در اخبار آمده است: عمر مردم در عصر حضرت نوح(علیه السلام) سیصد سال بود.(1) یعنى هر نسلى بطور متوسّط سیصد سال عمر مى کرد و سپس جاى خود را به نسل بعد مى سپرد. و مدّت رسالت آن حضرت سه برابر عمر یک انسان معمولى بود. بنابراین، آن حضرت در مدّت رسالت با سه نسل مختلف سر و کار داشت، و براى هدایت آنان بسیار تلاش و کوشش کرد. و مدّت عمر حضرت نوح(علیه السلام) طبق روایتى که قبلا گذشت 1250 بلکه طبق روایت دیگرى 2500 سال بود.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «حضرت نوح(علیه السلام) دو هزار و پانصد سال زندگى کرد. هشتصد و پنجاه سال آن قبل از بعثت بود، و نهصد و پنجاه سال آن بعد از بعثت (و قبل از طوفان) بود که مردم را به سوى خدا دعوت مى کرد، و هفتصد سال بعد از نزول از کشتى و خشک شدن آب زندگى کرد».(2)
طبق این حدیث، آن حضرت به اندازه هشت انسان معمولى عمر کرده و هشت نسل مختلف را درک نمود. امّا علیرغم عمر طولانى اش هرگز وابسته به دنیا نشد و زر و زیور دنیا او را فریب نداد و از خدایش غافل نکرد. در روایتى مى خوانیم:
«کانَ نُوحٌ(علیه السلام) فى بَیْت مِنْ شَعْر اَلْفاً وَ اَرْبَعَمِأة سَنَة، فَکُلَّما قیلَ لَهُ: یا رَسُولَ اللهِ لَوِاتَّخَذْتَ بَیْتاً مِنْ طین تَأوى إِلَیْهِ، قالَ: اَنَا مَیّتٌ غَداً وَ تارِکُهُ، فَلَمْ یَزَلْ فیهِ حَتّى فارَقَ الدُّنیا;(3) نوح(علیه السلام) یکهزار و چهارصد سال در یک خیمه پشمى زندگى کرد. هر زمان به او گفته مى شد: «اى پیامبرخدا! چقدر خوب بود خانه اى از گل مى ساختى و در آن ساکن مى شدى» مى فرمود: من که مى خواهم فردا بمیرم و خانه را ترک کنم (چه نیازى به خانه گلى دارم). همواره در همان خیمه پشمى زندگى کرد، تا از دنیا رفت!».
در حدیث دیگرى مى خوانیم: روزى جبرئیل(علیه السلام) خطاب به آن حضرت گفت:
«یا اَطْوَلَ الْأَنْبِیاءِ عُمْراً کَیْفَ وَجْدَت الدُّنْیا؟ قالَ: کَدار لَها بابانِ دَخَلْتُ مِنْ اَحَدِهِما وَ خَرَجْتُ مِنَ الآخَرِ;(4) اى کسى که در میان پیامبران از همه بیشتر عمر کرده اى! دنیا را چگونه یافتى؟ گفت: مثل خانه اى که دو در داشته باشد، از یک در داخل شدم و از در دیگر خارج گردیدم».
و در حدیث سوّمى، که امام صادق(علیه السلام) نقل کرده، آمده است: فرشته مرگ، عزرائیل(علیه السلام)، خدمت حضرت نوح(علیه السلام) رسید، در حالى که آن حضرت در آفتاب نشسته بود. نوح پیامبر(علیه السلام)خطاب به عزرائیل(علیه السلام) فرمود: اى فرشته مرگ چه مأموریّتى دارى؟ گفت: آمده ام روحت را قبض کنم. فرمود: اجازه مى دهى از آفتاب به سایه بروم؟ گفت: مانعى ندارد. حضرت نوح(علیه السلام) به سایه رفت و فرمود:
«یا مَلَکَ الْمَوتِ فَکانَ ما مَرَّ بى فى الدُّنیا مِثْلَ تَحَوُّلى مِنَ الشَّمْسِ إِلَى الظِّلِّ;(5) اى فرشته مرگ! آنچه از عمرم گذشت (در نظر من) مثل آمدنم از آفتاب به سایه بود!»
سپس آمادگى اش را براى مرگ اعلان کرد. و در این حال عزرائیل(علیه السلام) وى را قبض روح کرد.
آرى زندگى نوح(علیه السلام) سراسر پند و اندرز و درس عبرت بود; حتّى در آن حالت که آن حضرت به جوار حق سفر کرد.