بحث و بررسى:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیدایش مذاهب
4- فرضیّه ترس5- فرضیّه جهل

در مورد این فرضیّه نیز ملاحظات مختلفى وجود دارد که نباید آن را از نظر دور داشت:

ما هر قدر به این فرضیّه ها و ابداع کنندگان آنها خوشبین باشیم باز نمى توانیم این حقیقت را انکار کنیم که هیچ یک از آنها توانایى و جرأت آن را ندارند که فرضیّه خود را به عنوان یک موضوع قطعى و اثبات شده، تلقّى و ابراز کنند، بلکه از نظر تجزیه و تحلیلهاى مادّى در نهایت به همان مى رسند که «ساموئیل کینگ» اظهار داشته است:

«منبع مذهب مستور از اسرار است. از میان نظریّه هاى بى شمار دانشمندان در این خصوص، برخى منطقى تر از دیگران به نظر مى رسد، ولى حتّى بهترین این نظریّه ها از لحاظ ثبات علمى محلّ ایراد است و از دایره تصوّر منطقى خارج نیست و به همین جهت جامعه شناسان پیرامون منبع مذهب، اختلاف نظر شدیدى دارند»(1).

ملاحظه مى کنید که چگونه این فرضیّه ها را فقط یک سلسله تصوّرات و نه تصدیقات اثبات شده معرّفى مى کند و علاوه بر این چنان که خواهیم دید غالب این فرضیه ها ـ در تحلیل نهایى ـ حتّى چندان منطقى نمى توانند باشند.

طرفداران این فرضیّه ـ و فرضیّه هاى مشابه، گویا همگى با هم یک توافق ضمنى در مورد «عدم وجود ریشه فوق طبیعى براى مذهب» کرده اند و متعهّد شده اند که مذهب را ساخته فکر بشر بدانند، با این که در حقیقت هیچ دلیلى براى انکار ریشه فوق طبیعى مذهب در دست ندارند، بنابراین حدّاقل، اساس فرضیّه هاى خود را بر یک امر مشکوک بنانهاده اند.

ممکن است وجود خرافات و مسائل ضدّ علمى در پاره اى از مذاهب، آنها را بر این امر تشجیع کرده باشد، ولى نفوذ خرافات و عقاید غیر منطقى منحصر به مسائل مذهبى نیست بلکه بسیارى از علوم پیش از پیرایشهاى لازم با آن آمیخته بودند. کیست که افسانه هاى مربوط به «کیمیا» را در علم شیمى که حتّى نام آن از مادّه «کیمیا» گرفته شده، نشنیده باشد، اگر به عنوان مثال ما وجود کیمیا را مانند بسیارى از پژوهندگان علوم یک خرافه بدانیم، هرگز دلیل بر آن نخواهد شد که این حکم را به تمام مسائل شیمى سرایت دهیم.

عجیب تر این که بسیارى از جامعه شناسان براى شناخت ریشه هاى مذهب، کار خود را از مطالعه مذاهب اقوام وحشى و نیمه وحشى شروع کرده اند و آنها را الگوى یک مذهب اصیل و دست نخورده! پنداشته اند، (چنان که «کینگ» از «دورکیم» نقل مى کند) یعنى روى اقوامى که همه حقایق را بر اثر جهل با خرافات مى آمیزند، چه اشتباه بزرگى و چه گناه نابخشودنى؟! درست مثل این که کسى بخواهد براى مطالعه درباره علم پزشکى روى چگونگى درمانهاى آمیخته با خرافات در میان اقوام نیمهوحشى مطالعه کند!

اثر آرام بخشى مذهب در برابر عوامل ترس، چه ترس از عوامل طبیعت باشد و چه ترس از همنوع یا ترس از عواقب گناه قابل انکار نبوده و نمى تواند باشد; چرا که مذهب پیش از هر چیز، بر توجّه به مبدئى که قدرت وسیع و گسترده او به هیچ عامل ترسى اجازه مقاومت نمى دهد، بنا شده است، و اتّکاى بر او مى تواند انسان وحشت زده در برابر عوامل نابوده کننده را، به آرامش دعوت کند تا بر ترس خویش غلبه نموده، و تسکین یابد. آیه:

«(فَإِذَا رَکِبُواْ فِىْ الْفُلْکِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرَّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ); هنگامى که سوار بر کشتى شوند خدا را با اخلاص مى خوانند (و غیر او را فراموش مى کنند) امّا هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد باز مشرک مى شوند».(2)

روشنگر این حقیقت است که حتّى مشرکان به هنگام فرو رفتن در امواج ترس که از کوچکى قدرت آنها در برابر عظمت دریاى طوفان زده، سر چشمه مى گرفت، با ایمان به «اللّه» و فراموش کردن «بت ها» آرامش خود را باز مى یافتند تا چه رسد به مؤمنان که به مضمون آیه:

«(ألاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ); آگاه باشید! (دوستان و) اولیاى خدا نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند».(3)

و آیه: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْم أُوْلئِکَ لَهُمُ الاَْمْنُ; (آرى،) آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالوند ایمنى، تنها از آن آنهاست».(4)

با اتّکاى بر قدرت لا یزال الهى، ترس از غیر او براى آنها مفهومى ندارد و با ایمان به جهان پس از مرگ و زندگى جاویدان رستاخیز، «مرگ» که خوفناک ترین چهره را در میان عوامل ترس دارد، با تبدیل عنوان «نقطه نابودى و فنا»،به «دریچه اى براى یک زندگى عالى تر و وسیع تر» یک چهره آشنا مى گردد، به خصوص اگر در راه هدف مقدّسى تحت عنوان «شهادت» صورت گیرد، که در این صورت دوست داشتنى و افتخار آمیز خواهد بود، و چه قهرمانى ها که همین عقیده مذهبى در طول تاریخ بشر آفریده است و هیچ کس نیست که قسمتهایى از آن را نشنیده باشد.

به تعبیر دیگر، عقیده مذهبى مى تواند انسان را به یک موجود غیر قابل شکست در برابر عواملى که حیات او را تهدید مى کنند تبدیل کند، و شعارش این شود:

«(قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ); بگو آیا درباره ما جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟! (یا پیروزى یا شهادت)».(5)

آرى اینها را نمى توان انکار کرد، ولى دوباره این بحث پیش مى آید که آیا اینها «اثر» است یا «انگیزه»؟ برکات مذهب است یا علل پیدایش آن؟ از نتایج است یا از اهداف؟

پایه گذاران این فرضیّه در حقیقت هیچ گونه دلیلى بر اثبات احتمال دوّم ندارند و سخنان آنها ـ چنان که دیدیم ـ از دایره شرح ادّعا فراتر نمى رود، همین قدر مى گویند در مذهب این اثر وجود دارد، امّا به چه دلیل عامل پیدایش بوده معلوم نیست، به عنوان مثال در بحث عامل پیدایش خواب این فرضیّه که عامل آن کم شدن جریان خون در مغز، یا مسمومیّت خون بر اثر بیدارى و کار مداوم است، از طرف دانشمندان فیزیولوژیست رد شده، زیرا که مقارن وجود خواب چنین آثارى در انسان پیدا مى شود، ولى هیچ گونه دلیلى بر انگیزه بودن آنها براى پیدایش خواب در دست نیست.(6)

در میان مذاهب ساختگى و غیر اصیل که نقش اصلى در آنها بر عهده خرافات است، «ترس هاى موهوم» با مسائل مذهبى آمیخته است، به عنوان مثال اگر مى خوانیم که:

«در اساطیر ساکنان جزیره بریتانیاى جدید چنین است که مرگ نتیجه اشتباه خدایان است (به این ترتیب که) «کامبى نانا» خداى خیر به برادر نادان خود «کوروووا» گفت به زمین فرود آى و به مردم بگو تا از پوست خود در آیند و از مرگ رهایى یابند، امّا او اشتباه کرد و سِرّ جاودانى را به مارها گفت و خبر مرگ را به انسان رسانید(7)» (و شاید به خاطر همین است که مارها پوست مى اندازند و عمر طولانى دارند!).

نباید زیاد تعجّب کنیم.

اگر مى بینیم که ترس از جنّ و پرى (با مفهوم موهومى که از جنّ و پرى ساخته اند) و ترس از خداى شرّ و بدى در ایران باستان و خدایان افسانه اى در یونان قدیم، افکار پیروان این مذاهب خرافى را پوشانیده، نباید تصوّر کنیم از آنها مى توان یک قانون کلّى براى پیدایش همه مذاهب پیدا کرد.

ممکن است گفته شود ما در مذاهب مترقّى هم چون اسلام، مسأله اى به نام «ترس از خدا» داریم که از مهمترین امتیازات افراد با ایمان محسوب مى شود و مقام «خائفین» مقامى شایسته و هم ردیف مقام پیشوایان و رهبران است و از شدّت خوف آنها در تاریخ زندگى شان سخن بسیار آمده است.

پرهیز از خدا که از جمله «اتقوا اللّه» و مانند آن استفاده مى شود و در منابع اسلامى بسیار تکرار شده نیز، چهره دیگرى از همین مسأله است.

امّا با مطالعه مختصر، ثابت مى شود خداوندى که در قرآن بیش از 114 بار رحمان و رحیم معرّفى شده، وجود مخوف و ترس آورى نمى تواند باشد، و خوف و ترس در این جا به معنى خوف و ترس از عدم انجام تعهّدات و مسئولیّت هاست.

در واقع سرچشمه خوف کیفیّت و چگونگى اعمال مى باشد و طبیعى است وجود چنین خوفى علاوه بر این که یک پوشش دفاعى در برابر گناه، طغیان و تجاوز است، نشانه احساس مسئولیّت و بیدارى وجدان مى باشد. در آیات قرآن مى خوانیم:

«(وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى); آن کس که از مقام پروردگار خود بترسد و نفس را از هواپرستى باز دارد».(8)

در این جا خوف از مقام پروردگار یعنى مقام عدالت او که نتیجه اش مجازات متخلّفین است، به عنوان مقدّمه و وسیله اى براى مبارزه با هواپرستى شمرده شده است، پس ترس در حقیقت از او نیست بلکه از اجراى عدالت است; لذا در جاى دیگر مى خوانیم:

«(ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِى وَ خَافَ وَعِیدِ); این (موفّقیّت) براى کسى است که از مقام (عدالت) من بترسد و از عذاب (من) بیمناک باشد».(9)

و در سرگذشت آدم در زمین مى خوانیم:

«(فَمَنْ تَبِعَ هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ); کسانى که از آن پیروى کنند نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین شوند».(10)

با ملاحظه مدارک فوق و مدارک فراوان دیگر که براى عدم اطاله سخن از ذکر همه آنها خود دارى شد، روشن مى شود که از نظر یک مسلمان، تنها عامل ترس و خوف «گناه و عدم انجام وظیفه» است، آنچنان که در نهج البلاغه از امیر مؤمنان نقل شده:

«(وَ لاَ یَخَافَنَّ إلاَّذَنْبَهُ); جز از گناه نباید ترسید»(11) و تغییرات مربوط به خوف از پروردگار و تقوا و مانند آن همه به همین معناست.


1. جامعه شناسى «کینگ»، ص 99.

2. سوره عنکبوت، آیه 65.

3. سوره یونس، آیه 62.

4. سوره انعام، آیه 82.

5. سوره توبه، آیه 52.

6. خواب از نظر پاولف، فصل انتقاد از فرضیّه هاى مختلف خواب، ص 21 به بعد.

7. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 1، ص 89.

8. سوره نازعات، آیه 40.

9. سوره ابراهیم، آیه 14.

10. سوره بقره، آیه 38.

11. نهج البلاغه، کلمات قصار 82.

 

4- فرضیّه ترس5- فرضیّه جهل
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma