مردم جهان باید بقدر کافى تلخى این وضع نابسامان و بى عدالتیها را درک کنند.
مردم جهان باید نارسائى و ضعف قوانین بشرى را براى اجراى عدالت اجتماعى لمس کنند.
مردم جهان باید این حقیقت را بیابند که تنها در سایه اصول و پیوندهاى مادّى و ضمانت اجرایى موجود و مقرّرات خود ساخته انسان ها مشکل جهان حل نمى شود; بلکه مشکلات هر روز متراکمتر و به گونه کلاف سردرگمى پیچیده تر مى گردد.
مردم جهان باید احساس کنند که بحرانهاى کنونى زاییده نظامات کنونى است; و این نظامات از حلّ بحرانها سرانجام عاجزند.
مردم جهان باید درک کنند که براى وصول به این هدف بزرگ، اصول و نظاماتى تازه لازم است که متّکى به ارزشهاى انسانى و ایمان و عواطف بشرى و اخلاق باشد، نه تنها اصول خشک و بى روح و نارسایى مادّى.
مردم جهان باید به این حد از رشد اجتماعى برسند که بفهمند پیشرفت تکنولوژى الزاماً به مفهوم پیشرفت بشریّت و تأمین خوشبختى انسانها نیست; بلکه تکنولوژى پیشرفته تنها در صورتى ضامن نیکبختى و سعادت است که زیر چتر یک سلسله اصول معنوى و انسانى استقرار یابد و الاّ ـ همان گونه که بارها دیده ایم ـ بلا آفرین خواهد بود و مایه ویرانگرى است.
مردم جهان باید دریابند صنایع اگر به صورت بتى در آیند برحجم مشکلات کنونى افزوده خواهد شد و به ابعاد ویرانى و ضایعات جنگها وسعت مى بخشد; بلکه باید به شکل ابزارى در آیند تحت کنترل انسانهاى شایسته.
بالاخره مردم جهان باید تشنه شوند و تا تشنه نشوند به سراغ چشمه هاى آب نمى روند.
و به تعبیر دیگر، تا در مردم جهان تقاضائى نباشد، عرضه هر نوع برنامه اصلاحى، مفید و مؤثّر نخواهد بود; که قانون «عرضه و تقاضا» بیش از آنچه در مسائل اقتصادى مورد توجّه است در مسائل اجتماعى باید مورد توجّه قرار گیرد.
این سؤال پیش مى آید که این حالت عطش و تقاضا را چه عاملى باید ایجاد کند؟
در پاسخ مى گوییم: قسمتى از آن را گذشت زمان، و بدون آن ممکن نیست، امّا قسمت دیگرى بستگى به تعلیم و تربیت دارد; باید با رستاخیز فکرى که از طرف اندیشمندان با ایمان و آگاهان مسؤول جامعه به وجود مى آید، عملى گردد.
آنها باید با برنامه هاى انسان سازى خود، حدّاقل این آگاهى را به مردم جهان بدهند که با این اصول و قوانین و روشهایى که در دست دارند مشکلات اساسى حل نخواهد شد; و به هر حال، این نیز نیازمند به زمان است.