طرق آماده شدن زمینه ها:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیدایش مذاهب
توضیح و بررسى:10 و 11ـ قناعت و توکّل

براى فراهم شدن زمینه ها، جهت یک حکومت جهانى بر اساس ارزشهاى انسانى، باز باید از دو اصل «نفى» و «اثبات» استفاده کرد:

عواملى که مردم جهان را از وضع موجود آگاه و از سرانجام این همه مظالم و ستمگریها مطّلع و بالاخره متنفّر و بیزار مى سازد.

عواملى که مردم را براى پذیرش اصول چنان حکومتى آماده مى کند.

در قسمت اوّل، افزایش عکس العملهاى ظلم و فساد و ناراحتیها و بن بستهاى ناشى از آن، عامل مهمّى محسوب مى شود، سرخوردگى شدید از وضع نابسامان جهان که زاییده اتّکاى بیش از حد، بر جنبه هاى زندگى مادّى و فراموش کردن جنبه هاى معنوى و انسانى است، به قدر کافى مردم جهان را نسبت به آینده این اوضاع بدبین مى سازد و آن تنفّر و این بدبینى، جوّ مساعدى را براى قبول چنان حکومتى فراهم مى کند.

در قسمت دوّم باید آموزش قابل ملاحظه اى در سطح جهانى درباره چنین برنامه اى انجام گیرد، تا عناصر قابل اصلاح، زمینه فکرى مساعدى براى اصلاح پیدا کنند و نسبت به آنهایى که عناصر غیر قابل اصلاحند به اصطلاح اتمام حجّت شده باشد و به این ترتیب صفوف دو طرف مشخّص گردد.

در اخبارى که در بعضى از منابع اسلامى وارد شده به این موضوع اشاره گردیده که قبل از قیام آن مصلح بزرگ، باید تعلیمات اسلام در سطح جهانى تبلیغ گردد و حجّت بر همه تمام شود; چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم:

«سَتَخْلُوا کُوفَةُ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَ یَأْزَرُ عَنْهَا العِلْمُ کَمَا تَأْزَرُ الحَیَّةُ فى جَاجرِها(1) ثُمَّ یَظْهَرُ العِلْمُ بِبَلْدَة یُقَالُ لَهَا قُمْ وَ تَصِیرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَ الفَضْلِ حَتَّى لاَ یَبْقَى فِى الأَرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فِى الدّینِ حَتَّى المُخَدَّرَاتِ فِى الحِجَالِ وَ ذَلِکَ عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِ قَائِمِنَا... فَیَفِیضُ العِلْمُ مِنْهُ إلَى سَایِرِ البِلاَدَ فِى المَشْرِقِ وَ المَغْرِبِ فَیَتُمُ اللّهُ حُجَّتَهُ عَلَى الخَلْقِ حَتّى لاَ یَبْقَى أحَدٌ عَلَى الأرْضِ لَمْ یَبْلُغْ إلَیْه الدِّینُ وَ العِلْمُ ثُمَّ یَظْهَرُ القَائِمُ(علیه السلام)».(2)

در این حدیث جالب، امام چنین پیشگویى مى کند که:

«به زودى علم و دانش از کوفه برچیده مى شود... سپس در شهرى به نام «قم» آشکار مى گردد و معدن علم و دانش مى شود، تا در سراسر زمین افرادى که از اسلام آگاهى ندارند، باقى نمانند، حتّى زنانى که به حجله مى روند (و کم سنّ و سالند) و این به هنگام نزدیک شدن قیامِ رهبر انقلابى ماست... علم و دانش از این شهر به سایر شهرها در شرق و غرب جهان سرازیر خواهد شد و خداوند بدین وسیله حجّت خود را بر مردم تمام مى کند، تا کسى روى زمین باقى نماند که این آگاهى به او نرسیده باشد، سپس آن قیام کننده قیام خواهد کرد».

در این جا کارى به این موضوع نداریم که مخالفان ما پیشگویى فوق را بپذیرند یا نپذیرند، هدف این است که منتظران واقعى طبق حدیث فوق معتقد به لزوم یک انقلاب فرهنگى دامنه دار و گسترده از نظر مفاهیم و تعلیمات اسلام در سراسر جهان هستند، که قبل از قیام حضرت مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) باید انجام گیرد و طبیعى است که چنین انقلاب سازنده اى باید به دست منتظران واقعى صورت گیرد و روزى فرا رسد که از مراکز بزرگ علمى اسلام با نیرومندترین دستگاههاى ارتباط جمعى و مجهّزترین وسایل تبلیغاتى،یک اصلاح همه جانبه در سراسر جهان انجام پذیرد، آیا اعتقاد به چنین مسئولیّتى تخدیرکننده است یا محرّک؟

از آن چه گفتیم چنین نتیجه مى گیریم که انتظار به مفهوم واقعى کلمه یک برنامه فوق العاده سازنده در تمام زمینه ها اعم از زمینه هاى فردى و اجتماعى است و هیچ جاى ابهام در این بحث نیست.

دوباره تکرار مى کنیم که مسأله انتظار نه تنها در میان افراد دور افتاده و مخالف، بلکه گاهى در میان جمعى از موافقان کم اطّلاع نیز به طور کامل تحریف، بلکه مسخ شده و تمام اشکالات از همین مسخ و تحریف سرچشمه گرفته است.

 

پاسخ به یک سفسطه:

از آن چه پیرامون بحث «انتظار» ذکر شد، پاسخ ایراد دیگرى نیز روشن مى گردد و آن این که عدّه اى مى گویند: اگر شرط ظهور آن مصلح بزرگ پر شدن زمین از ظلم و فساد است، پس چرا ما در این عصر و زمان، با فساد مبارزه کنیم و با ظلم و ستم بجنگیم؟ یا امر به معروف و نهى از منکر نماییم و آن انقلاب بزرگ را با این عمل به تأخیر افکنیم؟ نه تنها نباید در جهت اصلاح گام برداشت بلکه براى تسریع آن ظهور، باید به فساد بیشتر کمک نمود، تا شرط ظهور آن مصلح بزرگ زودتر تحقّق یابد!

این سخن را مى توان به شکل دیگرى تشریح کرد که مکمّل بحث گذشته در مسأله تخدیرى بودن انتظار بوده باشد به این بیان که مى گویند:

انتظار ظهور، نه تنها مانع مبارزه با ظلم و فساد نمى شود بلکه مردم را به همکارى با ظالمان و ستمگران تشویق مى کند و این خود موهبت بزرگى براى استعمار و استعمارگران خواهد بود که استعمارشدگان با دست خود زنجیر را به گردن خویش افکنند!.

ولى همان طور که اشاره کردیم این یک نوع سفسطه و مغالطه خطرناکى است که از تحریف مفهوم انتظار سرچشمه مى گیرد زیرا:

اوّل این که: همان طور که گفتیم در چنین انقلابى، تماشاچى و بى طرف وجود ندارد و در واقع در هیچ یک از انقلابهاى اصلاحى، بى طرف مفهوم ندارد، خواه در مقیاس جهانى باشد یا مقیاس منطقه اى، زیرا اگر به سود اجتماع باشد همه افراد متعهّد، وظیفه دارند در آن شرکت کنند.

بنابراین اگر ما به ظلم و فساد کمک کنیم، بى شک در صف مخالف قرار خواهیم گرفت; مگر نه این است که ظهور مصلح جهانى براى ریشه کن ساختن ظلم و ستم از کره زمین است؟

به تعبیر دیگر معقول نیست ما به تسریع انقلابى کمک کنیم که خود جزو تصفیه شدگان آن خواهیم بود و این مانند آن است که آتشى برافروزیم که پس از شعلهور شدن دامن خود ما راخواهد گرفت.

بنابراین اگر مى خواهیم صف خود را از هم اکنون مشخّص کنیم و جزو عناصر مصلح باشیم، باید از هم اکنون حساب خود را از فساد جدا سازیم، که به ظلم و ستم کمک کردن، اگر آن انقلاب را تسریع کند مجازات ستمکار را نیز تسریع خواهد کرد.

دوّم این که: بر خلاف آن چه بعضى تصوّر مى کنند، آن چه براى تسریع ظهور مصلح جهانى لازم است، وجود ظلم و فساد در سراسر زمین نیست، بلکه آمادگى و تشنگى لازم است. البتّه نمى توان انکار کرد که افزایش ظلم و فساد یکى از علل آمادگى و تشنگى خواهد بود، چون هنگامى که مردم جهان ثمره تلخ و شوم تبعیض ها و بى عدالتى ها را بچشند، ناراحت مى شوند و در جستجوى طریق اصلاح و یافتن یک مصلح جهانى گام بر مى دارند.

همه از ظلم و ستم خسته شده *** رهروى راهبرى مى جویند! مردم جهان به تدریج این حقیقت را در مى یابند که وجود حکومتهاى مختلف و کشورهاى متعدّد، سرچشمه غالب تصادمها، رقابتهاى ناسالم، جنگها و خونریزیها است و همین موضوع آنها را متوجّه تشکیل «حکومت واحد جهانى» خواهد کرد، تا در پناه آن به این تصادمها و کشمکشها پایان داده شود و به تدریج متوجّه مى شوند که مسابقه تسلیحاتى به خصوص در میان قدرتهاى بزرگ که بیشتر سرمایه هاى انسانى و اقتصادى واحد جهان را به خود اختصاص داده و نتیجه آن، ویرانى باقى مانده سرمایه هاست، در درجه اوّل از فقدان حکومت واحد جهانى سرچشمه مى گیرد; چرا که اگر جهان داراى یک حکومت و قانون باشد، تنها نیروى محدودى براى برقرارى نظم لازم است و این همه انسانهاى فعّال و سرمایه هاى هنگفت، در مسیر تخریب جهان قرار نخواهند گرفت، بلکه همه در طریق عمران و آبادى به کار خواهند افتاد.

نتیجه این که، هسته اصلى زمینه سازى براى ظهور انقلاب، آمادگى و آگاهى از عواقب وضع نابسامان امروز دنیاست، نه این که وجود ظلم و فساد هدف اصلى باشد.

بنابراین منتظران واقعى مهدى(علیه السلام)باید تمام کوشش و تلاش خود را در بالا بردن سطح آگاهى مردم جهان به کار برند و عواقب دردناک وضع موجود را به آنها تفهیم کنند و لزوم دگرگونى سریع را در سرحدّ یک امر ضرورى گوشزد نمایند، نه این که خود در مسیر ظلم و ستم گام نهند.

موضوع قابل توجّه این که، اگر بتوان حتّى بدون عالم گیر شدن ظلم و فساد، مردم جهان را متوجّه لزوم چنان جنبش اصلاحى کرد و هدف اصلى را که آمادگى است فراهم نمود، شرط ظهور آن مصلح بزرگ جهانى حاصل شده است و نیاز به کمک به توسعه فساد نیست.

سوّم این که: این حقیقت را مى توان به شکل دیگرى نیز بیان کرد که در دنیاى کنونى جنگ، خونریزى، استعمار، تبعیض و فساد به اندازه کافى وجود دارد و آن چه در دنیا کم است مسأله آگاهى براى چنان برنامه اى است و باید براى این هدف
کوشش و تلاش کرد. عامل فساد در دنیا فراوان است و جهان را پر از ستم کرده یا خواهد کرد، آن چه کم است، افرادى است که مردم را آگاه و بیدار و براى آن برنامه بزرگ آماده کنند.

شکّى نیست که اگر گوشه اى از پایه هاى عمارتى ویران شود، آن را تعمیر مى کنند ولى اگر تمام پایه ها رو به ویرانى گذارد، همه عمارت را نوسازى مى کنند، امّا تنها ویرانى عمارت، براى شرکت ساکنان در نوسازى آن کافى نیست، بلکه آن چه مهم است آن است که آنها از این ویرانى آگاه شده و عواقب آن را دریابند.

ما هرگز وظیفه نداریم که باقى مانده عمارت را بر سر آنها خراب کنیم، بلکه
وظیفه داریم آنها را از خطرات کنونى باخبر سازیم تا براى نوسازى آماده شوند و یا اگر کسى براى نوسازى آن آستین بالا زند و پیشقدم شود به یارى او برخیزند.

در مورد یاران مهدى(علیه السلام)در روایات چنین مى خوانیم:

«أنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُؤتَى قُوَّةَ أرْبَعِینَ رَجُلا وَ اَنَّ قَلْبَهُ لاََشُّدُ مِن زُبرِ الحَدِیدِ وَ لَوْ مُرّوا بِجِبَالِ الحَدِیدِ لَقَطَعُوهَا».(3)

از این حدیث و مانند آن به خوبى استفاده مى شود که تمام مقدّمات ظهور آن مصلح بزرگ در مسیر سازندگى پیش مى رود، زیرا این حدیث مى گوید:

«یاران او هر کدام به اندازه چهل نفر قدرت و توانایى (جسمى، فکرى و اخلاقى) دارند و دلهاى آنها همانند قطعات آهن است (اراده هاى آهنین دارند) و اگر بر کوههاى آهن بگذارند آنها را قطعه قطعه مى کنند»!

فلسفه دیگر انتظار:

فلسفه دیگر، حلّ نشدن در فساد محیط و عدم تسلیم در برابر آن است.

توضیح این که: هنگامى که فساد محیطى را فرا مى گیرد، و اکثریّت و یا جمع کثیرى به آن آلوده مى شوند، یأس از اصلاحات سبب مى شود، افراد پاک نیز به تدریج به سوى فساد و «همرنگى با محیط» کشیده شوند، تنها چیزى که مى تواند افراد صالح را به مقاومت و خویشتن دارى دعوت کند، امید به اصلاح است، تنها در این صورت است که تلاش و کوششهاى خود را براى نگاه داشتن خویش و یا براى اصلاح محیط، ثمربخش احساس کرده و در محیط حل نمى شوند.

و اگر مى بینیم یأس ـ از رحمت خدا ـ در دستورات اسلام یکى از بزرگ ترین گناهان شمرده شده، یک فلسفه آن همین است که گناهکار مأیوس، دلیلى نمى بیند که دست از ادامه گناه بردارد و یا به فکر جبران گذشته بیفتد، او آب را از سر خویش برتر مى بیند، بنابراین یک قامت و صد قامت براى او مطرح نیست.

امّا هنگامى که روزنه امیدى براى او پیدا شد، ممکن است همان، نقطه عطفى در زندگى او گردد و او را وادار به توقّف در مسیر گناه و کم کم بازگشت به سوى پاکى، اصلاح و جبران نماید.

بنابراین «امید» همواره یک عامل مؤثّر تربیتى در برابر افراد فاسد و یا نسبت به افراد صالح در محیطهاى فاسد است و به این ترتیب مى توان گفت: «انتظار» چنان ظهورى، معتقدان به آن را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه مى کند.

از مجموع آن چه در این بحث آوردیم چنین نتیجه مى گیریم که اثر تخدیرى انتظار، تنها در صورتى است که مفهوم آن مسخ و تحریف شود (همان گونه که نزد جمعى از مخالفان و حتّى جمعى از موافقان چنین شده است) در غیر این صورت یک عامل مهمّ تربیت، حرکت، امید و خودسازى خواهد بود.

جالب این که از جمله آیاتى که در روایات اسلامى ناظر به مسأله ظهور آن مصلح بزرگ معرّفى شده آیه ذیل مى باشد:

«(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ مِنْکُمْ وَ عَمِلُواْ الْصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فَى الاَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لاَ یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً); خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده مى دهد که به یقین آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد همان گونه که به پیشینیان آنها حکومت روى زمین را بخشید و دین و آیینى را که براى آنها پسندیده پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل مى کند آن چنان که تنها مرا مى پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت»(4).

در روایات اسلامى مى خوانیم که امام صادق(علیه السلام)ذیل این آیه فرمود:

«القَائِمُ وَ أصْحَابُهُ».(5)

در حدیث دیگرى مى خوانیم:

«نُزِلَتْ فِى المَهْدِى».

تفسیر این آیه به قیام آن مصلح بزرگ، نشان دهنده این حقیقت است که تنها افرادى که داراى «ایمان و عمل» صالحند مى توانند به خود نوید زندگى رضایت بخشى در حکومت او بدهند، نه آنها که با ظلم و ستم همکارى دارند و از ایمان و عمل صالح بیگانه اند.

از سوى دیگر تشبیه به اقوام گذشته که از جمله «کَمَا اسْتَخْلَفَ» استفاده مى شود باز این حقیقت را تأکید مى کند که همان طور که اقوام پیشین بر اثر خودسازى، ایمان و عمل صالح توانستند حکومت صالحى را بدست آورند، نه بر اثر نشر فساد و ستم، همچنین در ظهور مهدى (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) نیز تنها چنین کسانى پیروز خواهند بود و این خود سبب مى شود که منتظران حقیقى عوامل پیروزى اقوام گذشته و پیامبران و یاران آنها را در نظر بگیرند و از آن در زندگى خود به طرز کامل اقتباس کنند.


1. از این جمله چنین استفاده مى شود که علم به کلّى از کوفه (و اطراف آن) برچیده نمى شود، بلکه محدود و جمع مى گردد و از صورت یک واحد علمى جهانى به صورت یک واحد علمى محلّى در مى آید.

2. تاریخ قم، بنا به نقل بحار الانوار، ج 14، ص 338 (تاریخ قم را در سال 378 هجرى «حسن بن محمّد» به نام صاحب بن عبّاد تألیف کرد. در حال حاضر عربى آن در دسترس نیست تنها ترجمه فارسى آن که در قرن نهم هجرى توسّط حسن بن على بن حسن بن عبد الملک قمى ترجمه شده در دست است و از ترجمه آن نیز بیش از پنج باب که جلد اوّل است باقى نمانده است).

3. بحار الانوار، ج 52، ص 327.

4. سوره نور، آیه 55.

5. بحار الانوار، ج 13، ص 14.

 

توضیح و بررسى:10 و 11ـ قناعت و توکّل
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma