معیارهاى ارزشى دنیا پرستان از نظر قرآن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی پر ماجرای نوح(ع)، آموزه ها و عبرت ها
معیارهاى ارزشى دین مداران تهدیدها و نفرین ها


در مورد معیار ارزش از نظر دنیا پرستان و مشرکان آیات و روایات متعدّدى وجود دارد که به نمونه هایى از آن مى پردازیم:
نمونه اوّل: آیات 90 تا 93 سوره اسراء; این آیات که به طور مستقیم خواسته ها، و به تعبیر بهتر بهانه هاى مشرکان از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) را بیان مى کند، به صورت غیر مستقیم نحوه تفکّر و نگرش آنها به امور ارزشى را نیز مى رساند. توجّه فرمایید:
«وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتىَّ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنبُوعًا* أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیل وَ عِنَب فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیرًا* أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتىَِ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلاً* أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُف أَوْ تَرْقىَ فىِ السَّمَاءِ وَ لَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتىَّ تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ; و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم تا این که چشمه جوشانى از این سرزمین (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى، یا باغى از نخل و انگور از آنِ تو باشد; و در لابه لاى آن نهرها جارى سازى، یا قطعات (سنگ هاى) آسمان را آنچنان که مى پندارى، بر سر ما فرود آرى، یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاورى، یا براى تو خانه اى (پر نقش و نگار) از طلا باشد; یا به آسمان بالا روى، و حتّى اگر به آسمان روى ایمان نمى آوریم مگر آن که نامه اى (از سوى خدا) بر ما فرود آورى که آن را بخوانیم».
مطابق آنچه که در آیات مذکور آمده جمعى از مشرکان و بت پرستان خدمت پیامبر رسیده و گفتند: «ما هفت چیز مى خواهیم که اگر انجام دهى ایمان مى آوریم».
از هفت خواسته آنها، حدود نیمى از آنها جنبه مادّى داشت، و برخى محال و ناممکن، و برخى باعث نابودى خود آنها مى شد.
آرى، چنین افراد بى خبر ونادانى در برابر پیامبران بودند، و انبیاى الهى براى هدایت آنها تلاش زیادى مى کردند و زحمات فراوانى متحمّل مى شدند.
خوانندگان محترم! اسلامى که امروز در دست ما و شما امانت است ارزان به دست نیامده است. چقدر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان اهل بیت(علیهم السلام) و علماى دین در طول تاریخ براى حفظ و نشر آن خون دل خورده اند. چقدر مجاهدان و رزمندگان دلاورى همچون امام حسین(علیه السلام) و اصحابش خونشان را نثار کردند. و خلاصه در طول بیش از 1400 سال تمام مسلمانها در سراسر جهان در حفظ و نگهدارى آن زحمات بسیارى کشیده اند. آرى، اسلام ارزان به دست نیامده، که ارزان از کف برود. آنها که خیال مى کنند با مشتى تبلیغات و یاوه سرایى و ورق پاره و مانند آن مى توانند این اعتقادات راسخ را از مردم مسلمان بگیرند سخت در اشتباهند. زیرا ما مسلمانان تا آخرین قطره خون خود براى حفظ اسلام و ایمان و زحمات ارزشمند پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)ایستاده ایم.
نمونه دوم: آیات 34 و 35 سوره سبأ; خداوند متعال مى فرماید:
«وَ مَا أَرْسَلْنَا فىِ قَرْیَة مِّن نَّذِیر إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ* وَ قَالُواْ نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ; و ما در هیچ شهرودیارى (پیامبر) بیم دهنده اى نفرستادیم مگر این که ثروتمندان (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده اید کافریم». و گفتند: «اموال و فرزندان ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست.) و ما هرگز عذاب نخواهیم شد».
«مترفوها» جمع «مترف» از مادّه «ترف» (بر وزن طرف) به معناى تنّعم است. و مترف به کسى مى گویند که فزونى نعمت و زندگى مرفّه او را مست و مغرور و غافل کرده و به طغیان گرى واداشته است.(1)ثروتمندان مغرور و مرفّهین بى درد آنقدر مست ثروت و زندگى اشرافى خود شده بودند که محال مى دانستند خداوند آنها را عذاب کند. چون آنچه را به زعم آنها معیار تقرّب و شخصیّت بود، یعنى مال و ثروت و مقام، داشتند. در حالى که خداوند متعال این تفکّر غلط را رد کرده و در آیه شریفه 28 سوره انفال بر آن خط بطلان کشیده است. مى فرماید:
«وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ;(2) و بدانید اموال و فرزندان شما، وسیله آزمایش است; و (براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،) پاداش عظیمى نزد خداست».
طبق این آیه شریفه، اموال و اولاد ملاک شخصیّت و معیار ارزشگذارى نیست، بلکه وسیله و ابزار آزمایش و امتحان انسانهاست.
نمونه سوّم: سخنان حضرت على(علیه السلام) در خطبه قاصعه; امام در این خطبه به داستان ملاقات حضرت موسى(علیه السلام)با فرعون پرداخته و در این داستان به نظام ارزشگذارى دنیا پرستان از زبان فرعون اشاره کرده است. مى فرماید:
«موسى بن عمران به همراه برادرش هارون(علیهما السلام) بر فرعون وارد شدند; در حالى که لباسهاى پشمین به تن داشتند و در دست هر کدام عصایى بود; با فرعون شرط کردند که اگر تسلیم فرمان پروردگار شود حکومت و ملکش باقى بماند و قدرتش دوام یابد. امّا او گفت: «اَلا تَعْجَبُونَ مِنْ هذَیْنِ یَشْرِطانِ لى دَوامَ الْعِزِّ وَ بَقاءَ الْمُلْکِ، وَ هُما بِما تَرَوْنَ مِنْ حالِ الْفَقْرِ وَ الذُّلِّ، فَهَلاّ أُلْقِىَ عَلَیْهِما اَساوِرَةٌ مِنْ ذَهَب؟; آیا از این دو نفر تعجّب نمى کنید؟ که با من شرط مى کنند بقاء ملک و دوام عزّتم بستگى به خواسته آنها داشته باشد، در حالى که خودشان فقیرند و بیچارگى و ندارى از سر و وضعشان مى بارد. (اگر راست مى گویند) چرا دستبندهایى از طلا به آنها داده نشده است؟»
حضرت در ادامه فرمودند:
فرعون این سخن را به خاطر بزرگ شمردن طلا و جمع آورى آن و تحقیر پوشیدن لباسهاى ساده گفت. در حالى که اگر خداوند مى خواست به هنگام مبعوث ساختن پیامبرانش، درهاى گنج ها و معادن طلا و باغهاى خرّم و سرسبز را به روى آنان بگشاید، مى گشود».(3)
نظام ارزشى از دیدگاه دنیا پرست و کافرى همچون فرعون نیز زر و زیور و مال و ثروت دنیاست.
نتیجه این که نظام ارزشى اسلام، امورى همچون ایمان و تقوى و علم و دانش، و نظام ارزشى مشرکان و بت پرستان، امورى همچون مال و ثروت و مقام است.
تغییر نظام ارزشى توسّط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مبعوث شدند که نظام ارزش گذارى جامعه را تغییر دهند، تا فرهنگ جامعه عوض شود، و آن حضرت موفّق بر این کار شد. اثر این تغییر را مى توان در محصولات جامعه مشاهده کرد. محصول جامعه در عصر جاهلیّت ابوجهل ها و ابولهب ها و ابوسفیانها بود، امّا محصول جامعه پس از بعثت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، سلمانها و مقدادها و ابوذرها شد. حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) براى تغییر نظام ارزشى چند گام مهم برداشت:
 
1. زندگى ساده; آن حضرت زندگى بسیار ساده اى داشت، خانه آن حضرت ساده بود. و غذاى ساده اى مى خورد، و بر روى زمین بدون فرشى مى نشست. در جلسات به صورت دایره مى نشستند تا امتیازى نسبت به دیگران نداشته باشد. به بچّه ها سلام مى کرد(4) و خلاصه با زندگى ساده اش(5)به همگان اعلان کرد که زندگى اشرافى و مال و ثروت ارزش نیست.
 
2. اهمیّت دادن به افراد با ایمان; آن حضرت به انسانهاى با ایمان، در هر طبقه اجتماعى که بودند، احترام مى گذاشت. ولذا مؤذّن خود را، که حکم سخنگوى آن عصر و زمان را داشت، برده سیاه پوستى قرار داد که قیافه زیبایى هم نداشت; امّا فرد با ایمانى بود.(6) بلال حبشى حتّى بعضى از مخارج حروف را به درستى ادا نمى کرد. او «اشهد» را «اسهد» تلفظ مى نمود(7); امّا ایمان راسخ او باعث شد که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) وى را به عنوان مؤذّن خود انتخاب کند. حضرت، با این انتخاب اعلان کرد که موقعیّت اجتماعى و مال و ثروت و مانند آن معیار شخصیّت نیست.
3. صفوف نماز جماعت; اهمیّت فراوان اسلام به نماز جماعت(8) باعث شد که همه مسلمانان، اعّم از ثروتمند و فقیر، بزرگ و کوچک، افراد داراى مقامات اجتماعى و انسانهاى فاقد آن، همه در کنار هم در صفوف فشرده نماز جماعت شرکت مى کردند و ایمان و اعتقاد به خداوند متعال عامل اتحّاد و یکى شدن آنها بود.
 
4. زیارت خانه خدا; خداوند متعال همه افراد با ایمان که توانایى زیارت کعبه را داشتند، فارغ از تمام مشخصّات و تمایزات دنیایى، به زیارت خانه اش فرا خواند. خانه اى که درنهایت سادگى و در درّه ها و لابه لاى کوهها و منطقه اى گرم و سوزان قرار داشت.
توصیف این خانه با عظمت و مقدّس را از زبان حضرت على(علیه السلام) بشنویم:
«مگر نمى بینید که خانه اش را... در پرسنگلاخ ترین مکانها و بى گیاه ترین نقاط زمین، و کم فاصله ترین درّه ها قرار داد. در میان کوههاى خشن، رملهاى فراوان، چشمه هاى کم آب، و آبادى هاى از هم جدا و پر فاصله، که نه شتر، و نه اسب و گاو و گوسفند هیچکدام در آن جا به راحتى زندگى نمى کنند... اگر خداوند مى خواست خانه محترمش را در میان باغها و نهرها و سرزمین هاى هموار و پر درخت و پر ثمر، مناطقى آباد و داراى خانه و کاخهاى بسیار و آبادى هاى به هم پیوسته; در میان گندم زارها و باغهاى خرّم و پر گل و گیاه، و در میان بستانهاى زیبا و پر طراوت و پر آب و در وسط باغستانى بهجت زا و جادّه هاى آباد قرار بدهد، قرار مى داد. امّا در این صورت به همان نسبت که آزمایش و امتحان ساده تر بود پاداش و جزا نیز کمتر بود».(9)
اقدامات چهارگانه فوق به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) کمک کرد نظام ارزشى مال و ثروت و زر و زیور و پست و مقام عصر جاهلیّت را به نظام ارزشى ایمان و تقوى تغییر دهد.
انقلاب اسلامى ایران نیز با الگو گرفتن از معارف دینى و تعلیمات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) نظام ارزشى دوران طاغوت که لباسهاى مجلّل و زر و زیور و کاخهاى سر به فلک کشیده و اتومبیل هاى گران قیمت بود را تبدیل به ارزش نهادن به خانواده شهدا و جانبازان و اسرا و احیاء معارف دینى کرد.


(1). تفسیر نمونه، ج18، ص105.
(2). این مضمون در آیه 15 سوره تغابن نیز تکرار شده است.
(3). نهج البلاغه، خطبه 192
(4). بحار الانوار، ج76، ص10، ح 38.
(5). شرح بیشتر را در کتاب منتهى الامال، ج اوّل، باب اوّل، فصل چهارم و کتاب اخلاق انبیا، ص380 به بعد، مطالعه فرمایید.
(6). مستدرکات علم الرجال، ج2، ص63.
(7). منتهى الامال، ج 1، باب اوّل، فصل دهم.
(8). بحار الانوار، ج88، ص1 تا 20
(9). نهج البلاغه، خطبه 192.
 
 
معیارهاى ارزشى دین مداران تهدیدها و نفرین ها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma