عروسکهاى طلایى یا سازمانهاى بین المللى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
«روانکاوان» معتقدند هنگامى که روبه رو شدن با واقعیتها دشوار یا غیر ممکن گردد بسیارى از افراد دست به دامان «خیال» و «رؤیا» مى زنند و آنچه را در «جهان بیرون ذهن» نمى یابند در «عالم خیال» مى جویند.

قسمت مهمّ رؤیاهاى کودکان را از این قبیل مى دانند، و قسمت قابل توجّهى از رؤیاهاى بزرگسالان را نیز!

ولى جستجوى گمشده ها در عالم خیال مخصوص حال خواب نیست، بسیارى از کسانى که با محرومیتها دست بگریبانند گمشده خود را در «رؤیاى بیدارى»! و «صحنه سازیهاى خیالى»، به هنگامى که چشمهایشان باز است جستجو مى کنند.

خیالبافیهاى بسیارى از شعرا و نویسندگان را که بخش مهمّى از ادبیّات ملّتها، مخصوصاً ادبیات ملل شرق را پر کرده نیز نمودار دیگرى از «گریز روانى» و «پناه بردن به خیال در برابر محرومیّتها» مى دانند.

آنها چون «معشوق گریزپاى» خود را در جهان واقعیتها نمى یابند در عالم خیال به وصال او نایل آمده، و کام از او مى گیرند!

پدیده «پناه به خیال» و به تعبیر دیگر «درون گرایى» همیشه جنبه فردى ندارد گاهى دامن گیر «اجتماعات» و «ملّتهاى محروم» نیز مى شود.

مثلا تظاهر به استقلال و به اصطلاح «اداى استقلال در آوردن» براى بسیارى از ملل آفریقایى و آسیایى که سالیان دراز زیر یوغ استعمار به سر برده، و سالیان دراز دیگرى نیز در آینده به سر خواهند برد، نمودار دیگرى از این پدیده روانى است.

حتى ممکن است این موضوع در یک مقیاس بزرگتر درباره تمام مردمى که در یک زمان در سراسر جهان زندگى مى کنند صادق شود، که یک نمونه زنده آن در همین سازمانهاى پر طول و عرض بین المللى است!

توضیح این که: همه مى دانیم دنیاى کنونى تشنه صلح و آزادى است، و با تمام ذرات وجود خود آن را مى طلبد، تا در پرتو آن بتواند از این همه وسایل خدا داد که در دل طبیعت نهفته شده و امروز در اثر پیشرفت فوق العاده صنعت، شایستگى بهره بردارى از آن را پیدا کرده است، به حد کافى بهره بردارى کند و به کمک آن زندگى مرفه و رضایت بخشى براى خویش فراهم سازد، زیرا تأمین این هدف بدون «صلح و آزادى» به هیچ وجه امکان پذیر نیست.

امّا متأسّفانه على رغم این نیاز شدید، روز به روز مسأله «صلح و آزادى» از دسترس او دورتر قرار مى گیرد، مثل این که نسبت معکوسى با پیشرفت صنعتى بشر پیدا کرده است. زیرا همان طور که سابقاً هم اشاره کردیم، با پیشرفت برق آساى صنایع، نه تنها «مسابقه در هزینه هاى جنگى دولتهاى بزرگ» وارد مرحله تازه اى مى گردد، بلکه پاى دولتهاى کوچک و ضعیف «حتى آنها که از تأمین نان شب براى افراد کشورشان عاجزند»، به این مسابقه خطرناک کشیده مى شود، و مقدار قابل توجّهى از همان «هزینه نان شب ناقص» را از چنگشان درآورده، وسایل آدم کشى کامل را به آنها مى دهد.

با چنین وضعى راستى آدم چقدر خوش باور و ساده لوح باشد که تصوّر کند دنیاى کنونى ممکن است گامهایى به سوى صلح بردارد، و یا اینکه براى مانورهاى سیاسى و حملات صلح سران بزرگ جهان کمترین ارزشى قائل گردد.

اکنون که در شرایط کنونى رسیدن به «واقعیت صلح» و آزادى غیر ممکن است «گریز روانى» ایجاب مى کند که این منظور بزرگ را در «جهان خیال» ودر ضمن «رؤیاهاى بیدارى» جستجو نماید.

همان طور که زنان بى فرزند و یا مادرانى که کودک شیرین خود را در یک حادثه از دست داده اند به عروسکهایى به شکل آنها مهر مىورزند و با این فرزند خیالى دل خوشند، دنیاى کنونى نیز «مجسمه آزادى» و «خانه صلح» که نام دیگرش «سازمان ملل» است درست کرده، و نسبت به این «عروسکهاى طلایى»! همچون یک پناهگاه واقعى صلح و آزادى عشق مىورزد.

و به همین دلیل عدّه اى از زبده ترین متفکّران خود را به این «مجمع» فرستاده، و چشم امید به آن دوخته و با خیال و ژست «صلح و آزادى» دلخوش است!

با این که هر فرد واقع بینى به خوبى مى داند این سازمانهاى بین المللى نه «قدرت اجرایى کافى» براى تأمین چنان هدف بزرگ و مشکلى دارند و نه «قدرت بر تصمیم» در مسائل مهم بین المللى، و لذا نه در گذشته توانسته اند از جنگ جلوگیرى کنند و نه امروز مى توانند.

سرنوشت دردناک جامعه ملل (همان سازمان بزرگ جهانى که بعد از «جنگ جهانى اوّل» به ابتکار «ویلسن» رئیس جمهور آمریکا و با شرکت اکثریت عظیم دولتهاى روى زمین در «ژنو» تشکیل شد).

همه شنیده ایم که چگونه با شلیک نخستین گلوله هاى «آلمان نازى» در جنگ جهانى دوّم مانند حبابهاى روى آب به سرعت محو گردید، و یا همچون شمع نیمه جانى بر سر راه یک طوفان بى امان به خاموشى گرایید، اگر زنده بمانیم سرنوشت غم انگیز سازمان ملل کنونى را هم شاید به چشم خود ببینیم.

اجازه بدهید دور از تعصب و بى پرده تر این حقایق تلخ و دردناک را کمى بیشتر بررسى کنیم:

سازمانى که قدرت اجرائى آن همان پلیسهاى صلح است که در ماجراى غم انگیز جنگ اخیر خاورمیانه، حتى قبل از شلیک یک گلوله، جاى خود را خالى کردند چگونه مى تواند جلو یک جنگ اتمى جهانى را بگیرد؟!

مگر این که بگوییم اینها پلیس صلحند، آن را با منطق جنگ چکار؟!

سازمانى که از نظر تصمیم پس از ماهها و سالها نتوانسته است صلح و عدالت را در خاورمیانه یا ویتنام تأمین کند و اشغالگران و تجاوزکاران را سر جاى خود بنشاند و هر روز به بهانه اى از حل این گونه مسائل جهانى که براى همه جنبه حیاتى دارد و تأخیر حل آنها ممکن است به قیمت نابودى بشریت تمام شود طفره مى رود، چگونه مى تواند یک صلح پایدار توأم با آزادى براى جهان انسانیت به ارمغان بیاورد؟!

سازمانى که هنوز نتوانسته «اقلیّت سفید پوست بیگانه» آفریقاى جنوبى را وادار کند که ابتدایى ترین حقوق انسانى «اکثریت سیاه پوست بومى» آن سرزمین را که صاحبان اصلى و واقعى آن منطقه اند به رسمیّت بشناسند، چگونه قادر است با تبعیضها مبارزه کند و به گفته ماده دوّم اعلامیه حقوق بشر: مساوات را میان همه ملّتها بدون هیچ گونه تمایز از نظر نژاد و رنگ و جنس و ... برقرار سازد؟!

جالب توجّه این جاست دوّمین شاخه «سازمان ملل» که به نام «شوارى امنیت» شناخته مى شود و همان طور که از اسمش پیداست مسئول حفظ صلح و امنیت در سراسر جهان است، خود مظهر زشت ترین تبعیضها است.

این تشکیلات با اعطاى حق «وتو» به پنج دولت بزرگ دنیا: آمریکا، انگلستان، شوروى، فرانسه و چین (البته این چین که از دولتهاى بزرگ دنیا است همان چین ده میلیون نفرى است که در جزیره فرمز زندانى شده، نه چین 700 میلیون نفرى!) خود عامل و مروج یک تبعیض بزرگ و ضد انسانى است آیا با این حال مى تواند با تبعیضهاى ناروا مبارزه کند؟!

صریح تر باید گفت: حق «وتو» و به عبارت دیگر اختیار دادن به چند دولت زورمند (و نه بزرگ) که تمام تصمیمات شوراى امنیّت را در مهمترین مسائل جهانى با یک رأى مخالف به دست فراموشى بسپارند یکى از ارتجاعى ترین و ظالمانه ترین رسوم قرون وسطایى، و از یادگارهاى «عصر جاهلیّت» مى باشد، این عجیب نیست.

عجیب این است که ما از چنین سازمانى که دولتهاى جهان را به فرزندان عقدى (پنج دولت به اصطلاح بزرگ که زحمت عضویت ابدى و دائمى شوراى امنیّت را تحمّل فرموده اند).

و فرزندان صیغه (بقیه دولتهاى جهان که شش تاى آنها به عنوان عضو غیر ثابت هر دو سال یک بار به تناوب به عضویت مفتخر مى گردند!) تقسیم کرده انتظار داریم مجرى حق و عدالت در جهان باشد.

این از یک طرف، و از طرف دیگر: تصمیمات مجمع عمومى سازمان ملل که همه دولتهاى جهان به طور یکسان در آن شرکت دارند هیچ گونه ضامن اجراى قابل توجهى ندارد و به یک دستگاه «توصیه و نصیحت آن هم دوستانه» شبیه تر است تا به یک دستگاه رهبرى و مدیریّت. و شوراى امنیّت هم که تصمیمات آن یک مختصر ضمانت اجرایى دارد با پهن کردن بساط حق «وتو» قادر به گرفتن هیچ گونه تصمیم قابل توجهى نیست.

خلاصه، «مجمع عمومى» (به فرض این که انجام وظیفه کند) تصمیم دارد و قدرت ندارد، و شوراى امنیت قدرت دارد و تصمیم ندارد.

(رم داران عالم را کرم نیست، کرم داران عالم را درم نیست، و نیز مى دانیم هر عددى را که در صفر ضرب کنیم نتیجه اش صفر است!

با این ترتیب تصدیق خواهید کرد کسانى که انتظار دارند مجمع عمومى سازمان ملل، و شوراى امنیت معجزه کنند و جلو جنگها را بگیرند سخت در اشتباهند، بلکه باید به آنها همچون یک تالار سخنرانى بزرگ بین المللى نگریست که عنداللزوم مى توان از آن به عنوان پایگاهى براى جنگهاى سرد و حملات تبلیغات و مانورهاى سیاسى استفاده کرد.

تازه همه اینها در صورتى است که ما به ظواهر این مجامع جهانى ننگریم; و از آن اعمال نفوذ و دسته بندیهاى دولتهاى بزرگ که در پشت پرده است صرف نظرکنیم، و الاّ با توجه به این قسمت، یأس و نومیدى ما از این تشکیلات به ظاهر مجلل و با شکوه چندین برابر خواهد شد.

نکته جالبى که به خوبى مى تواند پرده از روى چهره حقیقى سازمانهاى بین المللى کنونى بردارد این است که براى رسیدن به توافق در یک مسأله قبلا در بیرون جلسات بایست دولتهاى بزرگ که در حقیقت نقش «قیم» را براى ملل دیگر جهان بازى مى کنند در هر مسأله اى (اعم از این که مربوط به کشورشان باشد یا نه) به توافق کامل برسند، سپس آن را در مجمع عمومى مطرح ساخته و تشریفاتش را برگزار نمایند! و به این ترتیب مجامع مزبور در ردیف سایر سلاحهاى سرد و گرم دول بزرگ قرار گرفته است.

غیر از این هم نمى تواند باشد، زیرا محکمه اى که قاضیان آن طرفین نزاع بوده باشند نتیجه اى بهتر از این نخواهد داد!

به عقیده ما باید فرمول و ترکیب این سازمانها را به کلى عوض کرد و طرفین نزاع را از محکمه بیرون راند، یعنى به جاى نمایندگانى که دست نشانده دولتها هستند باید جمعى از زبده ترین متفکّران و دانشمندان و سیاستمداران بشر دوست سراسر جهان که استقلال کامل در کار خود داشته باشند به این مرکز بزرگ اعزام شوند، تا بتوانند با بى طرفى و واقع بینى کامل تصمیمات لازم را براى حفظ صلح و آزادى در جهان بگیرند، و همه دولتهاى جهان نیز در برابر تصمیمات آنها خاضع باشند و آن را اجرا کنند.

ولى آیا چنین رشد فکرى و اخلاقى در سران بزرگ جهان هست که به چنین پیشنهادى تن در دهند؟!

البتّه نمى توان انکار کرد که سازمان ملل کنونى با ترکیب خاصى که دارد باز در پاره اى از موارد به حل بعضى از مشکلات کوچک نایل آمده و از این لحاظ حس قدردانى عدّه اى را برانگیخته است ولى همان طور که گفتیم متأسّفانه در مشکلات بزرگ جهانى به عللى که گفته شد هرگز قادر به پاسخگویى به نیازمندیهاى مردم جهان نمى باشد، و باید ترکیب آن به کلى دگرگون گردد.
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma