چرا و از کى، این افسانه به وجود آمد؟!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
¯ اوّل ایجاد عدم رشد، بعد اثبات لزوم سرپرستى!

کشورهاى استعمارى براى این که سرپوشى بر روى اعمال ضد انسانى خود در شرق بگذارند، و دخالت ظالمانه خود را در امور این کشورها توجیه کنند افسانه دروغین دیگرى به عنوان «عدم رشد سیاسى و اجتماعى ملل شرق» ساخته اند. و از این رو آنها را نیازمند به سرپرستى و قیمومت «ظاهرى» یا «معنوى»! معرفى مى کنند، که با یک دنیا بزرگوارى و انسانیّت حاضر شده اند رهبرى و راهنمایى آنها را به عهده بگیرند، بدون این که کمترین «چشم داشتى» از این کار در نظر باشد!

این افسانه دروغین تازه نیست و همیشه مورد استناد استعمارگران بوده است. نمونه روشن این طرز تفکّر همان است که گلدواتر (نامزد سابق ریاست جمهورى آمریکا) که افکار عمیق و صلح جویانه او زبانزد خاص و عام است (که از آن جمله به کار بردن بمب اتمى براى به دست آوردن «صلح شرافتمندانه» در ویتنام مى باشد!) در کتاب «چرا پیروز نشویم» نوشته است:

«ما به حفاظت از آفریقا ادامه خواهیم داد، زیرا به خاطر مصالح و بقاى غرب(!) پیروزى بر کمونیسم در آن قاره ضرورى است (دقّت کنید) علاوه بر این، دلیل دیگر ما براى حفاظت از آفریقا این است که مى دانیم «امتیاز متولّد شدن ما در دنیاى غرب» با «احساس مسئولیت نسبت به توسعه و رشد زندگى دیگران به کمک ثروت و امکانات غرب» ملازمه دارد ...

سپس اضافه مى کند: باید انجمنى مرکب از کشورهاى توسعه یافته غرب به منظور سرپرستى بوجود آید و اجراى برنامه هاى شدید و سریع اقتصادى و سیاسى و فرهنگى و اجتماعى را در کشورهاى جدید الاستقلال ونوزاد آفریقا تحت قیمومت و حمایت قرار دهد»(1).

گفتار بالا گر چه به اصطلاح درباره «حفاظت» آفریقاست، ولى با توجّه به جهات مشترک کشورهاى آسیایى و آفریقایى روشن است که در مورد همه صادق خواهد بود.

چه این که نبودن رشد کافى اقتصادى در این کشورها از یک طرف، و لزوم حفظ مصالح و بقاى غرب از طرف دیگر، ایجاب مى کند که همه این کشورها به طور مساوى مشمول عنایات خاص غرب در مورد حفاظت و اجراى برنامه هاى شدید و سریع اقتصادى و سیاسى و فرهنگى و ... باشند!

زیرا دلیلى ندارد که غربیها عواطف انسانى خود را «تنها» متوجّه یک قسمت از این کشورها بنمایند و از دیگران دریغ دارند.

بدیهى است این منطق منحصر به آقاى «گلدواتر» نیست، این منطق همه سیاستمداران غرب است که تحت عنوان «حفاظت، سرپرستى و احساس مسئولیت نسبت به توسعه و رشد دیگران» به هدفهاى شوم خود جامه عمل مى پوشاندند و خود را به لباس سرپرست، دلسوز، مدافع، وقیم شرق و هزار عنوان دیگر در مى آورند.

ولى در این جا جاى یک سؤال باقى است و آن این که:

نمى دانیم چه اثرى در قدوم نامیمون غربیها هست که پیش از گام نهادن به شرق، شرقیها همه چیز داشتند، و با ورود آنها همه چیز از بین رفت، و یک باره آنها در همه جنبه هاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى گرفتار «رکود» و سپس «عقب نشینى» شدند؟!

با این که بزرگترین دانشمندان گذشته جهان همه از شرق برخاستند، نهال علم و دانش در شرق جوانه زد، سرداران و فرماندهان بزرگ تاریخ و سیاستمداران نامى غالباً از شرق برخاستند، ولى با نفوذ استعمارى غربیها در شرق همه اینها از بین رفت و یک نفر همه جانبه به جاى آن نشست.

بد نیست به عنوان نمونه کشور پهناور هندوستان را که مصداق کامل کشور نیازمند به «سرپرستى و حفاظت و اجراى برنامه هاى شدید و سریع فرهنگى و اقتصادى» است، و به همین دلیل سالیان دراز به وسیله امپراطورى انگلستان حفاظت مى شد مورد مطالعه قرار دهیم:

به گفته یکى از نویسندگان محقّق معاصر: «مورّخان بزرگ در این مسأله متّفق القولند که وضع اقتصادى هندوستان تا قرن هیجدهم از هر جهت رو به راه بود، از جلمه «ورا انستى» (Vera anstey)مورّخ مشهور غربى که مسلّماً عقاید ضد انگلیسى ندارد در کتاب خود به نام «توسعه اقتصادى هند» به تفصیل شرح مى دهد که چگونه در آن قرن روشهاى تولیدى و تشکیلات صنعتى و تجارى هند مى توانست با پیشرفته ترین نقاط دنیا برابرى کند، چگونه در دورانى که انگلیسها داراى یک زندگى بدوى و بسیار ابتدایى بودند هندیها بهترین پارچه ها و مخمل و کالاهاى دیگر را مى بافتند و به خارج صادر مى نمودند؟! چه طور شد که در ظرف یک قرن (قرن سلطه استعمار) وضع این کشور با مقایسه با ممالک اروپایى یک مرتبه تغییر کرد؟» ...

سپس اضافه مى کند: «هیچ دلیلى در کار نیست که بتواند این انحطاط را بعللى از قبیل «عدم استعداد ذاتى» یا «پستى نژاد» و غیر اینها مربوط سازد، به عکس، هندیها اصولا در امور فکرى و امور فنى خود را شایسته سنن بزرگ خویش نشان داده اند».(2)

و در جاى دیگر مى گوید: «انگلستان ستون فقرات هند را درهم شکست ... و بدون عبارت پردازى شاعرانه مى توان گفت استعمار انگلیس حقیقتاً براى دو قرن، روح هند را از میان برد، و ترس را در همه شؤون زندگى مردم هند با وسایل گوناگون مستقر ساخت! به طورى که هر هندى را به صورت نگهبان زندان خود درآورد!

سیاست ارضى و مالى انگلستان بدان منجر شد که اقتصاد روستایى هند در هم شکست، و مالکین بزرگ آن کشور و رباخواران تسلّط دیرینه خود را تحکیم نمودند.

سیاست تجارى انگلیس، پیشهوران هند را از بین برد و مراکز شهرى فقیر و مرگبار هند را به وجود آورد.

سیاست اقتصادى انگلستان رشد صنایع ملى را در نطفه خفه کرد و انبوه محتکران و واسطه ها و قاچاقچیان و انگلهاى فیمابین را به وجود آورد.

سیاست فرهنگى انگلستان بر اساس جلوگیرى از رشد استعداد صنعتى و علمى و ترویج علوم کهنه بود، و براى نمونه در دانشگاههاى هند، متون انگلیسى قرن 16 و 17 به جاى فلسفه تاریخ و سیاسى تدریس مى شد»!(3)

به این ترتیب ملاحظه مى کنیم که «استعمار» نخست تمام آثار رشد اجتماعى و فرهنگى و اقتصادى، و به دنبال آن رشد سیاسى را از میان مى برد، سپس خود به عنوان قیم، و سرپرستى که وجودش براى «حفاظت» این گونه کشورها کمال ضرورت را دارد معرفى مى کند!

و به گفته شاعر شیرین سخن ما «خود مى کشى اى حافظ خود تعزیه مى دارى»! خودشان این ماتم  بزرگ را به وجود آورده و خود در سوگ آن اشک مى ریزند!.

نهرو در کتاب «اکتشاف هند» چنین اظهار عقیده مى کند که: «عقب افتادگى و تهیدستى دردناک و همه مشکلات اجتماعى مردم هند تمام معلول همان سیاست دوران استعمار است».

و از این جا ریشه اصلى افسانه عدم رشد سیاسى و اجتماعى کشورهاى شرق و فلسفه اصلى به وجود آوردن این افسانه، و همچنین عواملى که پایه آن را چیده اند کاملا روشن مى گردد.

این مطالعات به ما نشان مى دهد که منظور اصلى از «حفاظت» در حقیقت نگهدارى ممالک استعمار زده در همان حال عدم رشد، و جلوگیرى از رشد اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى و سیاسى آنهاست، و احساس مسئولیتى که آقاى «گلدواتر» و امثال او نسبت به رشد و پیشرفت دیگران احساس مى کنند، چیزى جز این نیست که قیمومت در همه این قسمتها به دست آنها باشد تا آن جا که صلاح مى بینند ببخشند و آن جا که صلاح نیست (یعنى مصالح آنها به خطر مى افتد) باز دارند.

بر ملل شرق لازم است که با توجّه به تاریخ گذشته خود این افسانه هاى دروغین را در هم بکوبند، مخصوصاً عوامل به وجود آوردنده آن را به استناد مدارک زنده به جوانان خویش معرفى کنند.
1. نقل از کتاب «چرا پیروز نشویم»، ص 112 و 113.
2. نقل از مسائل کشورهاى آسیایى و آفریقایى، ص 221.
3. نقل از کتاب مسایل کشورهاى آسیایى و آفریقایى ـ به قلم مجید رهنما ـ این کتاب از طرف مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى انتشار یافته است.
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma