4. نوح(علیه السلام) بنده شکور خدا بود

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
زندگی پر ماجرای نوح(ع)، آموزه ها و عبرت ها
3. خداوند به نوح سلام مى کند! 5. استجابت دعا و رهایى از کرب عظیم

یکى دیگر از افتخارات و امتیازات قرآنى حضرت نوح(علیه السلام) این است که آن حضرت «عبد شکور» خداوند بود. به این مطلب در آیه سوّم سوره اسراء اشاره شده است:
«ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوح إِنَّهُ کاَنَ عَبْدًا شَکُورًا; اى فرزندان کسانى که با نوح (بر کشتى) سوار کردیم! او بنده شکر گزارى بود. (شما هم مانند او باشید، تا نجات یابید)».
این آیه شریفه در مورد بنى اسرائیل ناسپاس است، که ناشکرى مى کردند. قرآن مجید مى گوید: شما که خود را فرزندان نوح پیامبر(علیه السلام) مى دانید، او بنده شکور خدا بود، به او اقتدا کنید.(1)
شکور صیغه مبالغه است; یعنى کسى که بسیار شکرگزار است.
 
چگونگى شکرگزارى حضرت نوح(علیه السلام)
در تفاسیر معتبر(2) نوشته اند که هر نعمتى به نوح پیامبر(علیه السلام) مى رسید خدا را شکر مى گفت. آب مى نوشید الحمدلله مى گفت. غذا مى خورد شکر خدا را به جا مى آورد. هرگونه نعمتى نصیبش مى شد حمد و شکر الهى را فراموش نمى کرد. البتّه نه فقط شکر لفظى و زبانى، بلکه شکر عملى و با تمام وجود. و چون خدا را لفظاً و عملا بسیار شکر مى کرد عبد شکور نامیده شد.
 
مراحل سه گانه شکرگزارى:
شکر کردن سه مرحله دارد: قلبى، زبانى و عملى
1. شکر قلبى; منظور از شکر قلبى این است که بنده در دلش از خداوند و نعمتهاى بى شمارى که به او عنایت کرده ممنون باشد. بر خلاف بعضى از مردم که در دلشان هم با خدا دعوا دارند و ناسپاسند.
2. شکر لسانى; انسان شاکر علاوه بر شکر قلبى، با الفاظ و واژگان نیز از مُنْعِم خویش تشکّر مى کند و آنچه در قلبش گذشته را بر زبان جارى مى سازد، تا زبان ترجمان مکنونات قلبى او باشد. مثلا الحمدلله و شکراً لله مى گوید. این که مستحب است بعد از نماز، سر بر سجده بگذارد و شکراً لله بگوید(3) شکر زبانى است. و بدین وسیله از خداوند که این توفیق را عنایت نموده که به در خانه اش برود و با او سخن بگوید و از او کمک بخواهد و بر او تکیه نماید، تشکّر مى کند.
3. شکر عملى; مهمترین مرحله شکرگزارى شکر عملى است; به این معناست که انسان نعمتهاى خدا را در مسیر خشنودى او به کار گیرد. اگر خداوند به تو مال و ثروت داد ببین صرف آن در چه راهى باعث رضا و خشنودى اوست؟
بخشى از آن را به ارحام و بستگان و همسایگان و دوستان فقیر و نیازمند اختصاص بده، که موجب خشنودى و قرب الى الله است.
اگر خداوند مقام و موقعیّت مناسبى در اختیارت نهاده، از آن استفاده کن و گره کار مردم را بگشا و مشکلاتشان را مرتفع ساز.
اگر نعمت علم و دانش عنایت کرده، آن را در اختیار مشتاقان آن بگذار و با خود به گور مبر. این کارها شکر عملى محسوب مى شود.
حضرت نوح هم قلباً هم لساناً و هم عملا شاکر بود. و لذا از تمام نعمتهایى که در اختیار داشت 950 سال براى هدایت مردم استفاده کرد و آن قدر خود را به زحمت انداخت که خداوند فرمود: بیش از این خود را به زحمت مینداز که اضافه بر آنچه تاکنون ایمان آورده اند، کسى ایمان نمى آورد. (وَ أُوحِىَ إِلىَ نُوح أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلَّا مَن قَدْ ءَامَنَ)(4) آرى، حضرت نوح عبد شکور بود.
 
شکر گزاران کم اند
خداوند متعال در آیه شریفه 13 سوره سبأ به بُعد دیگرى از مسأله شکرگزارى پرداخته است. مى فرماید:
«اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُکْرًا وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّکُورُ; اى خاندان داود! شکر (این همه نعمت را) به جا آورید; ولى عدّه کمى از بندگان من شکر گزارند».
خداوند به آل داود یعنى حضرت داود و سلیمان(علیهما السلام) نعمتهاى فراوانى عنایت کرد و لذا از آنها خواست که شکر نعمتهاى الهى را به جا آوردند. نکته جالب این که تعبیر به «اعملوا» کرده است; یعنى شکر عملى بجا آورده و به شکر قلبى و لسانى قناعت ننمایند.
سؤال: چرا عدّه کمى از مردم شاکرند؟
جواب: اوّلا: هر چند بسیارى از مردم شکر قلبى و زبانى دارند و از این دو جهت شاکرند; امّا در مرحله شکر عملى موفّق نیستند.
ثانیاً: ما قادر بر شکر زبانى نعمتهاى پروردگار نیز نیستیم. به عنوان مثال لقمه نانى که مى خوریم اگر دقّت کنیم عوامل فراوانى دست به دست هم داده تا تهیّه شده و در اختیار ما قرار گرفته است. آفتاب تابیده، باران باریده، اکسیژن هوا کمک کرده، موّاد غذایى زمین فعّال شده، این چهار عامل دست به دست هم داده تا دانه کاشته شده در دل زمین، رشد و نموّ نموده و کشاورز روزها و هفته ها و ماهها آن را آبیارى کرده و از آن مراقبت نموده تا تبدیل به خوشه گندم شود. سپس عدّه اى آن را درو کرده و با وسایل مخصوص کوبیده و دانه هاى آن را جدا کرده و در جاى مناسب و مخصوص نگهدارى نموده، و در زمان مناسب و در شرایط مساعد تبدیل به آرد و سپس نان گردیده و به دست من و شما رسیده است!
اگر بخواهیم شکر یک لقمه نان را بجا آوریم باید از تمام این عوامل تقدیر کنیم و شاید به همین جهت است که خداوند متعال در آیه 24 سوره عبس مى فرماید:
«فَلْیَنظُرِ الْانسَانُ إِلىَ طَعَامِهِ;(5) انسان باید به غذایش بنگرد!»
منظور از نگاه به غذا، اندیشه و تفکّر در عواملى است که دست به دست هم داده، تا این غذا در اختیار ما قرار بگیرد.
سعدى شیرازى شاعر پر آوازه ایران در ابتداى کتاب ارزشمند گلستان مى گوید: «منّت خداى را عزّوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسى که فرو مى رود ممدّ حیاتست و چون بر مى آید مفرّح ذات; پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شکرى واجب».
آرى هر نفسى دو نعمت محسوب مى شود و دو شکر لازم دارد. آیا شکر زبانى نَفَسهاى خود را بجا آورده ایم؟
سعدى مى گوید:
از دست و زبان که برآید *** کز عهده شکرش بدر آید(6)
طبق گفته سعدى هر نفسى دو نعمت محسوب مى شود; امّا مطابق کشفیّات علم امروز، هر نفس کشیدنى موجب اکسیژن رسانى به میلیاردها سلول بدن انسان، و باز دم آن باعث خروج کربن از همان تعداد سلول است. پس در هر نفسى میلیاردها میلیارد نعمت وجود دارد و هر نعمتى شکرى مى طلبد. آیا قادر بر شکر این همه نعمت هستیم؟ به تعبیر سعدى:
بنده همان به که ز تقصیر خویش *** عذر بدرگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداوندیش *** کس نتواند که به جاى آورد.(7)و ثالثاً: طبق فرمایش امام سجّاد(علیه السلام) هر شکرى شکر دیگرى مى طلبد(8). چون توفیق بر شکر نعمت، خود نعمت دیگرى است که شکرانه دارد.
اگر ثروتمندى موفّق شود دست فقیرى را بگیرد، این نعمتى است که خداوند به وى عنایت کرده و شکرى مى طلبد. و چنان چه موفق بر شکر آن شود شکرانه آن، نعمت دیگرى است و آن هم شکر و سپاس دارد.
بنابراین، بر فرض که موفّق بر شکر نعمتهاى خدا شویم، شکر این توفیق را نمى توانیم به جا آوریم.
نتیجه این که با توجّه به نکات سه گانه، شکرگزاران بسیار کمند.
 
برکات شکر نعمت به چه کسى مى رسد؟
خداوند متعال در آیه شریفه 40 سوره نمل مى فرماید:
«وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبّىِ غَنِىٌّ کَرِیمٌ; و هر کس شکر کند به نفع خود شکر مى کند; و هر کس کفران نماید (به خودش زیان رسانده،) چرا که پروردگار من، بى نیاز و بخشنده است». طبق آنچه که در این آیه شریفه آمده، سود و منفعت شکر کردن به خود شکر کننده باز مى گردد و چیزى بر عظمت خداوند اضافه نمى کند; چون خدا غنّى بالذات است. و لذا، اگر تمام مردم کفران کنند چیزى از عزّت و بزرگى و عظمت خداوند کاسته نمى شود. همانگونه که اگر همه مردم شاکر باشند چیزى بر عظمت خداوند افزوده نمى گردد.
 
 سرانجام ناسپاسى
مرحوم صدوق(رحمه الله) در کتاب امالى، ص 249 حدیث جالبى در این زمینه نقل کرده است. توجّه بفرمایید: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَنْعَمَ عَلى قَوْم بِالْمَواهِبِ فَلَمْ یَشْکُرُوا فَصارَتْ عَلَیْهِمْ وَبالا، وَ ابْتَلى قَوماً بِالْمَصائِبِ فَصَبَروُا فَصارَتْ عَلَیْهِمْ نِعْمَةً»;(9)
خداوند به عدّه اى از مردم نعمتهایى داد که شکر آن را بجا نیاوردند، آن نعمتها را تبدیل به نقمت و بلا کرد. و (در مقابل) عدّه اى را مبتلى به مصیبتها و مشکلاتى کرد که در برابر آن صبر کردند، خداوند (به پاس صبرشان) مصیبتها را تبدیل به نعمت کرد».
خداوند متعال در درون اتم ها نیروى عظیمى آفریده که واقعاً عجیب است. مى گویند: اگر اتمهایى یک کیلو زباله استخراج گردد مى تواند یک قطار را به مدّت صد سال به حرکت در آورد! خداوند این نعمت را در اختیار بشر قرار داد، ولى قدر آن را ندانسته و شکرش را بجا نیاورده و در مسیرى که مورد رضاى خدا بود به کار نگرفته و آن را تبدیل به بمب اتم کردند. به گونه اى که هم اکنون زرادخانه هاى دنیا پر از بمب اتم است; به مقدارى که گفته مى شود مى توان با آن هفت مرتبه تمام کره زمین را نابود کرد! اگر دیوانگى کسانى که این بمبها را در اختیار دارند گل کند، چه فاجعه عظیمى رخ مى دهد؟! آرى، اگر شکر نعمتهاى پروردگار بجا آورده نشود، تبدیل به بلا و نقمت مى گردد.
در مقابل، اگر انسان در برابر مشکلات و حوادث ناگوار و بلایا و مصیبتها صبر خود را از کف ندهد، بلا تبدیل به نعمت مى شود. اگر در مقابل سیلابها مقاومت کرده و صبر را از دست نداده و در برابر آن سدّى ایجاد نمایید، همان سیلاب ویرانگر تبدیل به سدّى پر آب مى شود که مى تواند منطقه بزرگى را سیراب نموده و آن را سبز و خرّم کند.بنابراین، سعى کنیم خود را عادت دهیم که در برابر نعمتهاى پروردگار شکرگزار باشیم و این شکر نعمت را پس از هر نعمت مادّى و معنوى اظهار کنیم تا فرزندانمان نیز یاد بگیرند و باعث برکت زندگى و پایدارى و دوام نعمتهاى الهى شود.
خلاصه این که یکى از فضائل مهم حضرت نوح این دست که او عبد شکور خداوند بود.
 
خیزش مجازات از دل نعمت و نعمت از دل بلا!
همان گونه که در روایت امام صادق(علیه السلام) گذشت، اگر انسان شکر نعمتهاى الهى را بجا نیاورد ممکن است تبدیل به بلا و نقمت شود. همانگونه که بر اثر صبر و بردبارى در برابر مشکلات و مصیبتها ممکن است آن بلا تبدیل به نعمت شود. و این در حقیقت قدرت نمایى پروردگار است که از دل نعمت، مجازات کفران نعمت را به انسان کفور مى چشاند و براى این کار نیازى به لشکریان آسمان و زمین و نیروهاى دیگر نیست. این سنّت الهى در مورد اقوام و ملل مختلف تحقّق یافته و آنها ثمره صبر و بردبارى و شکرگزارى را دیده، و طعم تلخ ناشکرى و کفران نعمت را چشیده اند، که به یک نمونه آن، با استفاده از آیات قرآن مجید، اشاره مى کنیم:
 
نتیجه ناسپاسى قوم سبأ
داستان این قوم سرکش و ناسپاس در آیات 15 تا 19 سوره سبأ آمده است. «سبأ» نام یک نفر بود که خداوند به او ده فرزند داد. فرزندانش ازدواج کرده و زاد و ولد نموده و تبدیل به ده قبیله بزرگ شدند. نسل این مرد آنقدر زیاد شد که سرزمین پر از نواده هاى او گشت. لذا آن سرزمین و آن مردم به «قوم سبأ» شهرت یافتند.(10)
طبق آنچه که در تواریخ(11) آمده سیلابهاى عظیمى در آن منطقه جارى مى شد و به هرز مى رفت، بلکه مشکلاتى براى مردم به بار مى آورد. چند نفر انسان صالح و مؤمن و داراى عقل و اندیشه گفتند: «باید این سیلابها را تبدیل به مخزن آبى کرده و به وسیله آن همه جا را آباد سازیم». و لذا در مقابل سیلابها سدّ خاکى ایجاد کردند و آبها در پشت سدّ جمع شد. علاوه بر از بین رفتن خطرسیلاب، فرصت تازه اى براى احیا و آبادى آن منطقه به دست آمد. این افراد عاقل مؤمن، مطابق روایت امام صادق(علیه السلام) در سایه صبر و بردبارى در مقابل مشکل سیلابها، این تهدید را تبدیل به فرصت کرده و از دل مصیبت نعمتى بیرون کشیدند.
به هر حال سدّ عظیمى ایجاد و دریچه هاى مناسبى براى آن در نظر گرفته شد و آب فراوانى در پشت سد ذخیره گشت. مردم با استفاده از این نعمت بزرگ به عمران و آبادى محلّ زندگى خود پرداختند. به تعبیر قرآن مجید(12) دو رشته باغ بزرگ که فرسخها طول آن بود ایجاد شد، که داراى درختانى سرشار از میوه بود. سرزمین قوم سبأ به قدرى آباد شده بود که اگر یک نفر قصد سفر داشت نیازى به زاد و توشه نداشت. کافى بود سبدى بر روى سر خود بگذارد و از زیر درختان میوه عبور کند تا در مدّت کوتاهى سبدش پر از میوه هاى لذیذ گوناگون شود و به وسیله میوه ها خود را سیر کند. در سایه رفع فقر، امنیّت نیز به سرزمین آنها هدیه شد. چون وقتى مردم گرسنه و نیازمند نباشند، سرقت و نا امنى رخت بر مى بندد.
خلاصه همه مردم به نوایى رسیدند; عدّه اى که زرنگتر بودند و فعالیّت بیشترى داشتند ثروت بیشتر، و گروهى که تلاش کمترى کردند ثروت کمترى عائدشان شد.
چه نعمتى بالاتر از نعمت ثروت و امنیّت که نصیب قوم سبأ گشت. لذا، خداوند به آنها دستور داد شکر نعمتهاى الهى را به جا آورند. شکر نعمت امنیّت، ثروت و آن محیط پاک و پاکیزه. سرزمینى که حتّى حشرات موزى در آن وجود نداشت و خبرى از آفات گیاهان نبود!(13)
امّا متأسفانه ظرفیّت بشر محدود است. وقتى نعمتى به او مى رسد مغرور مى شود. هنگامى که به مقامى دست پیدا مى کند دچار غرور و تکبّر مى گردد و گاه خود را گم مى کند و حتّى آشنایان خود را نمى شناسد! که نمونه هایش را ما و شما دیده ایم.
به هر حال ناشکرى ها شروع شد. گفتند: این چه زندگى است؟ فقرا و نیازمندان دیروز، وضع مالیشان خوب شده و در کنار ما زندگى مى کنند. ما باید از آنها ممتاز باشیم! انحصارطلبى بلاى بسیارى از ثروتمندان است. به خداوند عرض کردند: آبادى ها را از هم دور کن و در وسط آبادى ها بیابانهاى خشک قرار بده، تا فقرا نتوانند به راحتى سفر کنند! اینها با این ناسپاسى ها هم به خودشان ظلم کردند و هم به دیگران که نسبت به آنها از مال و ثروت کمترى برخوردار بودند. به هر حال، کفران نعمت آنها به جایى رسید که خداوند تصمیم گرفت نعمت بزرگ آنها را تبدیل به نقمت کرده و آنها را به سختى مجازات کند. این مأموریّت به چند موش صحرایى سپرده شد! آنها در دل سدّ خاکى لانه کرده، و بتدریج سوراخهایى در آن ایجاد نمودند. آب از سوراخهاى ایجاد شده به حرکت در آمد. هر قدر آب در آن روزنه ها حرکت مى کرد سوراخها گسترده تر مى شد. این جریان به قدرى ادامه یافت که مقاومت سد از بین رفت و شب هنگام ناگهان متلاشى شد و درهم شکست، و بر اثر آن خانه ها و قصرها و باغها و مزارع و تمام دارایى آنها نابود شد. سیل ویرانگر ویرانه آنها را به همراه مردم ناسپاس با خود برد! به گونه اى که دیگر از آن درختان و سبزى و طراوت و میوهها هیچ خبرى نبود.
تعدادى از مردم قوم سبأ و سرزمینى که تبدیل به بیابان خشکى شده بود، باقى ماندند. خداوند مى فرماید: آن دو باغ بسیار طولانى و بزرگ را از آنها گرفتیم و در مقابل بیابانى دادیم که سه چیز بیشتر نداشت:
1. میوه تلخ بیابانى 2. درختى بیابانى به نام شوره گز 3. درخت سدر(14)
آرى! آن تمدّن عظیم و آن باغهاى بزرگ و خیره کننده و آن سرزمین خوش آب و هوا و آن نعمتهاى مهم و فراوان، تبدیل به یک بیابان بسیار کم فایده شد. این، جزاى انسانهاى کفور و ناسپاس بود و طبیعى است که به انسان نا شکر چنین جزایى داده شود. اگر کسى خداى ناکرده مبتلا به رباخوارى گردد، یا آلوده احتکار مایحتاج مردم شود، یا به صفت رذیله بخل گرفتار گردد، یا در دام سایر محرّمات و رذایل بیفتد، به او جایزه نمى دهند; بلکه متناسب با گناه و جرمش مجازات مى شود. مجازات قوم سبأ نیز متناسب با گناهشان یعنى کفران نعمت بود.
خداوند متعال در پایان این داستان مى فرماید:
«إِنَّ فىِ ذَا لِکَ لَاَیَات لِّکُلِّ صَبَّار شَکُور;(15) در این ماجرا، نشانه هاى عبرتى براى هر صبور شکرگزار است».
این داستان پر ماجرا مایه عبرت است، و در آن نشانه هاى عبرت وجود دارد. امّا تنها «صابران» و «شکرگزاران» مى توانند از این ماجراها درس عبرت بگیرند. آن هم نه هر صابر و شاکرى; بلکه صبّار و شکور، یعنى کسانى که بسیار صابر و شاکرند.
راستى چرا تنها این دو گروه پى به این نشانه ها مى برند و از آن عبرت مى گیرند؟
این به خاطر آن است که آنها به واسطه صبر و استقامتشان، مرکب سرکش هوا و هوس را مهار کرده و در برابر معاصى پرقدرتند، و به خاطر شکرگزاریشان در طریق اطاعت خدا آماده و بیدارند، به همین دلیل به خوبى عبرت مى گیرند. امّا آنها که بر مرکب هوا و هوس سوارند و به مواهب الهى بى اعتنا، چگونه مى توانند از این ماجراها عبرت بگیرند؟!
صبّار شکور مى فهمد که چگونه مصیبت سیلابها در سایه صبر و استقامت و شکر گزارى به درگاه خداوند تبدیل به نعمت سدّ آب و باعث آبادانى منطقه وسیعى شد. و کفران نعمت و ناسپاسى نعمت بزرگ سدّ خاکى را تبدیل به سیل ویرانگرى کرد که تمام هستى قوم سبأ را نابود کرد. تکرار مى کنیم که اگر خداوند اراده کند قومى را مجازات نماید نیازى به نیروها و عوامل خارجى ندارد، بلکه مجازاتشان را از دل نعمت هایشان بیرون مى کشد و این سنّت الهى در عصر و زمان ما هم جریان دارد، و مخصوص زمانهاى گذشته نیست. به عنوان مثال سایتها و ماهواره ها، اختراع بسیار خوبى بود، که مى توانست ابزار انتقال علم و دانش و اخبار و اطّلاعات و مانند آن باشد; امّا مردم کفران نعمت کرده و قدر آن را ندانستند و لذا تبدیل به سایتها و شبکه هاى مملوّ از فساد و فحشا شد، و به همین جهت وارد هر خانه اى شود جوانان آن، بلکه گاه همسر صاحب خانه را نیز آلوده مى کند! بنابراین، باید قدر نعمتهایى را که پروردگار به ما ارزانى داشته بدانیم و شاکر نعمتهاى فراوان و بى شمارش باشیم. اگر داراى ثروت و اموالى هستیم سهمى از آن را به عنوان شکرانه این نعمت در اختیار فقرا و نیازمندان قرار دهیم، تا خداى نکرده خداوند این نعمت را تبدیل به بلا و نقمت نکند و بدین وسیله ما را مجازات ننماید.


(1). بحار الانوار، ج11، ص 291، و مختصر تاریخ دمشق، ج 26، ص 213.
(2). تفسیر مجمع البیان، ج6، ص 218.
(3). وسایل الشیعه، ج 4، ص 1070، ح 2.
(4). سوره هود، آیه 36.
(5). سوره عبس، آیه 24.
(6). دیباچه گلستان.
(7). همان
(8). میزان الحکمة، ج5، باب 2068، ح9602
(9). میزان الحکمة، ج5، ص 1973 (باب 2066، ح9598)
(10). تفسیر نمونه، ج18، ص69.
(11). تفسیر نمونه، ج18، ص70.
(12). سوره سباء،آیه 5.
(13). مجمع البیان، ج 8، ص 209.
(14). سوره سبأ، آیه 16.
(15). سوره سبأ، آیه 19.
3. خداوند به نوح سلام مى کند! 5. استجابت دعا و رهایى از کرب عظیم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma