در دنیاى امروز همه سخن از صلح مى گویند; حتى جنگ طلبان مسلّم! چرا که تنفّر از جنگ، همگانى گشته; و ویرانیهاى وحشت آور جنگهاى جهانى هنوز فراموش نشده، و هرگز فراموش نخواهد شد!
گرچه طرفدارى از صلح ـ هنوز مانند بسیارى از خواست هاى دیگر بشر ـ از حدود آرزو، فراتر نرفته; و همه جا به عنوان یک شعار مورد استفاده قرار مى گیرد، و حتّى آتش افروزان جنگ آن را یدک مى کشند; ولى به هر حال، این وضع نشان مى دهد یک «تشنگى عمومى» نسبت به «آب حیات صلح» همگان را فرا گرفته، و به راستى توده هاى مردم جهان آن را به عنوان پایه اصلى براى پیشبرد همه برنامه ها مى طلبند.
مخصوصاً با توجّه به این که جنگهاى امروز آنقدر پر خرج و ویرانگر است که ممکن است کشورى تنها با چند روز جنگ علاوه بر تحمّل میلیاردها خسارت مالى و هزاران کشته و مجروح، دهها سال از نظر اقتصادى و عمرانى عقب بیفتد.
هرگز نباید این خواست عمومى را دست کم بگیریم; زیرا که هر تحوّل و انقلابى نخست به صورت یک «آرزو» یک «خواست بدون پشتوانه» یا یک «شعار دلپذیر» در اعماق فکرها جوانه مى زند; سپس به صورت یک «ضرورت» و یک «واقعیّت اجتناب ناپذیر» در مى آید و تدریجاً ارکان جامعه را دگرگون مى سازد.
آتش بس جنگهاى سابق ویتنام و آمریکا، گویا طبق گفته خبرگزاریها ـ پانصد هزار بار! نقض شد، ولى سرانجام دیدیم که به مرحله جدّى و قطعى رسید و ضرورتى که مى بایست تحقّق یابد با پیروزى ویتنام تحقّق یافت.