـتّى هـنگامى که مى خواهى فضـیلت سـکوت را بـگویـى با کـلام آن را بیان مى کـنى و هـرگز فـضـیلت کــلام را با سـکوت
شــرح نمى دهـى!»
(1)

بى شک «سکوت» و «سخن گفتن» هر کدام جائى و مقامى دارد و هر یک از آنها داراى جنبه هاى مثبت و جنبه هاى منفى است، و بى شک جنبه هاى مثبت سخن گفتن فزونتر از جنبه هاى منفى آن است; ولى از آنجا که جنبه هاى مثبت سخن گفتن هنگامى آشکار مى شود که انسان در مراحل تهذیب نفس توفیق کافى یافته باشد; به همین دلیل کسانى را که در آغاز راهند بیشتر توصیه به سکوت مى کنند، و بعد از کسب سلطه بر هواى نفس و به اصطلاح مالک زبان شدن، مأمور به سخن گفتن و هدایت مردم مى شوند.

در اینجا معیار روشنى داریم، هرگاه ما سخنانى را که در شبانه روز مى گوییم روى یک نوار ضبط کنیم و بعد با دقّت و سختگیرى و خالى از تعصّب به بررسى آن بپردازیم مشاهده مى کنیم که از میان صدها یا هزاران کلمه که در طول یک شبانه روز از ما صادر شده، مقدار کمى از آن مربوط به اهداف الهى یا حوائج زندگى و ضروریّات حیات مى باشد و بقیّه فضول کلام و سخنان اضافى است که در لا به لاى آن احیاناً مطالب ناروا و گناه آلود یا سخنان مشکوک و مشتبه مى باشد.

هدف از سکوت مبارزه با انبوه فضول کلام و سخنان اضافى و بى هدف، و احیاناً بى معنى یا گناه آلود است.

این نکته نیز شایان توجّه است که «صمت» و «سکوت» هر چند در منابع اصلى لغت تقریباً به یک معنى تفسیر شده است، ولى در کلمات بعضى از علماى اخلاق تفاوتى در میان آن دو دیده مى شود; به این معنى که، سکوت ترک کلام بطور مطلق است، ولى «صَمْت» به معنى ترک سخن گفتن در امورى است که هدف صحیحى را تعقیب نمى کند (تَرْکُ ما لا یَعْنِیهِ) و آنچه براى سالکان الى اللّه و راهیان راه خدا و علاقه مندان به تهذیب نفس ضرورت دارد، بیشتر «صمت» است نه «سکوت». (دقّت کنید)

* * *


1. بحارالانوار، جلد 68، صفحه 274.

سکوت در روایات اسلامىاصلاح زبان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma