کشف بزرگ!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
اخیراً یکى از جرائد معروف، برحسب یک پیش آمد کاملا اتفاقى! موفّق به کشف بزرگى شد که در تاریخ کشور ما کم نظیر، بلکه بى نظیر بود!

فى الواقع این کشف بزرگ در این موقع که هر ملّتى مى کوشد براى افزودن اعتبار جهانى خود دست و پایى کند موفقیتى براى همه مردم «ایران زمین» مخصوصاً گردانندگان آن «جریده شریفه» بود.

شرح ماجرا این که: طبق «شجره نامه» صد در صد اطمینان بخشى که اخیراً بدست نویسندگان آن جریده افتاده «ثابت و محقّق» گردیده است که هنر پیشه معروف آمریکایى «یول براینر» اصلا از نژاد «آریا» و ایران الاصل هستند!

اسم کوچکشان سابقاً «زفکا» و به عبارت دیگر «ذوالفقار»! بوده.

پدرشان «مناف» نام داشته و از مسلمانان ایرانى ساکن «قفقاز»!

و پسر عمّه اى هم دارد که گویا در حال حاضر آرایشگاهى در تهران دارند.

جنگ جهانى دوّم میان زفکا و کسانش فاصله انداخت، و بالاخره او سر از آمریکا در آورد.

پسر عمّه ایرانى ایشان مخصوصاً براى اثبات صدق گفتار خود «خال سیاهى» را که در سینه دارد و از «مشخصات فامیلى» ایشان است به خبرنگار جریده مزبور نشان داده!

و باز به گفته همان جریده «خبرنگاریهاى جهان» این «کشف» را به محض انتشار در روزنامه مزبور به جهان مخابره نموده اند» ! ...

 

این ماجرا و مانند آن سند زنده و قابل مطالعه اى براى بحثهاى ماست.

ممکن است این گونه «کشفیّات»! از نظر بعضى ساده باشد، ولى اگر بدست کسانى که با اصول «رواشناسى جدید و روانکاوى» کمى آشنایى دارند، داده شود، بسیار چیزها از آن خواهند فهمید!

این گونه «کشفیات» (اگر چه صد در صد هم جدى نباشد) باز قبل از هر چیز از یک کیفیّت خاص روانى حکایت مى کند که گاهى از آن به «عقده حقارت» تعبیر مى کنند، حقارت در برابر غرب و آنچه به غرب نسبت دارد!

«واکنش این عقده» که بدبختانه در اعماق وجود عده زیادى از ما همچون سرطان ریشه دوانیده، این است که مى خواهند هر طور شده خود را به غربیها بچسبانند، و به این وسیله از احساس حقارتى که آنها را رنج مى دهد رهایى یابند.

ان عقده ما را وادار مى کند که براى «یول براینر» شجرنامه ایرانى درست کنیم.

همین عقده ما را وادار مى کند که نام بچه هاى خود را از نامهاى خارجى انتخاب نماییم.

این عقده بعضى از جوانان تحصیل کرده ما را وادار مى کند زن اروپایى و آمریکایى بگیرند اگر چه از منحط ترین طبقات آنها باشد، بوجود چنین زنى یک دنیا افتخارات و مباهات کنند.

و بالاخره همین عقده است که زمزمه تغییر خط فارسى به خط لاتین و امثال آن را بوجود آورده و خلاصه در تمام شؤون زندگى ما اثر گذاشته است.

و کمترین اثر آن همین تابلوهاى رنگارنگ با خطوط لاتین است که زینت بخش خیابانهاى ماست، و همان طور که سابقاً هم گفتیم این موضوع اختصاص به مملکت ما ندارد و در اغلب نقاط مشرق زمین ـ البتّه با تفاوتهایى ـ به چشم مى خورد.

سابقاً گفتیم باید با این طرز فکر مبارزه کرد، مبارزه اى بى رحمانه و پى گیر، این احساس حقارت خود کم بینى را باید کوبید.

باید این نقطه ضعف روانى را که ممکن است همه افتخارات و اصالت و استقلال ما را بر باد دهد از طرق صحیحى معالجه نمود.

باید به شرقى مخصوصاًنسل ایرانى فهماند تو آن قدر افتخارات دارى که اگر فرضاً ثابت شود فلان «دانشمند بزرگ اروپایى» اصلا شرقى و ایرانى است او باید مباهات و افتخار کند، نه این که تو افتخار کنى که فلان «هنر پیشه» شجره نامه ایرانى دارد!

در هر حال یکى از طرق مؤثر درمان این بیمارى روحى این است که تاریخ گذشته مشرق زمین را به طور کلى، و ایران را بخصوص، از منابع صحیح و به صورت مستند براى نسل جدید تشریح کنیم و نشان دهیم شرق چه روزهایى را به خود دیده و چه تمدّنهاى درخشانى را به وجود آورده است.

گفتیم یکى از دورانهاى طلایى تمدّن شرق دورانى بود که تمدّن اسلامى بر سراسر آن سایه افکنده بود، آن روز همه چیز از مشرق به مغرب مى رفت و تقریباً تمام اوضاع به عکس امروز بود.

صنعتگران و هنرمندان چیره دست ما آثار شگفت انگیزى ابداع نمودند، این صنایع و آثار بدیع بر اثر جنگهاى صلیبى و به علل دیگر، به غرب راه یافت، و چشم اروپاییها به چیزهایى افتاد که تا آن روز نظیر آن را ندیده بودند.

بگفته سرتوماس آرنولد عضو فرهنگستان بریتانیا: «مسلمین دامنه استعدادشان وسیع بود، چنان که مى بینیم در قسمتهایى که موانع مذهبى در کار نبود استعداد بى نظیر و عجیبى از خود آشکار مى ساختند، به طورى که در قرون وسطى هیچ کس به پاى آنها نمى رسید.

اسلام وارث مستقیم صنایع قدیمى فراوانى است که ابداً در مغرب شناخته نمى شد.

صنعت گران اسلامى دائماً صنایع خود را ترقى داده و در اغلب نقاط منتشر مى ساختند، این هنرها تا آن روز به اروپا نیامده بود، و اگر هم در قدیم شناخته مى شد در نتیجه شکستها و فشارهاى قرون وسطى از بین رفته بود ...

نقوش اشیائى که مسلمانان مى ساختند به قدرى با مهارت و تردستى ترسیم شده که گاهى انسان گمان مى کند این اشیاء وراى ساختمان خود، روح اسرارآمیزى دارند!»

خاورشناس مزبور بعداً درباره استفاده مسلمانان از آیات قرآن و جمله هاى عربى در تزیین آثار خود، و سپس تقلید اروپاییها از آنان در به کار بردن جمله هاى مزبور در تزیین آثار مختلف، شرحى مى نویسد که مسلماً براى دلباختگان خط لاتین که خط امروز فارسى و عربى را مایه سرشکستگى خود مى دانند خیلى عجیب و باور نکردنى خواهد بود، او چنین مى نگارد:

«مسلمانان در تزیین آثار خود از نقوش و جمالات عربى، از آیات قرآن و اشعار مناسب استفاده مى کردند. صنعتگران اروپائى کم کم با خطوط عربى آشنا شدند، و با وجود این که نمى توانستند آن را بخوانند شبیه آن را مى نوشتند»!

سپس اضافه مى کند: «الان در موزه بریتانیا یک «صلیب» برنجى طلاکارى شده ایرلندى که متعلّق به قرن نهم میلادى (تقریباً مربوط به یک هزار سال قبل) است وجود دارد که در وسط آن جمله «بسم الله»! با خطوط کوفى نوشته شده ... و سکّه اى هم مربوط به پادشاه «مرسیا» موجود است که کاملا شبیه به دینار مسلمانان است (حتى نقوش آن نقوش اسلامى مى باشد)

سپس مى گوید: در هیچ یک از این دو قسمت صنعت گران غربى تشخیص نداده اند که چه چیز را تقلید یا انتخاب مى کنند و الاّ جمله اى که «مخصوص مسلمانان» بود بر روى «سکه مسیحى» نمى زدند و آیه اى که منحصر به آیین محمد(صلى الله علیه وآله) بود بر روى «صلیب» که علامت مقدّس آنهاست نمى نوشتند.(1)

خوب ملاحظه مى کنید عین این تقلیدى که امروز در محیط ما رایج شده و کلمات و حروف و عبارات لاتینى را بدون درک معانى آن تقلید مى کنیم آن روز در میان اروپاییها نسبت به خطوط اسلامى رواج داشت، نه تنها در خطوط، بلکه در تمام «صنایع» خود دنباله رو ما بودند و هنگامى که به شرق مى آمدند با سوغاتى از علوم و آثار صنعتى شرق به کشورهاى خود باز مى گشتند.

بد نیست این حقیقت را نیز از زبان خود آنها بشنویم.

سرتوماس آرنولد در همان کتاب مى گوید:

«میل به زیارت اماکن مقدّسه (در فلسطین)، و تشنگى مفرط به اخذ علوم اسلامى، و اشتیاق به بازرگانى و غیره، اروپاییان را به سرزمینهاى اسلامى کشانید و چون به میهن خود بازگشتند علوم و هنرهایى را فرا گرفته و اشیایى با خود مى آوردند»!

بحث در پیرامون استفاده هاى شایانى که غربیها از ملل شرق و مسلمانان در رشته هاى مختلف علوم و صنایع کردند بحث بسیار دامنه دار، و غرورآمیز، و هم اسف انگیز است.

به عقیده ما یکى از وظایف حتمى مسلمانان امروز، مخصوصاً قشر تحصیل کرده این است که مطالعات خود را در این زمینه گسترش دهند، و سپس به بررسى علل عقب گرد کنونى بپردازند.

در این جا جمله دیگرى از پروفسور گیب استاد زبان عربى در دانشگاه لندن نقل کرده و این بحث را پایان مى دهیم.

او در مقاله اى مى نویسد که تحت عنوان «نفوذ ادبیّات اسلامى در اروپا» نگاشته، چنین مى نویسد:

هنگامى که به گذشته نظر افکنیم مى بینیم علوم و ادبیّات شرق به منزله خمیر مایه اى (براى تمدّن غرب) بود، به طورى که نفوذ روحیات و و افکار «شرق» روح تاریک مردم قرون گذشته «غرب» را روشن ساخته، و آنها را به جهان وسیعترى هدایت کرده است.»(2)
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma