الف) مذهب و درک عاطفى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیدایش مذاهب
9 و 10- فرضیّه درک عاطفى و درک عقلىقراین اصالت حسّ مذهبى:

بر خلاف آن چه روانشناسان و جامعه شناسان یک بُعدى مانند «فروید» و کمونیست ها و مانند آنان فکر مى کنند، جمعى از محقّقان روانشناسى جدید معتقدند، همان طور که انسان از نظر جسم چهار بعدى است، روح و روان او نیز حدّاقل چهار بعد دارد که زمان زیادى از کشف بُعد چهارم آن نمى گذرد.

ابعاد چهارگانه روح آدمى به این شرح است:

 

1ـ حسّ راستى یا (حقیقت جویى)

این حس سر چشمه انواع علوم و دانش ها و انگیزه کنجکاوى تلاش جویانه انسان در شناخت جهان هستى و پدیده هاى گوناگون آن است.

پیوند این حس به نیازهاى اقتصادى و مانند آن، به همان اندازه ناشیانه و دور از حقیقت است، که به عنوان مثال بخواهیم عامل جنگ جهانى اوّل را قتل «فرانسیس فردیناند» شاهزاده اطریشى بدانیم، زیرا ما همان طور که در درون جان و روح خود عطشى براى شناخت محیط اطرافمان مى یابیم، علاقه مندیم بدانیم در کرات دیگر آسمانى که میلیون ها سال نورى از ما دورند چه خبر است؟ آیا موجودات زنده اى در آنها هست؟ تمدّنى درخشان تر از ما دارند؟

یا بدانیم میلیاردها سال قبل در چه شرایطى کره زمین از خورشید جدا شده و یا در سال سه هزار میلادى که ما وجود نخواهیم داشت و فرض هر گونه پیوند اقتصادى با ما در آن منتفى است چهره زندگى انسانها چگونه خواهد شد؟

این عطش درونى که از لحظه آغاز حیات بشر در او هست و تا واپسین دم عمر با او خواهد بود، شعله اى است جاودانى و خاموش نشدنى و بدون هیچ حدّ و مرز و این خود نشان مى دهد که این «انگیزه» در اعماق وجود او نهفته است.

 

2ـ حسّ زیبایى

علاقه انسان به هنرهاى اصیل و واقعى، زیبایى ها، ذوقیّات و کششى که در درون روح خود به این امور حس مى کند، به طور قطع یک عامل اقتصادى ندارد. لذّتى را که به انسان از یک قطعه شعر جالب، یک صنعت ظریف، یک نقّاشى و معمارى بدیع، دست مى دهد، نمى توان با نیازهاى اقتصادى پیوند داد، بلکه به عکس قسمتى از رشته هاى اقتصادى مولود این نیاز و کشش روحى است و این خود دلیل بر اصالت این حسّ و تأثیر آن در پیدایش بخش عظیمى از پدیده هاى صنعتى و اجتماعى است. یک انسان سالم در هر شرایطى ـ با تفاوت هایى ـ این «انگیزه» را در خود احساس مى کند.

 

3ـ حسّ نیکى

کیست که در درون و وجدان خود، کششى هر چند ضعیف به سوى مفاهیم اخلاقى همانند عدالت، شهامت، فداکارى و پایمردى احساس نکند، حتّى اگر مربوط به انسانهایى باشد که هزاران سال بعد در کره زمین و یا در کرات دیگر مى زیسته یا خواهند زیست و اثر اقتصادى و اجتماعى در زندگى امروز ما ندارند، و همچنین عشق و علاقه ما به یک قهرمان اخلاقى در زمان هاى گذشته یا آینده، به طور قطع نه به خاطر نیازهاى اقتصادى و مانند آن است بلکه همانند علاقه به ذوقیّات و زیبایى ها یا عشق به دانستن هر چه بیشتر، احساس اصیلى است که در ریشه هاى جان ما نهفته شده و همانند ابعاد جسم ما یک عامل خاصّ اجتماعى ندارد.

 

4ـ حسّ مذهبى

ایمان به یک مبدأ متعالى و پرستش و نیایش او از همین است و ریشه آن در اعماق روان آدمى است و تراوشى است که از درون به برون مى آید، نه این که از زندگى اجتماعى، اقتصادى و جنسى بشر به درون سرایت کرده باشد، این یکى از ابعاد چهارگانه روحى آدمى و از احساسات اصیل او است و همان طور که ملاحظه خواهیم کرد نه تنها مسائل زندگى مادّى، آن را به وجود نیاورده بلکه بسیار مى شود که زندگى مادّى خود را فداى آن مى کند همان طور که گاهى فداى حسّ راستى یا زیبایى یا نیکى مى نماید. این بود آن چه جمعى از محقّقان روانشناسى اخیر به آن رسیده اند.

«کوونتایم» در یکى از سخنان فشرده خود در این زمینه مى گوید: روانشناسى به وسیله جستجو در روان ناآگاه بشر که توسّط «فروید» شروع و به مدد «آدلر» و «یونگ» ادامه یافت، در اعماق روح انسان به عالم تازه اى از قواى مستور رسیده است که ممکن است یکى از کلیدهاى حلّ معمّاى «حسّ دینى» شود.

هر چند در این باره هنوز از اتّفاق نظر دور هستیم، امّا با این حال هم اکنون یک جریان فکرى وجود دارد که روز به روز تعداد متفکّران زیادترى را از مکتبهاى گوناگون به تعریفى مانند آن چه در ادامه بیان مى شود، معتقد مى سازد:

«حسّ دینى» یکى از عناصر اوّلیه ثابت و طبیعى روح انسانى است. اصلى ترین و ماهوى ترین قسمت آن به هیچ یک از روى دادهاى دیگر قابل تطبیق نیست، بلکه نحوه ادراک فطرى و راه عقلى است که یکى از چشمه هاى آن، از ژرفاى روان ناخود آگاه فوران مى کند. «مفهوم دینى» یا به طور صحیح تر «مفهوم مقدّس»، نسبت به مفاهیم «زیبایى» (مربوط به هنرهاى اصیل) و «نیکى» (مربوط به اخلاق) و «راستى» (مربوط به علم) مقوله چهارمى است که داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم دیگر است.

مى توان گفت این حس نه تنها زاییده احتیاجات و نیازمندى هاى زندگى و نارسایى هاى فکرى بشر و یا مخلوق سه حسّ دیگر نیست، بلکه علاوه بر این که از استقلال مطلق و اصالت بهره مند است، بر سایر احساسات سه گانه سایه انداخته و شاید ریشه اصلى آنها را تشکیل دهد.

درست است که تا کنون نسبت به سه حسّ دیگر (راستى، نیکى و زیبایى) اطّلاع کافى داشته ایم و پیرامون انعکاسات آن در زندگى فردى و اجتماعى مطالعه و بهره بردارى نموده ایم، ولى مطالعات دقیق در پدیده هاى روانى و تاریخ بشر از دورترین زمان تا امروز، افق وسیعى براى شناخت اصالت حسّ چهارم، یعنى حسّ مذهبى در برابر ما گشوده است.

9 و 10- فرضیّه درک عاطفى و درک عقلىقراین اصالت حسّ مذهبى:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma