مکتب سوم: محیط اجتماع

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی پر ماجرای نوح(ع)، آموزه ها و عبرت ها
مکتب دوّم: محضر استاد و معلّم راز انحراف فرزند نوح(علیه السلام)


منظور از محیط اجتماع، که سوّمین مکتب تربیتى انسان محسوب مى شود، مجالس مذهبى، مساجد، حسینیّه ها،هیئتهاى دینى، مجالس تشکیل شده در پارک ها، محیط کارهاى شخصى و اجتماعى و آزاد و جلسات خصوصى و دوستان خصوصى و مانند آن است. که از همه مهمتر و تأثیرگذارتر دوستان خصوصى آن هم در جلسات خصوصى مى باشد. گاه یک دوست ممکن است انسان را جهنّمى کند، همانگونه که امکان دارد انسان را به بهشت سوق دهد. دوست خوب مى تواند انسان را به قلّه افتخار رهنمون شود، همانگونه که دوست بد مى تواند او را به حضیض ذلّت بکشاند. آیات 50 تا 61 سوره صافّات، شاهد خوبى بر این ادّعاست. توجه فرمایید:
«فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْض یَتَسَاءَلُونَ;(1) در حالى که بهشتیان غرق گفتگو هستند رو به یکدیگر کرده از هم سؤال مى کنند».
این آیات مربوط به بهشتیان است که پس از ورود به بهشت بر روى تختها و سریرهایى مى نشینند و در مورد مسایل مختلف گفتگو کرده و از همدیگر سوال مى کنند. از جمله مطالبى که بین آنها ردّ و بدل مى شود در مورد دوستانشان در دنیاست; که در آیه بعد به آن پرداخته شده است:
«قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّىِ کَانَ لىِ قَرِینٌ; یکى از آنها مى گوید: «من (در دنیا همنشینى داشتم».
آرى، یکى از بهشتیان از دوستش مى پرسد که در دنیا با او بوده و اکنون در بهشت نیست. سپس ویژگى هایش را به شرح زیر بیان مى کند:
«یَقُولُ أَ ءِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ * أَ ءِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَابًا وَ عِظَامًا أَ ءِنَّا لَمَدِینُونَ; (دوست دنیایى من) پیوسته مى گفت: آیا تو باور دارى، که وقتى ما مردیم و خاک و استخوانى (پوسیده) شدیم، (بار دیگر زنده مى شویم و) جزا داده خواهیم شد؟»
در آیه بعد مى خوانیم:
«قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ; مى گوید: «آیا شما (از وضع او) آگاهید؟»
امّا ظاهراً دوستان بهشتى اش اطّلاعى از دوست او ندارند. امّا با توّجه به این که بهشتیان بر جهنمیان مسلّطند و آنها را مشاهده مى کنند، ناگهان نگاهش به جهنّم مى افتد و از سرنوشت او مطّلع مى شود:
«فَاطَّلَعَ فَرَءَاهُ فىِ سَوَاءِ الجَْحِیمِ; این جاست که نگاهى مى کند، ناگهان او را در میان دوزخ مى بیند».
هنگامى که دوستش را در جهنّم مى بیند و ملاحظه مى کند که حاصل اعمالش را دریافته، و خود را در بهشت مى بیند و ثمره زحماتش در دنیا را گرفته، به یاد تلاشهاى آن دوست جهنّمى براى گمراه کردن خود مى افتد و خطاب به او مى گوید:
«قَالَ تَاللَّهِ إِن کِدتَّ لَترُْدِینِ; «به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانى!»
سپس به این نکته توجّه مى کند که لطف و عنایت خداوند سبب نجات او و بهشتى شدنش شد.
این آیات نشان مى دهد که یک دوست مى تواند انسان را جهنّمى کند یا نکند. ولذا باید بسیار مراقب بود و دوستان خوبى انتخاب کرد. بسیارند کسانى که به واسطه یک دوست ناباب، آلوده موادّ مخدّر شده اند. وسوسه هاى دوست آلوده آنقدر تکرار مى شود تا او را وادار به استفاده از موّاد مخدّر مى کند. بعد هم پیشنهاد تجارت پر سود مواد مخدّر به او مى دهد و از او یک قاچاقچى مى سازد.
سپس دستگیر و محکوم به اعلام مى شود. و اگر هم گرفتار قانون و مجازات نشود دچار انواع بیمارى هاى حاصل از اعتیاد مى شود و در برخى موارد تمام بدنش پوسیده، و به وضعیّت رقّت بارى دچار مى گردد. عضویّت در باندهاى سرقت، جنایت، و اعمال جنسى منافى عفّت، غالباً ثمره دوستى با افراد ناباب است. بنابراین، جوانان عزیز باید در انتخاب دوست بسیار سخت گیر باشند.
 
دوست از نظر سعدى شیرازى
گِلى خوشبوى در حمام روزى *** رسید از دست مخدومى به دستم
بدو گفتم که مشکى یا عبیرى *** که از بوى دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلى ناچیز بودم *** ولیکن مدّتى با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد *** و گرنه من همان خاکم که هستم(2)
در شیراز گِل مخصوصى وجود دارد به نام «گِل سرشور» که قدیم سر را با آن مى شستند. این گل، سر را بسیار تمیز و موها را نرم و لطیف مى کند.
گاه مقدارى برگ خشک شده گُل را وسط این گِل مى ریختند تا معطّر شود. این نوع گِل سر شور را وقتى داخل حمام مى بردند فضاى حمام به سبب آن خوشبو مى شد. سعدى در این اشعار مى خواهد بگوید همنشینى گِل با گُل باعث خوشبویى و توجّه و اقبال مردم به آن شد. همانگونه که اگر این گِل با مادّه متعفّن بدبویى مخلوط مى شد، تنفر مردم را در پى داشت. بنابراین، مراقب باشید دوستان و همنشین هایى انتخاب کنید که باعث توجّه و اقبال مردم به شما شود، نه تنفّر وانزجارشان.
 
دوستى در روایات معصومین(علیهم السلام)
احادیث فراوانى در مورد اهمیّت دوستى و مسایل مربوط به آن، از حضرات معصومین(علیهم السلام) به ما رسیده، که به چند نمونه آن اشاره مى شود:
1. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
«اَلْمَرْءُ عَلى دینِ خَلیِله، فَلْیَنْظُر اَحَدُکُمْ مَنْ یُخالِل;(3) انسان دین رفیقش را انتخاب مى کند، مراقب باشید چه رفیقى انتخاب مى کنید».
طبق این روایت دوست با ایمان انسان را مؤمن، و دوست بى ایمان انسان را بى ایمان مى کند. و لذا، در روایتى مى خوانیم که اگر کسى را نشناختى و نتوانستى بفهمى چگونه شخصى است؟ به دوستانش نگاه کن. اگر آنها با ایمان بودند او هم با ایمان است، والّا با ایمان نیست.(4)
2. حضرت على(علیه السلام) فرمودند:
«فَسادُ الْاَخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ;(5) اگر انسان با سفیهان و انسانهاى نادان معاشرت کند و طرح دوستى بریزد اخلاقش فاسد شود».
و در ادامه روایت مى خوانیم: دوستى انسانهاى دانا و عاقل، باعث اصلاح اخلاق مى گردد.
3. در روایت دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم:
«اِحْذَرْ مُجالَسَةَ قَرینِ السُّوءِ; فَاِنَّهُ یُهْلِکُ مُقارِنَهُ، وَیُرْدى مُصاحِبَهُ;(6) از همنشینى با دوست بد بپرهیز; چون دوستش را هلاک و رفیقش را بدبخت مى کند».
دوست و رفاقت یک ضرورت است و انسان بدون دوستانش تنهاست و نمى تواند زندگى کند. تا آنجا که طبق برخى روایات: دوست بهترین نزدیکان و اقوام انسان محسوب مى شود. (اَلصَّدیقُ اَقْرَبُ الْاَقارِبِ).(7)
امّا باید مراقب بود، و از دوستان ناشایست پرهیز کرد.
نتیجه این که سوّمین مکتب تربیتى انسان، محیط اجتماع است که یکى از مصادیق مهمّ آن دوستان انسان مى باشد.


(1). سوره صافات، آیات 50 تا 61.
(2). گلستان، ص5.
(3). میزان الحکمة، ج5، ص2094، باب 2199، ح1021.
(4). میزان الحکمة، ج5، ص2106، باب2215، ح1026.
(5). میزان الحکمة، ج 5، ص 2095، باب 2200، ح 10225.
(6). میزان الحکمة، ج 5، ص 2095، باب 2202، ح 10236.
(7). میزان الحکمة، ج 5، ص 2094، باب 2198، ح 10216 .
 
 
مکتب دوّم: محضر استاد و معلّم راز انحراف فرزند نوح(علیه السلام)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma