افسانه هاى دروغین

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
¯ انقلاب فرهنگى یا خانه تکانى شرق.

¯ مبارزه با افسانه برترى نژادهاى غربى.

در بحث گذشته به این نتیجه رسیدیم که:

کشورهاى شرقى در این گذرگاه تاریخى، بر سر دو راهى خطرناکى قرار گرفته اند: یا تن به نابودى، یا نوعى زندگى که بدتر از نابودى است در دادن، و یا به پاخاستن و دست به انقلاب و تحوّل همه جانبه اى زدن.

و نیز دانستیم این انقلاب که در راه نوسازى تمام سازمانهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى صورت مى گیرد باید از یک انقلاب ریشه دار فرهنگى آغاز شود.

امّا همان طور که گفته شد «فرهنگ» نه به معناى محدود «برنامه هاى آموزشى» بلکه به معناى وسیع کلمه است که شامل کلیه سازمانهاى فکرى و عقیده اى قشرهاى مختلف اجتماع، و همه دستگاههاى تبلیغاتى و ادبیات توده، و رسوم و آداب مى گردد.

این تحول دگرگونى که باید تحت برنامه هاى وسیعى صورت پذیرد (و به گوشه اى از آن در بحث گذشته اشاره شد) به منظور بیرون ریختن افکار و عادات و آداب و سننى است که از طرف بیگانگان به منظور استعمار ممالک شرق از طرق مختلف وارد این کشورها شده، و یا اگر به این منظور نبوده عملا این اثر را داشته است.

و به تعبیر دیگر: براى نجات شرق و ایجاد یک تحوّل اساسى قبل از هر چیز یک خانه تکانى فکرى لازم است، تا کثافات و آلودگیهایى که غرب در طى چندین قرن با وسایل گوناگون در خانه افکار ملل شرق جاى داده، و متأسفانه حجم آن بر اثر نبودن در و دروازه و کنترل صحیح بسیار زیاد است، بیرون ریخته، و براى آینده نیز به این وضع غلط پایان داده شود.

معلوم نیست چرا ما گاهى در برابر یک مسأله حساسیت زیاد نشان مى دهیم، در حالى که در برابر مسایلى که به درجات از آن با اهمیّت تر است هیچ گونه حساسیتى نداریم.

مثلا براى ورود یک نفر خارجى به کشور خود همه گونه مدارک شناسایى و گذرنامه و... مى خواهیم امّا مرزهاى فکرى و اجتماعى و فرهنگى ما چنان به روى افکار بیگانه باز است که خوب و بد، مفید و زیانبخش حتى افکار و نقشه هایى که براى اسارت و بردگى ما طرح شده بدون هیچ گونه قید و بندى وارد مى شوند و ابداً حساسیّتى هم نشان نمى دهیم.

قابل توجّه این که نمونه اى از این «انقلاب فرهنگى» اخیراً در کشور پهناور چین اجرا گردید که اگر چه خالى از ایراداتى نبود اما از جهاتى موفقیّت آمیز بود.

درست است که ما یا چینیها از جهات گوناگون، از نظر عقیده و از جهات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و تاریخى اختلاف داریم ولى در یک مسأله مشترک هستیم و آن این که مى خواهیم استقلال و اصالت خود را حفظ کنیم. آنها هنگامى که دیدند افکار و آداب بیگانه به کشورشان نفوذ کرده، و مانند موریانه پایه هاى اجتماع آنها را مى خورد به پا خواستند و یک باره همه آنها را به دور ریختند.

منظور آنها از انقلاب فرهنگى نیز چیزى جز این نبود، گر چه نشریات غربى این جنبش را به صورت دیگرى غیر از آن چه ماهیّت واقعى آن بود منعکس کردند، و غول بى شاخ و دمى از آن درست کردند که با حقیقت آن بسیار فرق داشت و هر کس از آن وحشت مى کرد، ولى همان طور که گفتیم هدف آنها از انقلاب فرهنگى همان مبارزه با تمام مظاهر بیگانه پرستى بود.

اشتباه نشود هرگز منظور ما این نیست که آن طرز انقلاب فرهنگى چینى براى ما قابل اقتباس است، بلکه منظور این است که هر ملّتى بخواهد اصالت و استقلال معنوى و مادى خود را زنده نگهدارد، بدون توسّل به ایجاد یک انقلاب فکرى و فرهنگى قادر نخواهد بود.

اکنون باید دید براى تکمیل این مبارزه فرهنگى چه باید کرد؟ به نظر مى رسد یکى از قسمتهاى حساس این مبارزه; مبارزه با یک سلسله افسانه هاست که همچون زنجیر گرانى بر دست و پاى مردم شرق گذارده شده و آنها را از فعالیت هاى ثمر بخش مأیوس ساخته است.

این افسانه ها عبارتند از:

1ـ افسانه نژاد برتر! ـ یکى از این افسانه هاى دروغین که در گذشته هم اشاره مختصرى به آن شد، افسانه برترى نژادهاى غربى و تفوق آنها در هوش و استعداد و ذکاوت و فعالیت بر ملل شرق است که ساخته و پرداخته نویسندگان خیالباف غرب مى باشد.

تنها «هیتلر» نبود که با پیش کشیدن افسانه برترى نژاد آلمانى جهانى را به خاک و خون کشید بلکه تاریخ به ما مى گوید مدّتها پیش از ظهور «فاشیسم» و «نازیسم» نیز نویسندگان آمریکایى و انگلیسى مدتها در این باره قلم فرسایى مى کردند.

اگر یک روز هیتلر مى گفت: «خون سیاه پوستان آلودگى و تعفن خاصى دارد و آمیخته شدن آن با خون سفید پوستان اروپا، باعث دو رگه کردن قاره اروپا، و آلوده نمودن نژاد سفید با خون انسانهاى پست مى گردد!!» امروز نیز همین منطق در قاره آمریکا به خصوص ایالات متحده مورد قبول بسیارى از مردم آن جاست.

تا آنجا که براى ترور کردن رهبر معتدل سیاه پوستان که منطق او همیشه «مبارزه با هر نوع خشونت در به دست آوردن حقوق سیاه پوستان» بوده است جایزه تعیین مى کنند!

بسیارى از جهانگردان و دانشجویان شرقى که به اروپا وارد مى شوند خیلى زود به لقب «شترچران مو سیاه»! که یکى از القاب مرحمتى اروپاییان به ماست آشنا مى گردند.

موضوع «حق توحش»! هنوز در لیست حقوق کارشناسانى که به پاره اى از کشورهاى شرقى مسافرت مى کنند ستون مخصوصى دارد که طبق آن براى کار کردن در این گونه کشورها علاوه بر حق بدى آب و هوا، و خارج از کشور، و ... مبلغى هم به عنوان حق توحش مى گیرند! این یک واقعیت است، اغراق و مبالغه نیست.

در حالى که این طرز تفکر غلط، نه با سوابق تاریخى نژادهاى شرقى مى سازد، (چه این که آن روز که شرقیها مشعل دار علم و تمدّن جهان بودند هنوز غربیها به صورت نیمه وحشى زندگى مى کردند، آن روز که انواع مصنوعات شرق به اروپا مى رفت اروپا از خود صنعتى نداشت،) و نه با مدارک زنده اى که امروز در دسترس ماست تطبیق مى کند.

زیرا تجربه نشان مى دهد که اگر مثلا دانشجویان شرقى با دانشجویان غربى در شرایط مساوى به تحصیل اشتغال ورزند دانشجویان شرقى خیلى زود مى توانند نبوغ و استعداد خود را آشکار ساخته، مقام شایسته خویش را احراز کنند، پس این عقب ماندگى کنونى معلول نامساوى بودن شرایط است که آن هم مسلماً ریشه استعمارى دارد.

ما مى بینیم بسیارى از ممالک شرقى پس از رهایى از چنگال استعمار خیلى زود مدارج ترقّى را پیموده اند و تا سر حد یکى از قدرتهاى بزرگ جهان پیش رفته، حتى در مدّت کوتاه و غیر قابل تصوّرى یک قدرت اتمى تشکیل داده اند!

ما مى بینیم مهندسان و کارشناسان شرقى به سرعت جاى مهندسان و کارشناسان خارجى رادر این کشورها مى گیرند در حالى که یک روز چنان تبلیغ مى کردند که شرقیها حتى استعداد انجام کارهاى یک کارگر ساده اروپایى را ندارند!

این افسانه برترى استعداد نژاد غربى در حقیقت براى در هم کوبیدن شخصیت شرقیها و نومید ساختن آنها از هر گونه پیشرفت و ترقّى، و در نتیجه هموار ساختن جاده استعمار اختراع شده و هیچ گونه پایه علمى و تاریخى و منطقى ندارد.

در انقلاب فرهنگى باید این طرز فکر را به شدت کوبید و با ارائه مدارک تاریخى گذشته و آمارهاى زنده مربوط به عصر حاضر دروغ بودن این افسانه را براى همه روشن ساخت و اثبات نمود که نژادهاى شرقى به شهادت «تاریخ گذشته» و «تاریخ معاصر» استعداد همه گونه فعالیت علمى و صنعتى داشته و دارند و به خوبى مى توانند همه نیازمندیهاى علمى و صنعتى خود رابدون دخالت و قیمومیت دیگران تأمین کنند، همان طور که قبل از دوران سلطه استعمار مى کرده اند.

کشورهاى شرقى ـ آن طور که بیگانه ها مى گویند ـ تنها استعداد «کشاورزى و دامدارى» ندارند، بلکه باداشتن همه گونه مواهب طبیعى و ذخایر انسانى استعداد صنعتى شدن و بى نیاز شدن از صنایع دیگران را کاملا دارند.

آنها براى رسیدن به این هدف هم مغزهاى توانا در اختیار دارند، و هم منابع فراوان طبیعى، تنها یک شرط دارد و آن این که دست این دایه هاى دلسوزتر از مادر از سر آنها کوتاه شود و آنها را به حال خود واگذارد تا به پیشرفت خویش ادامه دهند.
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma