تفسیر و جمع بندى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 1
ترجمه:2 ـ نقش معاشران و دوستان

در نخستین آیه تأثیر محیط در اعمال و افعال انسان به صورت لطیفى بیان شده است.

توضیح این که: مفسّران بزرگ در تفسیر این آیه بیانات گوناگونى دارند.

بعضى گفته اند منظور این است که آب زلال و حى همچون قطرات باران بر سرزمین دلها فرو مى ریزد; دلهاى پاک آن را مى پذیرد و گلهاى زیباى معرفت و میوه هاى لذّتبخش تقوا و طاعت از آن مى روید در حالى که دلهاى ناپاک و آلوده واکنش مناسبى نشان نمى دهند; پس اگر مى بینیم عکس العمل همه در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات اسلام یکسان نیست، این به خاطر نقص در فاعلیّت فاعل، نمى باشد بلکه اشکال در قابلیّت قابل است(1).

دیگر این که، هدف از بیان این مثال این است که همیشه نیکیها و خوبیها را از محلّ مناسبش طلب کنید چرا که تلاش و کوشش در محلهاى نامناسب چیزى جز هدر دادن نیروها محسوب نمى شود.(2)

احتمال سومى که در تفسیر این آیه وجود دارد و مى تواند براى بحث ما مورد استفاده قرار گیرد این است که: در این مثال انسانها به گیاهان تشبیه شده اند و محیط زندگى آنها به زمینهاى شور و شیرین; در یک محیط آلوده، پرورش انسانهاى پاک مشکل است هر چند تعلیمات قوى و مؤثّر باشد، همان گونه که قطرات حیاتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمى رویاند. به همین دلیل، براى تهذیب نفوس و تحکیم اخلاق صالح باید به اصلاح محیط اهمّیّت فراوان داد.

البتّه تفسیرهاى سه گانه بالا هیچ گونه منافات با هم ندارد; ممکن است تمثیل فوق ناظر به همه این تفسیرها باشد.

آرى! محیط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است; در حالى که محیطهاى پاک بهترین و مناسبترین فرصت را براى تهذیب نفوس دارد.

در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم مى خوانیم که روزى یاران خود را مخاطب ساخته و فرمود: «اِیّاکُمْ وَخَضْراءَ الدِّمَنِ، قَیلَ یارَسُولَ اللّهِ وَمَنْ خَضْراءُ الدَّمَنِ قالَ(صلى الله علیه وآله): اَلْمَرْئَةُ الْحَسْناءُ فى مَنْبَتِ السُّوْءِ; از گیاهان (زیبایى که) بر مزبله ها مى روید بپرهیزید! عرض کردند اى رسول خدا! گیاهان زیبایى که بر مزبله ها مى روید اشاره به چه کسى است; فرمود: زن زیبایى که در خانواده (و محیط) بد پرورش یافته!»(3)

این تشبیه بسیار گویا مى تواند اشاره به تأثیر محیط خوب و بد در شخصیّت انسان باشد و یا اشاره به مسأله وراثت به عنوان یک وسیله زمینه ساز و یا هر دو.

در آیه دوم سخن از قوم بنى اسرائیل است که سالها تحت تعلیمات روحانى و معنوى موسى(علیه السلام) در زمینه توحید و سایر اصول دین قرار داشتند و معجزات مهمّ الهى را همچون شکافته شدن دریا و نجات از چنگال فرعونیان، بطور خارق العاده با چشم خود دیدند; امّا همین که در مسیر خود به سوى شام و سرزمینهاى مقدّس، با گروهى بت پرست برخورد کردند، چنان تحت تأثیر این محیط ناسالم قرار گرفتند که صدا زدند: «یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا اِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ; اى موسى براى ما بتى قرار بده همان گونه که آنها داراى معبودان و بتها هستند!»

موسى از این سخن بسیار متعجّب و خشمگین شد و گفت: «به یقین شما جمعیّتى جاهل و نادان هستید! (قالَ اِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)

سپس بخشى از مفاسد بت پرستى را براى آنها شرح داد.

و عجب آن که بنى اسرائیل بعد از توضیحات صریح موسى(علیه السلام) نیز اثر منفى آن محیط مسموم در آنها باقى بود، بطورى که سامرى توانست از غیبت چند روزه موسى(علیه السلام)استفاده کند و بت طلائى خود را بسازد و اکثریّت آن گروه نادان را به دنبال خود بکشاند و از توحید به شرک و بت پرستى ببرد.

این موضوع بخوبى نشان مى دهد که محیط هاى ناسالم تا چه حد مى تواند در مسائل اخلاقى و حتّى عقیدتى اثر بگذارد; شک نیست که بنى اسرائیل پیش از مشاهده این گروه بت پرست، زمینه فکرى مساعدى در اثر زندگى مداوم در میان مصریان بت پرست، براى این موضوع داشتند ولى مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقّه اى بود که زمینه هاى قبلى را فعّال کرد; و به هر حال، همه اینها دلیل بر تأثیر محیط در افکار و عقائد انسان است.

در سومین آیه که از زبان حضرت نوح به هنگام نفرین بر قوم بت پرست مى باشد، شاهد و گواه دیگرى بر تأثیر محیط در اخلاق و عقائد انسان است.

نوح، نفرین خود را درباره نابودى آن قوم کافر با این جمله تکمیل کرد، و در واقع نفرین خود را مستدل کرد; عرض کرد: «خداوندا اگر آنها را زنده بگذارى، بندگانت را گمراه و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى آید! (اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوْا عِبادَکَ وَلایَلِدُوْا اِلاّ فاجِراً کَفّاراً)

هم نسل امروز آنها کافر و منحرف است و هم نسلهاى آینده که در این محیط پرورش مى یابد، آلوده مى شوند.

در چهارمین و پنجمین آیه، سخن از لزوم هجرت از محیطهاى آلوده است; در چهارمین آیه خداوند بندگان با ایمان خود را مخاطب ساخته و مى گوید: «زمین من گسترده است تنها مرا بپرستید (تسلیم فشار دشمن نشوید و در محیط آلوده نمانید) (یا عِبادِى الَّذینَ آمَنُوا اِنَّ اَرْضى واسِعةٌ فَاِیّاَى فَاعْبُدُونَ)

و در پنجمین آیه، به کسانى که ایمان آورده اند و هجرت نکرده اند هشدار مى دهد و مى گوید عذر آنها در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست; مضمون آیه چنین است: «کسانى که فرشتگان قبض ارواح، روح آنها را گرفتند در حالى که به خود ستم کرده بودند; به آنها گفتند شما در چه حالى بودید (و چرا با این که مسلمان بودید در صف کفّار جاى داشتید) آنها در پاسخ گفتند ما در زمین خود تحت فشار بودیم فرشتگان گفتند مگر سرزمین خداوند پهناور نبود چرا هجرت نکردید آنها (عذرى نداشتند و به عذاب الهى گرفتار شدند) جایگاهشان جهنّم و سرانجام بدى دارند (اِنَّ الَّذینَ تَوَفّیهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمى اَنْفُسِهِمْ قالُوْا فیمَ کُنْتُمْ قالُوْا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِى الاَْرْضِ قالُوْا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوْا فیها فَاوُلئِکَ مَأْویهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصیراً)

اصولا مسأله هجرت که از اساسى ترین مسائل در اسلام است تا آنجا که تاریخ اسلام بر پایه آن بنیاد شده، فلسفه هائى دارد که یکى از مهمترین آنها فرار از محیط آلوده و نجات از تأثیرات سوءِ آن است.

هجرت، بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، مخصوص آغاز اسلام نبوده بلکه در هر عصر و زمانى جارى است که اگر مسلمانان در محیطهاى آلوده به شرک و کفر و فساد باشند و عقائد یا اخلاق آنها به خطر بیفتد، باید از آنجا مهاجرت کنند. در حدیثى از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَنْ فَرَّبِدینِهِ مِن اَرْض اِلى اَرْض وَاِنْ کانَ شِبْراً مِنَ الاَْرْضِ اَسْتَوْجَبَ الْجَنَّةِ وَکانَ رَفِیقَ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) وَاِبْراهیمَ(علیه السلام); کسى که براى حفظ آئین خود از سرزمینى به سرزمین دیگر ـ اگر چه به اندازه یک وجب فاصله داشته باشد ـ مهاجرت کند، مستحقّ بهشت مى گردد و همنشین محمّد(صلى الله علیه وآله) و ابراهیم(علیه السلام) (دو پیامبر بزرگ مهاجر) خواهد بود!(4)

تکیه بر مقدار شِبر (مقدار یک وجب) دلیل بر اهمّیّت فوق العاده این مسأله است که به هر مقدار و در هر عصر و زمان مهاجرت انجام گیرد، هماهنگى با پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) و ابراهیم(علیه السلام) حاصل خواهد شد.

کوتاه سخن این که، در هر عصر و زمان، محیط در ساختن شخصیّت و اخلاق انسانها مؤثّر بوده است و پاکى و یا ناپاکى محیط، عامل تعیین کننده اى محسوب مى شود; هر چند مسأله، جنبه جبرى ندارد. بنابراین، براى پاکسازى اخلاق و پرورش ملکات فاضله، یکى از مهمترین امورى که باید مورد توجّه قرار گیرد، مسأله پاکسازى محیط است.

و اگر محیط به قدرى آلوده باشد که نتوان آن را پاک کرد، باید از چنین محیطى مهاجرت نمود.

آیا هنگامى که حیات مادّى انسان در یک محیط به خاطر آلودگى به خطر بیفتد، از آن جا هجرت نمى کند؟ پس چرا هنگامى که حیات معنوى و اخلاقى او که از حیات مادّى ارزشمندتر است به خطر افتد، به عذر این که این جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگیهاى خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نکند!

بر تمام علماى اخلاق لازم است که براى پرورش فضائل اخلاقى برنامه هاى مؤثّرى براى پاکسازى محیط بیندیشند; چرا که بدون آن، کوششهاى فردى و موضعى کم اثر خواهد بود.

* * *


1. این تفسیر را فخر رازى به عنوان اوّلین احتمال در معنى آیه، ذکر کرده است (تفسیر فخر رازى، جلد 14، صفحه 144); جمعى دیگر نیز آن را از ابن عبّاس نقل کرده اند.

2. این تفسیر در مجمع البیان و تفسیر الحدید در ذیل آیه بالا مورد بحث قرار گرفته است.

3. وسائل الشّیعه، جلد 14، صفحه 19، حدیث 7 ـ بحارالانوار، جلد 100، صفحه 232، حدیث 10.

4. نورالثّقلین، جلد اوّل، صفحه 541.

ترجمه:2 ـ نقش معاشران و دوستان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma