چرا غربیها نمى توانند بدون استعمار زندگى کنند؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
تاریخچه استعمار یکى از غم انگیزترین و پرماجراترین فصول زندگى بشر است و درزمان حاضر نیز ریشه اصلى اختلافات عمیق دولتهاى بزرگ جهان را تشکیل مى دهد.

گر چه در میان اقوام گذشته، و حتى در زمانهاى خیلى قدیم، نمونه هایى از استعمار وجود داشته، مثلا «یونانیها» و «فینیقیها» مستعمراتى در ساحل دریاى مدیترانه داشته اند، ولى استعمار به صورت کنونى کاملا تازگى دارد.

بازار استعمار از زمانى رونق یافت و شکل جهانى به خود گرفت که وسایل نقلیه سریع السیر اختراع شد، و شرکتهاى بزرگ کشتیرانى شروع به کار کردند.

در این هنگام موضوع استعمار در ابتداء به دست بازرگانان و شرکتهاى خصوصى و به خاطر منافع آنها آغاز گردید، و دولتها از آنها حمایت مى کردند ولى بعداً که «منافع عظیم و سرشار» آن آشکار شد خود دولتها مستقیماً دست به کار استعمار شده دیگران را عقب راندند وبه اصطلاح ابتکار عمل را شخصاً به دست گرفتند، و پس از مدّت کوتاهى رقابتهاى شدید در میان خود آنها درگیر شد.

بنابراین تاریخ «دوران جدید استعمار» و ظهور آن در یک مقیاس بزرگ جهان، همان تاریخ نهضت صنعتى اروپا و همزمان با برچیده شدن دوران قرون وسطى و شروع «تاریخ قرون معاصر» یعنى تقریباً اوایل قرن شانزدهم میلادى است!

واژه «استعمار» گر چه در لغت به معناى کوشش براى آباد ساختن است، ولى در اصطلاح سیاسى در نقطه مقابل آن، یعنى کوشش براى ویران ساختن کشورى به منظور این که کشور دیگرى آباد و مرفّه گردد، به کار مى رود.

البته به کار بردن این واژه مقدّس و مرادف آن در سایر لغات آسیایى و اروپایى براى این هدف نامقدّس وسیله ساده اى براى اغفال مردم این سرزمینهاست، و لذا در زبان استعمار کنندگان (زبان لاتینى) هرگز این لغت و مرادف آن به کار نمى رفته است، بلکه واژه «کلنیالیزم» Colonialisme که از ماده «کلنیا» Colonia به معناى «گروه مهاجرین» گرفته شده به کار مى روند، زیرا بدیهى است آنها نمى خواهند و نمى توانند خودشان را اغفال کنند و مقصود اصلى خویش را از این عمل براى هموطنانشان مکتوم دارند!

دانشمندان اجتماعى درباره «استعمار» تعاریف مختلفى کرده اند ولى به عقیده ما فشرده ترین و در عین حال رساترین تعریفى که مى توان براى آن نمود این است که:

«استعمار» یعنى: «بردگى دسته جمعى ملّتى به وسیله ملّت یا دولت دیگر»!. و در حقیقت استعمار یک نوع بردگى خطرناک دسته جمعى است که جانشین «بردگى فردى» سابق گردیده است.

در استعمار فردى نیروى انسانى یک یا چند انسان بدون رضایت او در راه منافع دیگرى به کار مى افتاد، امّا در «استعمار» نیروى ملّتى به ضمیمه تمام ذخایر و منابع آنها بدون رضایت آنان در راه مطامع دیگران به کار مى افتد.

لذا تاریخ به ما نشان مى دهد که استعمار به شکل تازه وقتى به اوج خود رسید که بردگى فردى سابق از طرف دول بزرگ جهان محکوم و از گردش خارج شده، چه این که بردگى به آن صورت سابق علاوه بر این که زنندگى بسیار داشت در شرایط دنیاى جدید، مقرون به صرفه هم نبود! و لذا لازم بود «رفورمى» در آن ایجاد گردد!

جنایاتى که دولتهاى استعمارى غرب در این دوران کردند به مراتب وحشتناکتر از جنایاتى بود که برده فروشان در دوران «بردگى فردى» در قرون وسطى انجام دادند.

یکى ازنویسندگان معروف فرانسه مى نویسد:

«بومیان آمریکا و اقیانوسیه، براى اقوام متمدّن و تربیت شده اروپا، مانند خرگوشى بودند براى یک نفر شکارچى! و لذا مى بینیم امروز همه آنها برباد رفته اند.(1)

از آنچه درباره تاریخچه استعمار گفته شد این نکته کاملا روشن مى شود که استعمار قبل از هر چیز «انگیزه اقتصادى» دارد، و در حقیقت همیشه از یک «اقتصاد ناسالم» همچون «اقتصاد کنونى غرب» سرچشمه مى گیرد. ولى از آنجا که بدست آوردن یک «مستعمره اقتصادى» بدون «در بند کردن مردم آن سرزمین از نظر سیاسى» ممکن نیست لذا «استعمار سیاسى» به عنوان ابزارى براى «استعمار اقتصادى» به کار مى رود.

و چون حفظ مستعمرات، و طول عمر آنها، بستگى به میزان جلوگیرى از جنبش هاى فکرى و آزادى خواهى آنان دارد لذا «استعمار فکرى» براى ادامه استعمار سیاسى نیز ضرورى خواهد بود.

بنابراین هدف اصلى، «استعمار اقتصادى» است و «استعمار سیاسى» مقدمه آن و «استعمار فکرى» ضامن بقا و دوام آن است.
1. نقل از کتاب تاریخ تمدّن اسلام «تألیف دکتر گوستاولوبون».
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma