اعتقاد به جبر و مسائل ضدّ اخلاقى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 1
5 اخلاق و آزادى6 اصول مسائل اخلاقى در قرآن

بى شک رابطه بسیار نزدیکى میان اعتقاد به آزادى اراده انسان و «مسائل اخلاقى» وجود دارد; زیرا همان گونه که در گذشته نیز اشاره کرده ایم اگر اعتقاد به آزادى انسان نفى شود تمام مفاهیم اخلاقى فرو مى ریزد و از کار مى افتد.

به همین دلیل، ادیان الهى که عهده دار تربیت نفوس و تهذیب اخلاقند سرسخت ترین مدافع آزادى بشرند! (دقّت کنید)

و نیز به همین دلیل، قرآن مجید مملوّ از آیاتى است که آزادى اراده انسان را تثبیت نموده و جبر را نفى مى کند. این آیات بالغ بر صدها آیه مى شود، که در مباحث جبر و اختیار به آن اشاره شده است.(1)

اصولا امر و نهى و هرگونه تکلیف دیگر و دعوت به اطاعت و نهى از معصیت و ثواب و عقاب و حساب و جزا، و دادگاه و اجراى حدود و مجازاتها و امور دیگرى مانند آن، همه تأکیدهاى مکرّرى بر مسأله آزادى اراده انسان است.

و اگر آیاتى در قرآن مى بینیم که دستاویز طرفداران مکتب جبر شده دقیقاً ناشى از عدم توجّه به تفسیر صحیح این آیات است. چرا که این آیات ناظر به نفى تفویض است نه اثبات جبر، و شاهد آن در خود قرآن بوضوح دیده مى شود که شرح آن در منابعى که قبلا به آن اشاره شد آمده است و اینجا جاى آن بحث نیست.

اعتقاد به جبر و سلب آزادى انسان مى تواند عامل مؤثّرى براى هرگونه بى بندوبارى اخلاقى بوده باشد، چرا که هر گنهکارى به بهانه این که سرنوشت او از روز ازل بطور جبرى رقم زده شده و او نمى تواند آن سرنوشت را دگرگون سازد، در منجلاب فساد و گناه غوطهور مى گردد، اتّفاقاً شواهد تاریخى نیز بر این معنى داریم که گناهکارانى به استناد همین مکتب، خود را در ارتکاب گناه و اعمال ضدّ اخلاقى معذور مى دانستند، و مى گفتند: «ما اگر خوب یا بدیم از ناحیه خود ما نیست، باغبان ازل از روز نخست ما را چنین پرورش داده و در سرنوشت ما نوشته است! نه نیکوکاران باید افتخار به نیکى خود کنند، و نه بدکاران باید مورد سرزنش و ملامت قرار گیرند!»

به همین دلیل، پیامبران الهى، و بیش از همه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) براى تحکیم مبانى اخلاق و تهذیب نفوس، قبل از هر چیز آزادى اراده انسان را تثبیت مى کردند.

به هر حال، بحث جبر و اختیار و مسائل دیگرى مانند قضا و قدر، هدایت و ضلالت، سعادت و شقاوت، از دیدگاه قرآن، بحث مستقل و مبسوطى است که به خواست خدا در مباحث آینده تفسیر موضوعى به سراغ آن خواهیم رفت. هدف در اینجا تنها اشاره اى به این مسأله و تأثیر آن در مسائل اخلاقى است نه ورود در اصل این مسأله.

* * *

امّا کسانى که اصل و اساس را لذّت مى شمرند و ارزش نهایى براى آن قائلند و اخلاق را از آن نظر که مخالف این معنى است نامناسب مى دانند و همچون «آریس تیپ» که قبل از میلاد مى زیسته مى گویند: «خیر عبارت است از لذّت، و شرّ چیزى جز الم نیست و هدف نهایى انسان در زندگى کام گرفتن از لذائذ جهان است، و نباید به نتایج نیک و بد آن فکر کرد!»(2)

آنها از این نکته غافلند که به فرض ما لذّت را منحصر در لذائذ مادّى بدانیم و از لذائذ معنوى که به مراتب از لذّات مادّى روحپرورتر است صرف نظر کنیم، رسیدن به لذّت مادّى نیز بدون رعایت اخلاق ممکن نیست، چرا که کامجویى و لذّت بى قید و شرط، رنج و الم بسیار دردناکى در پى دارد که به خاطر آن هم که باشد، باید از آن لذّت نقد که رنجى عظیمتر در پى دارد، صرف نظر کرد.

این سخن گرچه از دهان کسى خارج شده که ظاهراً در ردیف فلاسفه پیشین است ولى به سخنان مبتلایان به موادّ مخدّر مى ماند که وقتى به آنها گفته شود، لذّت امروز شما مایه بدبختى عظیم و درد و رنج طاقت فرساى فردا است، در جواب مى گویند: دم غنیمت است، و امروز را دریاب و فکر فردا مباش!

ولى فردا که غول وحشتناک بیماریهاى جانکاه عصبى، قلبى و مغزى، که ناشى از اعتیاد است به او حملهور مى شود، بر منطق گذشته خویش مى خندد و تأسّف مى خورد، ولى بدبختانه غالباً راهى براى بازگشت وجود ندارد.

توصیه هاى اخلاقى در مورد رعایت عفّت، امانت، راستى، و صداقت و جوانمردى و فتوّت، همه از این قبیل است. جامعه اى که نادرستى و خیانت در آن رایج مى شود، چه لذّتى از زندگى نصیب مردم آن جامعه خواهد شد!

مردمى که بخل سراسر وجودشان را گرفته، و همه چیز را براى لذّت شخصى خود مى طلبند در برابر هجوم مشکلات، سخت آسیب پذیرند، چرا که هر فردى در آن جامعه تنها است و ایستادن افراد تنها در مقابل مشکلات، بسیار مشکل است در حالى که اگر روح همبستگى و سخاوت و فتوّت در میان آنها حاکم باشد، هر فردى به زمین مى افتد، دیگران به یارى او مى شتابند و در چنین جامعه اى هیچ کس خود را تنها نمى بیند، و در برابر هجوم مشکلات زانو نمى زند.

این همان چیزى است که سابقاً بطور مشروح و با اتّکا به آیات قرآن مجید به آن اشاره کردیم که رعایت اصول اخلاقى همیشه داراى دو بعد است یک بعد معنوى و یک بعد مادّى، و اگر از بعد معنوى آن فرضاً صرف نظر کنیم بُعد مادّى آن چنان گسترده است که سزاوار است به همه اصول اخلاقى پایبند باشیم تا در این دنیا نیز بهشتى بسازیم که همه در آن غرق لذّت باشند و از جهنّم سوزانى که زاییده مفاسد اخلاقى است برکنار بمانیم.

* * *

سرانجام به سراغ سخن کسانى مى رویم که مى گویند اخلاق دینى روى اطاعت فرمان خدا، به خاطر ترس یا طمع است، و اینها جنبه ضدّ اخلاقى دارند!(3)

این سخن نیز از دو جهت، قابل نقد است:

نخست این که: تعبیر به طمع و ترس، تعبیر نادرستى است، صحیح این است گفته شود که گروهى از پیروان ادیان به خاطر سعادتمند شدن در جهان دیگر و رهایى از مجازاتهایى که ناشى از عدل الهى است به سراغ ارزشهاى والاى اخلاقى مى روند، این هرگز ضدّ اخلاق نیست، چرا که کامجویى هاى زندگى فانى را فداى زندگى باقى کرده و منابع کوچکترى را فداى مواهب بزرگترى نموده است.

آیا اگر کسى به خاطر پرهیز از رسواییهاى ناشى از خیانت و دروغ از این دو کار پرهیز کند، عملى ضدّ اخلاقى انجام داده، و یا اگر کسى به خاطر حفظ سلامت خویش، لب به مشروبات الکى تر نکند و سراغ موادّ مخدّر نرود، عملش ضدّ اخلاق است، همچنین اگر کسى در برخورد با مردم نهایت ادب و تواضع و محبّت را داشته باشد، تا مردم از او فرار نکنند و در زندگى تنها نماند، آیا عملى ضدّ اخلاقى انجام داده؟

کوتاه سخن این که، هر کار اخلاقى ممکن است آثار و منافع مادّى نیز داشته باشد، توجّه به آن آثار نباید طمع نامیده شود، و پرهیز از اثرات زیانبار اعمال ضدّ اخلاقى نباید به عنوان ترس و جبن که یک امر غیر اخلاقى است تلقّى شود.

* * *


1. به تفسیر نمونه (فهرست موضوعى، صفحه 99) و انوار الاصول، جلد اوّل، بحث جبر و اختیار مراجعه شود.

2. علم اخلاق یا حکمت عملى، صفحه 243.

3. به کتاب تجدید حیات معنوى جامعه، صفحه 169 مراجعه شود.

5 اخلاق و آزادى6 اصول مسائل اخلاقى در قرآن
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma