پاسخ

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اخلاق در قرآن جلد 1
سؤال2 ـ تأثیر متقابل «اخلاق» و «رفتار»

این سؤال مهمّى است، و لى پاسخ زنده اى دارد و آن این که نسبى بودن اخلاق یا حسن و قبح مطلبى است، و وجود استثناها در مباحث مختلف، مطلبى دیگر.

به تعبیر دیگر، در بحث نسبیّت هیچ اصل ثابتى وجود ندارد، دروغ نه خوب است و نه بد، همچنین احسان و ظلم، نیکى و بدى آنها هنگامى روشن مى شود که از سوى اکثریّت جامعه به عنوان یک ارزش پذیرفته یا نفى شود.

ولى در اسلام و تعلیمات آسمانى، دروغ یا ظلم و ستم و نیز بخل و کینه و حسد ضدّ ارزش است; خواه از سوى اکثریّت مردم ارزش محسوب شود یا نه; و بعکس، احسان و عدالت و راستى و امانت ارزشهاى والائى هستند خواه از سوى جامعه اى پذیرفته شوند یا نه.

این یک اصل ثابت است ولى مانعى ندارد که در گوشه و کنار آن گاهى استثنائى وجود داشته باشد. اصل همان گونه که از نامش پیدا است اساس و ریشه چیزى را تشکیل مى دهد و استثنائات به منزله بعضى از شاخ و برگهاى اضافى است; بنابراین، هرگز نباید وجود پاره اى از استثنائات را که در هر قاعده کلّى یافت مى شود دلیل بر نسبیّت گرفت; و اگر به تفاوت این دو بخوبى توجّه کنیم جلو بسیارى از اشتباهات گرفته خواهد شد.

این نکته نیز در خور توجّه است که گاه مى شود موضوعات با گذشت زمان دگرگون مى گردد و احکام که تابع موضوعات است نیز عوض مى شود; این مطلب را هرگز نباید دلیل بر مسأله نسبیّت گرفت.

توضیح این که: هر حکم، موضوعى مخصوص به خود دارد; مثلا، شکافتن بدن دیگرى و ایراد جرح بر آن یک جنایت است، و قابل قصاص و تعقیب، ولى گاه این موضوع عوض مى شود، چاقو به دست جرّاحى مى افتد که براى نجات جان بیمار، شکم او را پاره مى کند، تا غدّه خطرناکى را در بیاورد، یا قلب او را مى شکافد تا دریچه و رگهاى قلب را اصلاح کند، در اینجا موضوع عوض مى شود و دیگر جنایت نیست. و طبیب جرّاح شکافنده قلب و شکم، در خور ستایش و جایزه است.

هیچ کس نباید این گونه دگرگونى احکام را که به خاطر دگرگونى موضوعات پیدا مى شود، دلیل بر نسبیت بگیرد. نسبیّت آن است که موضوع بدون دگرگونى ماهوى و موضوعى، نسبت به اشخاص یا زمانهاى متفاوت احکام متفاوتى پیدا کند.

احکام شرع نیز همین گونه است، شراب حرام و نجس است، امّا ممکن است با گذشت چند روزى و یا با اضافه مادّه اى به آن، تبدیل به سرکه پاک و حلال گردد. هیچ کس نمى تواند اینها را به حساب نسبیّت بگذارد. نسبیّت آن است که شراب را مثلا در جوامعى که علاقه به شراب دارند حلال بدانیم و در جوامعى که علاقه ندارند حرام بدانیم بى این که تغییر در ماهیّت شراب ایجاد شود.

در مسائل اخلاقى نیز گاه به موضوعاتى برخورد مى کنیم که در یک شکل فضیلت است و با دگرگونى تبدیل به رذیلت مى شود; نترسیدن در حدّ اعتدال شجاعت است و فضیلت، ولى اگر از حد بگذرد، تهوّر و بى باکى و رذیلت است. و همچنین در موارد مشابه آن. یا این که دروغ درآنجا که معمولا منشأ مفاسد و تضعیف اعتماد عمومى است، حرام و رذیله است; و آنجا که به منظور اصلاح ذات البین باشد، حلال و فضیلت است.

ممکن است کسانى نام این دگرگونى موضوعات را نسبیّت بگذارند، نزاعى با آنها در مسأله نامگذارى نداریم، و چنین نزاعى را نزاع لفظى مى شمریم زیرا این گونه موارد از قبیل تغییر موضوع و ماهیّت چیزى است، و اگر منظور بعضى از طرفداران نسبیّت این باشد، مشکلى نیست; مشکل آن است که شاخص فضیلت و رذیلت و حسن و قبح اخلاقى را پسندیدن اکثریّت جامعه بدانیم.

از مجموع آنچه گفته شد نتیجه مى گیریم که مسأله نسبیّت در اخلاق از دیدگاه اسلام و قرآن و منطق عقل مردود است و در واقع طرح مسأله نسبیّت در مباحث اخلاقى مساوى با نفى اخلاق است، چرا که طبق نظریّه نسبیّت اخلاقى، هر رذیله اى در جامعه فراگیر شود فضیلت است; و هر بیمارى اخلاقى فراگیر، صحّت و سلامت محسوب مى شود و اخلاق به جاى این که وسیله اى براى سالم سازى اجتماع گردد، عاملى براى توسعه فساد خواهد شد.

* * *

سؤال2 ـ تأثیر متقابل «اخلاق» و «رفتار»
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma