استعمار ادبى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
ادبیّات «غرب» امروز به سرعت در «شرق» نفوذ و گسترش پیدا مى کند، و نه تنها اصالت ادبیات شرقى را از میان مى برد بلکه تدریجاً آن را تحت الشعاع خود قرار مى دهد، و عجیب و اسف آور این که: این نفوذ و گسترش ادبیات غربى به صورت «افتخارآمیزى» از طرف مردم شرق پذیرفته مى شود.

مثلا امروز در تمام مدارس شرقى یک زبان خارجى (سابقاً بیشتر زبان فرانسه و امروز انگلیسى) به عنوان یک برنامه قطعى و ضرورى تدریس مى گردد، و با گذشت زمان چنین احساس مى شود که اگر شرقیها اقلا یک زبان خارجى ندانند زندگى کردن براى آنها مشکل خواهد شد، فرق نمى کند در رشته هاى علمى و صنعتى کار کنند یا تاجر و کاسب و کارگر باشند.

تدریس زبان خارجى (زبان غربى) از دبیرستانها کم کم به دبستانها و کودکستانها سرایت نموده، تدریجاً همه جا را فرا خواهد گرفت.

ولى بدیهى است در غرب وضع طور دیگرى است، در آن جا هرگز احساس ضرورتى نسبت به فرا گرفتن زبانهاى شرقى نمى شود، یعنى آنها بدون تحصیل زبانهاى شرقى مى توانند نان بخورند و زنده بمانند، تنها کسانى به دنبال زبانهاى شرقى مى روند که بناهست براى خدمت در «مستعمرات» یا کشورهاى به ظاهر مستقل شرقى اعزام شوند.

جالب این جاست که زبانهاى خارجى براى ما شرقیها خیلى شیرین، بامزه، آهنگ دار و زیباست، ولى مسلّماً براى غربیها که مى خواهند زبانهاى ما را بیاموزند غالباً دشوار و نامأنوس و ناراحت کننده است!

البته این طبیعى است که دول فاتح و پیروز «ادبیّات» خود را که کلید تمام مسائل علمى، اقتصادى و سیاسى آنها محسوب مى شود بر ملّتهایى که تحت نفوذ آنها قرار گرفته اند تحمیل کنند، شاید کلمه «تحمیل» هم در این جا صحیح نباشد چه این که ادبیات غربى بدون احتیاج به یک «گذرنامه» همراه صنایع آنها، همراه متخصّصین آنها، همراه علوم و داروهاى آنها، به صورت یک «لازم لاینفک» از دروازه هاى شرق عبور کرده، در همه جا پراکنده مى شود. غرب زدگى «شرقیها» و احساس حقارت غلط و بى منطقى که در برابر غربیها دارند نیز به سرعت سیر و عمق نفوذ آن مى افزاید.

مثلا در نظر سیاستمداران شرقى کلمه «پارلمان» و «فراکسیون» از کلمه «مجلس» و «شعبه» بسیار وزین تر و پر شکوه تر است.

تجار از کلمه «بورس» و «کردیت» خیلى بیش از کلمه «مرکز داد و ستد» لذّت مى برند.

در ذائقه مردم کوچه و بازار کلمه «مدرن» خیلى بیش از کلمه «تازه» مزه مى کند، مدرن در نظر آنها خیلى نو است در حالى که کلمه «تازه» که معادل آن است بوى کهنگى مى دهد.

در نظر فرنگیها کلمه «کنفراس» و «سمینار» خیلى از کلمه «سخنرانى» و «جلسه بحث و بررسى» معنا دارتر است!

و در نظر شعرا و نویسندگان کلمه «سکس» و «سمبول» از «امور جنسى» و «رمز و مظهر» لطیف تر و هوس انگیزتر است!

نفوذ ادبیّات غربى در شرق نه تنها از طریق مفردات، بلکه از طریق سبک جمله بندیهاى به وسیله روزنامه نگاران مجله نویسهاى کپیه بردار از مطبوعات غربى; و از طریق اشعار نو (البتّه به سبک غلط آن) که تراوش طبع عالى و بلند پرواز! «نور پردازان غرب زده» ماست در حال توسعه است.

کار استعمار ادبى بجایى رسیده که اگر طبیب (مثلا) براى آرامش و تقویت قلب ما قطره «والریان» به همین نام لاتینى مى دهد، قطره شفابخشى است که طپش قلب را آرام، و روح را نشاط، و اعصاب را کاملا تقویت مى بخشد.

امّا اگر روزى بما بگوید «والریان» همان «سنبل الطیب» خودمان است که نوع تازه آن در دکّانهاى عطّارى پیدا مى شود، یک مرتبه تأثیر عمیق طبّى آن از بین مى رود، نه آرامشى به قلب مى دهد، نه نشایطى به روح، و نه قوّتى به اعصاب، و یک چیز هجو و کهنه و بى مصرفى از آب در مى آید!

البتّه همان طور که گفته شد ادبیّات یک ملّت کلید تمام مسائل مربوط به آنهاست، و نفوذ و گسترش یک زبان بیگانه در ادبیّات ما دلیل روشنى بر توسعه نفوذ آنها در همه شؤون زندگى ما خواهد بود، نفوذى که به این سادگى و آسانى ریشه کن نمودن آن ممکن نخواهد شد; و بدون ریشه کن نمودن آن هم استقلال کامل میسر نخواهد گردید.

نگارنده هرگز مایل نیست از این گفتار نتیجه بگیرید که مى خواهیم بگوییم شرقیها نباید زبان هاى خارجى را بیاموزند، چه این که این سخن بقدرى زننده است که زبان گوینده اش را فوراً مى سوزاند!، و مفهوم آن این است که خداى نکرده ما بگوییم باید به دوران «کجاوه» و «پالکى» بازگشت نمود.

پس همان طور که ما اتومبیلهاى آنها، ماشین هاى آن ها (نمى دانم چه تعبیرى کنم که کلمه خارجى نباشد) را سوار مى شویم و «کلّى» به جان آنها دعا مى کنیم باید چشممان کور شود ادبیّات آنها را که به منزله «لوازم یدکى»این مصنوعات است بپذیریم و اگر احیاناً دچار کمبود الفاظ شدیم به خارج «سفارش» دهیم!

نه از سخنان گذشته ما آن چنان استنباط نکنید، منظور ما فقط این بود که اگر روزگارى احتیاج ما به صنایع آنها کم شود و صنایع داخلى ما جاى مصنوعات آنها را بگیرد مسلماً به همان نسبت، نیاز ما به ادبیات آنها نیز کم خواهد شد، و تدریجاً به «استعمار ادبى» که کلید خیلى چیزهاست پایان داده خواهد شد، پس براى به دست آوردن «استقلال کامل ادبى و فرهنگى» باید نخست «استقلال اقتصادى» تأمین گردد و «استقلال اقتصادى»، نیز مرهون «استقلال فکرى» است.
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma