الزامها و ضرورتهاى اجتماعى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
حکومت جهانى مهدى (عج)
واکنشهاى اجتماعىنشانه هایى از خود آگاهى مردم جهان

   منظور از «الزام اجتماعى» این است که وضع زندگى اجتماعى انسانها به چنان مرحله اى برسد که احساس نیاز به مطلبى کند و آن را به عنوان یک «ضرورت» بپذیرد.

   این را هم مى دانیم که هر انسانى در آغاز چنان است که مى خواهد از هر نظر آزاد باشد و هیچ گونه محدودیّتى در زندگى او وجود نداشته باشد، ولى کم کم مى فهمد که این گونه آزادى او را از بسیارى از امتیازات زندگى جمعى محروم مى سازد، و به خواستهاى اصیل او زیان مى رساند; و اگر قید و بندهایى به نام «قانون» را نپذیرد، اجتماعى که در آن زندگى مى کند گرفتار هرج و مرج مى شود و از هم متلاشى مى گردد.

   اینجاست که تن به مقررات و اصول و قوانینى مى دهد.

   همینطور با پیشرفت جوامع; روز به روز بر میزان این قید و بندها افزوده مى شود، و باز همه آنها را به عنوان «ضرورت» مى پذیرد.

   یک مثال ساده براى این موضوع مى زنیم:

 

   در مورد مقرّرات رانندگى و ترافیک، هنگامى که وسیله نقلیه سریع السّیرى در اختیار انسان قرار مى گیرد، دلش مى خواهد آزادانه به هر جا مى خواهد برود; در هر جا مایل باشد توقّف یا پارک کند; با هر سرعتى براند; بر سر چهار راهها بدون معطّلى به راه خود ادامه دهد; ولى بزودى مى فهمد اگر این کار را او بکند، دلیلى ندارد که دیگران نکنند، و نتیجه آن هرج و مرج و انواع خطرهاست.

   لذا امروز هر کودکى مى داند این موضوع درست نیست; باید مقرّراتى در کار باشد، هر چند ساعتها او را از رسیدن به مقصدش عقب بیندازد; باید جریمه و انضباط شدید (امّا عادلانه و عاقلانه!) در کار باشد وگرنه هر روز صدها نفر، جان خود، یا وسیله نقلیه خویش را در این راه از دست مى دهند.

   این را مى گوییم «ضرورت» یا «الزام» اجتماعى.

   ولى مهم این است که یک «نیاز واقعى» جامعه آنقدر آشکار گردد که ضرورت بودنش را، همه یا حدّاقل متفکّران و رهبران جامعه بپذیرند; و این در درجه اوّل بستگى به بالا رفتن سطح آگاهى و شعور اجتماعى مردم دارد، و سپس ارتباط با آشکار شدن نتایج نامطلوب وضع موجود جامعه و عدم امکان ادامه راه.

   به همین دلیل، (مثلا) مى بینیم داد و فریادها در زمینه آلودگى محیط زیست به جایى نمى رسد، و کسى گوشش بدهکار این نیست که مقرّرات مربوط به پاکسازى محیط را بپذیرد; امّا هنگامى که مردم ببینند فى المثل، شهرى همانند تهران آنچنان گرفتار آلودگى هوا شده که بیماریهاى پى در پى مردمش را تهدید مى کند; تنفّس کردن مشکل شده; چشمها مى سوزد; و به گفته آمارگران روزى ده نفر نابینا مى شوند; آب دهان ـ با چند ساعت رفت و آمد در شهر ـ سیاه شده، آثار بیماریهاى پوستى و کم کم بیمارى دستگاه تنفس و ناراحتى قلب و کبد و مسمومیّت آشکار گشته، اینجاست که به عنوان یک ضرورت تن به مقرّرات شاق و کمرشکنى مى دهد، و از امورى مانند از کار انداختن کارخانه هایى که با قیمت گزاف ساخته شده، کنار گذاشتن هزاران وسیله نقلیه دود زا، و خوددارى کردن از بسیارى از فعّالیّتهاى پرسود اقتصادى که موجب آلودگى هوا مى گردد، استقبال مى کند.

* * *

   با توجّه به این مثال به اصل سخن باز مى گردیم;

   شاید بسیارى از مردم در قرن 17 و 18، با مشاهده پیشرفتهاى چشمگیر صنعتى، ترسیمى که از قرن بیستم داشتند، ترسیم یک بهشت برین بود; فکر مى کردند با آهنگ سریعى که رشد صنایع به خود گرفته روزى فرا خواهد رسید که:

 

منابع زیرزمینى پشت سر هم کشف مى شود;

نیروى «اتم» که مهمترین و عظیمترین منبع انرژى است بالاخره با سرپنجه علم مهار مى گردد;

انسان به رؤیاى پرواز به آسمانها تحقق مى بخشد;

با یک فشار آوردن روى یک دکمه خانه اش جاروب، غذا پخته، لباسها و ظرفها شسته، اطاقها در زمستان گرم و در تابستان سرد مى شود; با زدن یک دکمه زمین شکافته، بذر افشانده و سرانجام محصول آن با ماشینهاى مجهّز جمع آورى و پاک و بسته بندى و آماده مصرف مى گردد...;

 

   آنگاه انسان مى نشیند و از اینهمه آسایش و آرامش و راحتى لذّت مى برد!

   ولى باور نمى کردند که انسان صنعتى و ماشینى زندگى مرفّه ترى نخواهد داشت، بلکه پا به پاى پیشرفت تکنولوژى، سروکلّه نابسامانیهاى تازه و غول مشکلات جدید پیدا مى شود; عفریت «جنگهاى جهانى» سایه وحشتناک خود را بر کانونهاى ماشین و صنعت، خواهد افکند; و در مدّت کوتاهى آن را چنان در هم مى کوبد که هرگز در خواب هم نمى دید!

   تازه مى فهمد زندگى او چقدر خطرناک شده است!

   اگر در گذشته سخن از جنگهایى در میان بود که در آن چند هزار نفر جان خود را از دست مى دادند، فعلا سخن از جنگى در میان است که بهاى آن نابودى تمدّن در کره زمین و بازگشت به عصر حجر است!

   کم کم مى فهمد براى حفظ وضع موجود، و پیروزیهاى بزرگ صنعتى و تمدّن; مقرّرات گذشته، هرگز کافى نیستند، و باید تن به مقرّرات تازه اى بدهد.

   کم کم زمانى فرا مى رسد که «وجود حکومت واحد جهانى» براى پایان دادن به مسابقه کمرشکن تسلیحاتى; براى پایان دادن به کشمکشهاى روز افزون قدرتهاى بزرگ; براى کنار زدن دنیا از لب پرتگاه جنگ; به عنوان یک «ضرورت» و «یک واقعیّت اجتناب ناپذیر» احساس مى گردد که باید سرانجام این مرزهاى ساختگى و دردسرساز بر چیده شود و همه مردم جهان زیر یک پرچم و با یک قانون زندگى کنند!

   زمانى فرا مى رسد که سطح شعور اجتماعى در جهان به مرحله اى مى رسد که به روشنى مى بینند توزیع ظالمانه ثروت به شکل کنونى که در یک سوى دنیا و حتّى گاهى در یک طرف شهر، مردمى چنان مرفّه زندگى مى کنند که سگ و گربه هاى آنها نیز بیمارستان و پزشک و دندانساز و اطاق مجلّل خواب دارند; ولى در طرف دیگر، مردمى از گرسنگى، همچون برگهاى زرد پائیزى روى زمین مى ریزند; عاقبت وحشتناکى در پیش دارد; و بدون یک سیستم توزیع عادلانه ثروت، جهان روى آرامش نخواهد دید; بلکه غنى و فقیر، کشورهاى پیشرفته و عقب مانده هر دو در زحمت خواهند بود.

   هنگامى که این مسائل بر اثر آشکار شدن عکس العملهاى نامطلوب وضع موجود، و بالا رفتن سطح شعور عمومى، به مرحله یک «ضرورت» رسید انقلاب و دگرگونى حتمى خواهد بود، همانطور که در گذشته نیز چنین بوده است.

   بنابراین، «الزام اجتماعى» عامل مؤثّر دیگرى است که با کاربرد نیرومند خود، مردم جهان را خواه ناخواه، به سوى یک زندگى آمیخته با صلح و عدالت; پیش مى برد، و پایه هاى یک حکومت جهانى را براساس طرح تازه اى مى چیند.

 

واکنشهاى اجتماعىنشانه هایى از خود آگاهى مردم جهان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma