6 ـ تاریخچه علم اخلاق

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 1
پاسخ2 نقش اخلاق در زندگى و تمدّن انسانها

بحث فوق را با فشرده اى از «تاریخچه علم اخلاق» پایان مى دهیم:

بى شک بحثهاى اخلاقى از زمانى که انسان گام بر روى زمین گذارد آغاز شد، زیرا ما معتقدیم که حضرت آدم(علیه السلام) پیامبر خدا بود، نه تنها فرزندانش را با دستورهاى اخلاقى آشنا ساخت بلکه خداوند از همان زمانى که او را آفرید و ساکن بهشت ساخت مسائل اخلاقى را با اوامر و نواهى اش به او آموخت.

سایر پیامبران الهى یکى پس از دیگرى به تهذیب نفوس و تکمیل اخلاق که خمیر مایه سعادت انسانها است پرداختند، تا نوبت به حضرت مسیح(علیه السلام) رسید که بخش عظیمى از دستوراتش را مباحث اخلاقى تشکیل مى دهد، و همه پیروان و علاقه مندان او، وى را به عنوان معلّم بزرگ اخلاق مى شناسند.

امّا بزرگترین معلّم اخلاق پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بود که با شعار «اِنَّما بُعِثْتُ لاُِ تَمِّـمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ» مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «وَ اِنَّکَ لَعَلى خُلُق عَظیم; اخلاق تو بسیار عظیم و شایسته است!»(1)

در میان فلاسفه نیز بزرگانى بودند که به عنوان معلّم اخلاق از قدیم الایّام شمرده مى شدند، مانند: افلاطون، ارسطو، سقراط و جمعى دیگر از فلاسفه یونان.

به هر حال بعد از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) امامان معصوم(علیه السلام) به گواهى روایات اخلاقى گسترده اى که از آنان نقل شده، بزرگترین معلّمان اخلاق بودند; و در مکتب آنها مردان برجسته اى که هر کدام از آنها را مى توان یکى از معلّمان عصر خود شمرد، پرورش یافتند.

زندگانى پیشوایان معصوم(علیه السلام) و یاران با فضیلت آنان، گواه روشنى بر موقعیّت اخلاقى و فضائل آنها مى باشد.

امّا این که «علم اخلاق» از چه زمانى در اسلام پیدا شد و مشاهیر این علم چه کسانى بودند داستان مفصّلى دارد که در کتاب گرانبهاى «تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام» نوشته آیت اللّه صدر، به گوشه اى از آن اشاره شده است.

نامبرده این موضوع را به سه بخش تقسیم مى کند:

الف ـ مى گوید اوّلین کسى که علم اخلاق را تأسیس کرد امیر مؤمنان على(علیه السلام) بود که در نامه معروفش (به فرزندش امام مجتبى(علیه السلام)) بعد از بازگشت از صفّین، اساس و ریشه مسائل اخلاقى را تبیین فرمود; و ملکات فضیلت و صفات رذیلت به عالیترین وجهى در آن مورد تحلیل قرار گرفته است!(2)

این نامه را (علاوه بر مرحوم سیّد رضى در نهج البلاغه) گروهى دیگر از علماى شیعه نقل کرده اند.

بعضى از دانشمندان اهل سنّت مانند ابو احمد حسن بن عبداللّه عسکرى نیز در کتاب الزّواجر و المواعظ تمام آن را آورده و مى افزاید:

«لَوْ کانَ مِنَ الْحِکْمَةِ ما یِجِبُ اَنْ یُکْتَبَ بِالذَّهَبِ لَکانَتْ هذِهِ; اگر از کلمات پندآموز، چیزى باشد که با آب طلا باید نوشته شود، همین نامه است!»

ب ـ نخستین کسى که کتابى به عنوان «علم اخلاق» نوشت اسماعیل بن مهران ابى نصر سکونى بود که در قرن دوم مى زیست، کتابى به نام صفة المؤمن و الفاجر تألیف کرد (که نخستین کتاب شناخته شده اخلاقى در اسلام است).

ج ـ نامبرده سپس گروهى از بزرگان این علم را اسم مى برد ( هر چند صاحب کتاب و تألیفى نبوده اند، از آن جمله:

«سلمان فارسى» است که از على(علیه السلام) درباره اش نقل شده که فرمود: «سَلْمانُ الْفارِسى مِثْلُ لُقْمانِ الْحَکیمِ ـ عَلِمَ عِلْمَ الاَْوَّلِ وَ الاْخِرِ، بَحْرٌ لایُنْزَفُ، وَ هُوَ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ; سلمان فارسى همانند لقمان حکیم است ـ دانش اوّلین و آخرین را داشت و او دریاى بى پایانى بود و او از ما اهل بیت است.»(3)

2 ـ «ابوذر غفارى» است ( که عمرى را در ترویج اخلاق اسلامى گذراند و خود نمونه اتمّ آن بود. درگیرى هاى او با خلیفه سوم «عثمان» و همچنین «معاویه» در مسائل اخلاقى معروف است; و سرانجام جان خویش را نیز بر سر این کار نهاد.

3 ـ «عمّار یاسر» است که سخن امیرمؤمنان على(علیه السلام) درباره او و یارانش مقام اخلاقى آنها را روشن مى سازد، فرمود: «اَیْنَ اِخْوانِىَ الَّذینَ رَکِبُوا الطَّرِیْقَ وَمَضَوْا عَلَى الْحَقِّ، اَیْنَ عَمّارُ...ثُمَّ ضَرَبَ یَدَهُ عَلى لِحْیَتِهِ الشَّرِیْفَةِ الْکَرِیْمَةِ فَاَطالَ الْبُکاءَ، ثُمَّ قالَ: أُوَّهْ عَلى اِخْوانِىَ الَّذینَ تَلَوُا الْقُرْانَ فَاَحْکَمُوهُ، وَتَدَبَّرُوا الْفُرَضَ فَاَقامُوهُ، اَحْیَوُا السُّنَّةَ وَاَماتُوا الْبِدْعَةَ; کجا هستند برادران من! همانها که براه حق آمدند و در راه حق گام بر مى داشتند، کجاست عمّار یاسر!... سپس دست به محاسن شریف خود زد و مدّت طولانى گریست، پس از آن فرمود: آه بر برادرانم همانها که قران را تلاوت مى کردند و به کار مى بستند، در فرائض دقّت مى کردند و آن را به پا مى داشتند، سنّتها را زنده کرده،و بدعتها را میراندند!»(4)

4 ـ «نوف بکّالى» که بعد از سنه 90 هجرى چشم از جهان پوشید، و داراى مقام والایى در زهد و عبادت و علم اخلاق است.

5 ـ «محمّد بن ابى بکر» که راه و روش خود را از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى گرفت و در زهد و عبادت گام در جاى گامهاى او مى نهاد، و در روایات به عنوان یکى از شیعیان خاصّ على(علیه السلام) شمرده شده و در اخلاق، نمونه بود.

6 ـ «جارود بن مُنذِر» که از یاران امام چهارم و پنجم و ششم بود و از بزرگان علما است و در علم و عمل و جامعیّت مقام والائى دارد.

7 ـ «حُذَیْفَة بن منصور» که از یاران امام باقر و امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) بود و درباره او گفته شده: «او علم را از این بزرگواران اخذ کرده و نبوغ خود را در مکارم اخلاق و تهذیب نفس نشان داد.»

8 ـ «عثمان بن سعید عَمْرى» که از وکلاى چهارگانه معروف ولىّ عصر حضرت مهدى ارواحنافداه مى باشد، و از نواده هاى عمّار یاسر بود، بعضى درباره او گفته اند: «لَیْسَ لَهُ ثان فِى الْمَعارِفِ وَالاَْخْلاقِ وَالْفِقْهِ وَالاَْحْکامِ; او در معارف و اخلاق و فقه و احکام، دومى نداشت!»

و بسیارى دیگر از بزرگانى که ذکر نام همه آنها به درازا مى کشد.

ضمناً در طول تاریخ اسلام کتابهاى فراوانى در علم اخلاق نوشته شده است که از آن میان، کتب زیر را مى توان نام برد:

1 ـ در قرن سوم کتاب «اَلْمانِعاتُ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ» را نوشته جعفر بن احمد قمى که یکى از علماى بزرگ عصر خود بود مى توان نام برد.

2 ـ در قرن چهارم کتاب «الآداب» و کتاب «مکارم الاخلاق» را داریم که نوشته «على بن احمد کوفى» است.

3 ـ کتاب «طهارة النّفس» یا تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق نوشته ابن مِسْکَویه متوفّاى قرن پنجم از کتب معروف این فن است; او کتاب دیگرى در علم اخلاق به نام «آداب العرب و الفرس» نیز دارد که شهرتش در حدّ کتاب بالا نیست.

4 ـ کتاب «تنبیه الخاطر و نزهة النّاظر» که به عنوان مجموعه ورّام مشهور است یکى دیگر از کتب معروف اخلاقى است که نوشته «ورّام بن ابى فوارس» یکى از علماى قرن ششم است.

5 ـ در قرن هفتم به آثار معروف خواجه نصیر طوسى، کتاب اخلاق ناصرى و اوصاف الاشراف و آداب المتعلّمین برخورد مى کنیم که هر کدام نمونه بارزى از کتب تصنیف شده در این علم در آن قرن است.

6 ـ در قرون دیگر نیز کتابهایى مانند ارشاد دیلمى، مصابیح القلوب سبزوارى، مکارم الاخلاق حسن بن امین الدّین، والآداب الدّینیّه امین الدّین طبرسى، و محجّة البیضاء فیض کاشانى که اثر بسیار بزرگى در این علم است، و جامع السّعادات و معراج السّعاده و کتاب اخلاق شبّر و کتابهاى فراوان دیگر.(5)

مرحوم علاّمه تهرانى نام دهها کتاب را که در زمینه علم اخلاق نگاشته شده است در اثر معروف خود «الذّریعه» بیان نموده است.(6)

این نکته نیز حائز اهمّیّت است که بسیارى از کتب اخلاقى به عنوان کتب سیر و سلوک، و بعضى تحت عنوان کتب عرفانى انتشار یافته است، و نیز بعضى از کتابها فصل یا فصول مهمّى را به علم اخلاق تخصیص داده بى آن که منحصر به آن باشد که نمونه روشن آن کتاب بحار الانوار و اصول کافى است که بخشهاى زیادى از آن در زمینه مسائل اخلاقى مى باشد و از بهترین سرمایه ها براى این علم محسوب مى شود.

* * *

 

 


1. سوره قلم، آیه 4.

2. رساله حقوق امام سجّاد(علیه السلام) و دعاى مکارم الاخلاق و بسیارى از دعاها و مناجاتهاى دیگر نیز در طلیعه آثار معروف اخلاقى در اسلام قرار دارند که هیچ اثرى با آنها برابرى نمى کند.

3. بحار، ج 22، ص 391.

4. نهج البلاغه، خطبه 182.

5. تلخیص و اقتباس با تغییرات و اضافاتى از کتاب «تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام»، فصل آخر.

6. الذّریعه، جلد اوّل.

پاسخ2 نقش اخلاق در زندگى و تمدّن انسانها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma