مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، و تلخى این زندگى مادّى و یک بعدى را احساس کنند، و حتّى از این که ادامه این راه یک بعدى ممکن است در آینده مشکلات کنونى را حل کند، مأیوس گردند.
مردم جهان باید بفهمند آنچه در قرن 18 و 19 میلادى درباره آینده درخشان تمدّن بشرى در پرتو پیشرفتهاى ماشینى به آنها نوید داده مى شد، در واقع در باغ سبزى بیش نبود; و یا همچون سرابى در یک بیابان سوزان در برابر دیدگان مسافران تشنه کام.
نه تنها صلح و رفاه و امنیّت مردم جهان تأمین نشد، بلکه دامنه مناقشات و ناامنیهاى مادّى و معنوى گسترش یافت.
نه تنها وضع قوانین بظاهر جالب، ظلم و تبعیض و استعمار و شکافهاى عظیم طبقاتى را از جهان برنچید، بلکه مفاسد پیشین، در مقیاسهاى عظیمتر و اشکال خطرناکتر بروز کرد.
پى بردن به عمق وضع خطرناک کنونى، نخست حالت تفکّر، سپس تردید، و سرانجام یأس از وضع موجود جهان، و آمادگى براى یک انقلاب هه جانبه بر اساس ارزش هاى جدید به وجود مى آورد.
این چیزى است که تا حاصل نگردد رسیدن به چنان مرحله اى ممکن نیست، درست همانند دمل چرکینى که تا نضج نگیرد لحظه نشتر زدن آن فرا نخواهد رسید.