در بحث گذشته به اینجا رسیدیم که خود باختگى و «حقارتى» که امروز «شرقیها» در برابر «غربیها» احساس مى کنند تاکنون سرچشمه بدبختیها و مشکلات فراوانى شده، و در آینده نیز عواقب خطرناک و شومى به بار خواهد آورد، بنابراین باید با تمام قوا، براى از بین بردن این «احساس حقارت» و «خود کم بینى» به پا خیزیم و این سرطان مهلک را از اعماق افکار مردم شرق ریشه کن سازیم، طرحهایى اجمالا براى این موضوع ارائه داده شد.
هنوز کسانى یافت مى شوند که وقتى چشمشان به یک نفر اروپایى یا امریکایى مى خورد خیره خیره به او نگاه کرده، سراپاى او را «ورانداز» مى کنند، ببینند راستى «خارجى» چگونه «موجودى» است که این تمدّن ماشینى را با همه مخلّفاتش پدید آورده است؟!
این مسأله منحصر به طبقه عوام و چشم و گوش بسته ها نیست، بلکه در میان طبقه به اصطلاح «رجال»!نیز کسانى دیده مى شوند که وقتى مى خواهند از سفرهاى خود به اروپا و امریکا بحث کنند چنان آب در دهانشان جمع مى شود که گویا از یک حادثه فوق العاده «افتخارآمیز» و «غرور افزا»! صحبت مى کنند.
ولى همان طور که گفتیم غربیها نه یک «جنس برتر» هستند، و نه یک نژاد مافوق انسانى از کره مریخ و مشترى.
بلکه تمدّن آنها خیلى «تازه» و سابقه توحش آنها خیلى «قدیم» است.
و آن روز که تمدّن در «شرق» جوانه مى زد، در «غرب» مطلقاً خبرى از تمدّن نبود.
براى روشن شدن این حقیقت، و براى این که خیال نشود کمترین مبالغه و اغراقى در این سخن وجود دارد بد نیست زندگى پرماجراى انسان را از نخستین روزهایى که قدم روى زمین گذارد مورد بررسى قرار دهیم و ببینیم نخستین برق تمدّن از کجا درخشید؟