پیشگفتار

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
اسرار عقب ماندگی شرق
مسائلى که کمتر از آن سخن مى گویند!

چندى قبل که فاتحان کره ماه عالى جناب «آرمسترانگ» و «همراهانش» قدم رنجه فرمودند، و در مسافرت خود به دور دنیا، گرد کفشى هم در کشور ما تکاندند، پیام محبّت آمیز جناب رئیس جمهور آمریکا را که براى کافّه خلایق دنیا بود، به ما هم ابلاغ فرمودند، و از این پیشرفت شگفت انگیز علمى حداکثر بهره بردارى سیاسى را در سراسر جهان نمودند، در میان سخنان حکیمانه آنها نکته بسیار جالبى به چشم مى خورد که شاهکارى از «ریشخندهاى کودکانه» بود، و در نوع خود کم نظیر!

آنها گفتند:

اگر ما به آسمانها پرواز کردیم این پرواز آسمانى را از داستان «قالیچه سلیمان شما» الهام گرفتیم! راستى عجیب دنیایى است؟!

اوّلا ـ قالیچه سلیمان پیش از آن که مال ما باشد مال شماست، و از کتب شما آمده است، این چه ریشخندى است؟! ...

ثانیاً ـ چه ربطى میان «قالیچه سلیمان» و پرواز «آپولو» به ماه وجود دارد؟!

ثالثاً ـ اگر شما راست مى گویید به جاى چنین ریشخند مضحکى چرا از آن همه استفاده سرشارى که به هنگام انتقال علوم از آسیا به اروپا، و به هنگام نهضت علمى خود از علوم ما مسلمانان کردید سخن نمى گویید؟

چرا لیست بدهکاریهاى علمى خود را به شرق که به گفته ویل دورانت مورّخ شهیر شما «اسلام در طى 5 قرن (از قرن دوّم تا ششم اسلامى) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو، اخلاق نیک، تکامل سطح زندگى، قوانین منصفانه انسانى، خوشرفتارى با پیروان ادیان دیگر، ادبیّات، تحقیق علمى و علوم، طب و فلسفه، پیشاهنگ جهان بود».

و به گفته خاورشناس معروفتان گوستاولوبون: «... نفوذ فکرى مسلمانان دروازه هاى علوم و فنون و فلسفه به روى اروپائیان که از آن به کلّى بى خبر بودند باز کرد، و آنها تا 600 سال استاد و معلم ما اروپائیان بودند» ذکر نمى کنید؟!

چرا از اینها حرف نمى زنید؟ قالیچه سلیمان چه ربطى به این مطالب دارد.

ولى حقیقت این است جناب «آرمسترانگ» و همراهانش، درسشان را خوب بلد بودند، گل گفتند و درّ سفتند و آنها استاد ازل گفت بگو، بى کم و کاست گفتند، بدون این که از خود مایه گذاشته باشند، و تصدیق مى کنید صلاح هم نبود غیر از این بگویند.

به هر حال این مسافرتها، و به رخ کشیدنها، هر حسنى داشته باشد یک عیب بزرگ و کلّى آن را نمى توان انکار کرد، و آن تحکیم عقده حقارتى است که سالیان دراز شرق از آن رنج مى برد و او را در یک حال خودباختگى جانکاه فرو برده است، و با این اوضاع و احوال تشدید مى گردد.

این احساس حقارت که از آغاز «صنعتى شدن غرب» و «بازار مصرف شدن شرق» شروع شده، چنان روح مردم شرق را گرفته که اصالت، سوابق درخشان علمى، استعداد ذاتى، و همه قدرتهاى خلاق روحى خود را فراموش کرده، و به صورت یک موجود زبون و وابسته در آمده اند، و از همه بدتر این که فاصله آنها با غرب با نهایت تأسف ـ طبق تصریح مقامات بین المللى ـ نیز روزبه روز بیشتر مى شود.

هدف از تألیف این کتاب تجزیه و تحلیل روشنى از این وضع خطرناک کنونى ملل شرق، و تشریح عوامل اصلى آن، و طرق مبارزه با آن است.

گر چه این موضوع مهمتر از آن است که بتوان با یک، یا چند کتاب، حق آن را ادا نمود، ولى امید است گام مؤثرى براى گشودن این گونه بحثها، مخصوصاً در افکار نسل جوان و اندیشمند ما، باشد.

چندى پیش که «قسمتى» از بحثهاى این کتاب تحت عنوان «مشرق زمین باید به پاخیزد» در مجله مکتب اسلام انتشار یافت و با استقبال بسیار گرمى مواجه شد، یکى از نویسندگان معروف در مجله خود که از مجله هاى نسبتاً وزین کشور محسوب مى شود، یکى از بحثهاى آن را آورده بود، منتها تیتر بحث ما را عوض نموده، و براى آن «مطالبى که کمتر کسى آن را مى گوید! و اگر کسى هم بگوید کمتر کسى به آن عمل مى کند»! انتخاب کرده بود.

اکنون که این بحثها تکمیل شده، و به صورت مستقلى نشر مى گردد، جاى این سؤال باقى است که چرا این مسائل را کمتر کسى مى گوید، و چرا اگر کسى گفت کمتر کسى به آن عمل مى کند؟!

 

به عقیده ما پاسخ این سؤال را هم در خود «این بحثها» باید جستجو کرد!

این خودباختگى، و احساس حقارت کشنده در برابر جنبش صنعتى غرب، آن چنان در وجود عده اى از شرقیها ریشه دوانده که حتى به خود اجازه نمى دهند که در این باره بیندیشند، گویا فکر کردن آنها هم محتاج به «اجازه قبلى» دیگران است!

پس از تشخیص درد نیز آن قدر اعتماد به نفس در ما نیست که خود را قادر به درمان آن ببینیم، و گر نه چطورممکن است مسائلى را به این اهمیت که با موجودیت ما ارتباط دارد نادیده بگیریم! کمتر کسى از آن بحث کند، و یا اگر کسى این پرده اسرارآمیز را درید کمتر کسى به آن ترتیب اثر دهد.

و در هر صورت این طرز تفکر نیز ضرورت این بحثها را کاملا تأیید مى نماید، و به ما الزام مى کند، که آن را به عنوان یک وظیفه ـ بلکه به عنوان یک رسالت تاریخى ـ دنبال کنیم، و دین خود را در پیشگاه خدا، وجدان، و تاریخ ادا نماییم.

قم ـ آذر ماه 48

ناصر مکارم شیرازى
null
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma