تکاملى جامعه ها

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
حکومت جهانى مهدى (عج)
آینده روشنهماهنگى با نظام آفرینش

   شک نیست که در یک نظر ابتدائى قرائن گواهى مى دهد که دنیا به  سوى «فاجعه» پیش مى رود; فاجعه اى که زاییده: «ترک عواطف»; «افزایش فاصله میان جوامع ثروتمند و فقیر»; «شدت گرفتن اختلافات و برخوردهاى دولتهاى بزرگ و کوچک»; «سیر تصاعدى جنایات» ; «نابسامانیهاى اخلاقى و روحى و فکرى» ; و «فراورده هاى نامطلوب و پیش بینى نشده زندگى ماشینى» و مانند آن است.

   فاجعه اى که مقایسه وضع موجود با گذشته نزدیک، چهره آن را مشخّص مى سازد; و عامل مؤثّرى براى نموّ جوانه هاى بدبینى در اعماق فکر خوشبین ترین افراد محسوب مى گردد.

   آگاهان بین المللى مى گویند:

 

تنها حجم بمبهاى هسته اى موجود در زرّادخانه هاى دولتهاى بزرگ براى نابود ساختن تمام آبادیهاى کره زمین ـ نه یک بار بلکه هفت بار ـ کافى است!

 

این سلاحها را با آن هزینه هاى سرسام آور که با ارقام نجومى قابل بیان است بى جهت نساخته اند، بازیچه نیست، براى مصرف در یک جنگ اتمى وحشتناک ساخته شده; و پیدا کردن بهانه براى شروع آن، در جهانى که اینهمه برخورد مرزى و تزاحم منافع، و مناطق قابل انفجار وجود دارد کار مشکلى نیست.

در سران بزرگ امروز دنیا نیز «حسّ جاه طلبى» و «جنون قدرت» به اندازه کافى براى شروع چنین جنگى سراغ داریم!

بنابراین، پیش بینى مى توان کرد که در آینده اى نه چندان دور «فاجعه بزرگ» روى دهد و احتمالا بشریّت در یک جنگ وسیع اتمى، یا بر اثر فقر اقتصادى ناشى از انحصارطلبى قدرتهاى بزرگ، یا پایان گرفتن منابع انرژى و یا غیر قابل زیست شدن محیط زیست، از میان برود!

 

   ولى در برابر اینهمه عوامل بدبینى ابتدایى، مطالعات عمیقتر نشان مى دهد آینده درخشانى در پیش است:

   این ابرهاى تیره و تار با غرّش تندرهاى وحشت انگیز سرانجام کنار خواهد رفت.

   این شام سیاه قیرگون را صبح سپید امیدى به دنبال است.

   این سرماى سوزان زمستان جهل و فساد و زور گویى و ستم، بهار شکوفان عدالتى در پى دارد.

   این اندوه کشنده، این طوفان مرگبار، و این سیل ویرانگر، سرانجام، پایان مى گیرد، و اگر خوب بنگریم در افقهاى دور دست نشانه هاى ساحل نجات به چشم مى خورد!

* * *

 

   نخستین دلیل منطقى براى این موضوع قانون سیر تکاملى جامعه ها است:

   از آن روز که انسان خود را شناخته هیچگاه زندگى یکنواخت نداشته، بلکه با الهام از انگیزه درونى ـ و شاید نا آگاه ـ کوشش داشته که خود و جامعه خویش را به پیش براند.

   از نظر مسکن، یک روز غارنشین بود و امروز آسمانخراشهایى ساخته که یکدستگاه آن مى تواند جمعیّتى معادل یک شهر کوچک را در خود جاى دهد ـ با تمام وسائل زندگى و همه امکانات لازم براى مردم یک شهر!

   از نظر لباس، یک روز از برگ درختان لباس مى دوخت ولى امروز هزاران نوع لباس با هزاران طرح، و هزاران شکل، در اختیار دارد و باز در جستجوى رنگها و طرحها و جنسهاى دگر است.

   یک روز غذایش فوق العاده ساده و محدود بود، امّا امروز بقدرى متنوّع و گوناگون شده که تنها ذکر نام آنها نیازمند به یک کتاب بزرگ است.

   یک روز مرکبش تنها پایش بود; امّا امروز بر سفینه هاى فضایى سوار مى شود و آسمانها را زیر پا مى گذارد و از کرات دیگر دیدن مى کند.

   از نظر علم و دانش، یک زمان بود که تمام معلومات او در یک صفحه کاغذ مى گنجید ـ گرچه هنوز خط اختراع نشده بود ـ ولى امروز حتّى میلیونها کتاب در رشته هاى مختلف بیانگر علوم و دانشهاى او نیست.

 

   آن روز کشف آتش، و اختراع جسم مدوّرى به شکل «چرخ»، و حربه نوک تیزى مانند «خنجر» براى او کشف و اختراع بزرگى محسوب مى گشت، و از این که با انداختن یک کنده درخت روى یک نهر توانسته از روى آن بگذرد بسیار خوشحال بود که پلى ساخته است، امّا امروز صنایع سنگین و اختراعات حیرت انگیزش هر بیننده اى را گیج مى کند، و سیستم پیچیده مغزهاى الکترونیکى، او را در عالمى از رؤیا فرو مى برد.

   و عجیب این که به هیچیک از اینها قانع نیست و باز براى وصول به سطحى بالاتر و برتر، تلاش و کوشش مى کند، تلاشى پیگیر و خستگى ناپذیر.

   از مجموع این سخن، نتیجه مى گیریم که عشق به تکامل در درون جان آدمى شعله اى است جاودانه و خاموش ناشدنى، و در حقیقت یکى از امتیازات بزرگ انسان که او را از حیوانات و جانداران دیگر یعنى جاندارانى که میلیونها سال است درجا مى زنند و زندگى ظاهراً یکنواختى دارند جدا مى کند، همین موضوع است.

   و باز بخوبى مى توان نتیجه گرفت که این نهاد بزرگ آرام نخواهد نشست، و همچنان انسان را در مسیر تکاملها به پیش مى راند، و نیروهایش را براى غلبه بر مشکلات و نابسامانیها و ناهنجاریهاى زندگى کنونى بسیج مى کند.

   به سوى جامعه اى پیش مى برد که «تکاملهاى اخلاقى» در کنار «تکاملهاى مادّى» قرار گیرد.

 

   به سوى جامعه اى که در آن از جنگ و خونریزیهاى ویرانگر و ضدّ تکامل اثرى نباشد.

   به سوى جامعه که تنها «صلح و عدل» حاکم بر مقدّرات انسانها باشد، و روح تجاوزطلبى و استعمار که مهمترین سدّ راه «تکامل مادّى و معنوى» او است، در آن مرده باشد.

   ممکن است کسانى بگویند که تکاملهاى گذشته همه در جنبه هاى مادّى صورت گرفته، و دلیلى ندارد که سیر تکاملى، معنویات را هم در بر گیرد.

   ولى پاسخ این سخن روشن است زیرا:

   اوّلا، در تکاملهاى گذشته بسیارى از اصول معنوى و انسانى را نیز مى توان یافت; مثلا، در علوم و دانشهاى بشرى که در پرتو تکامل، پیشروى عظیم کرده است; علوم غیر مادّى هم کم نیست; و فى المثل، اعتقاد بشر نخستین درباره «خدا» که به صورت پرستش قطعات سنگ و چوب و حتّى بتهایى از خرما بود، هیچگونه شباهتى با درک یک دانشمند روشن ضمیر خداشناس یا یک حکیم عارف ربّانى امروز، از این مسئله، ندارد.

   ثانیاً، تکامل در همه جا تکامل است; و عشقى را که در درون وجود خود نسبت به آن مى یابیم هیچ حدّ و مرزى را به رسمیّت نمى شناسد و در همه زمینه ها جویاى آن هستیم و در مسیر آن پویا.

   از این گذشته، اصول مادّى و معنوى از هم جدا نیستند; و فى المثل، روح ستیزه جویى و برترى طلبى، و تجاوز گرى، به همان اندازه زندگى

مادّى انسانها را به هم مى ریزد که یک بمب اتمى پر قدرت! بلکه دومى بدون اوّلى به کار نخواهد رفت!

   و از این جا مى فهمیم که این تکامل در همه زمینه ها ادامه خواهد یافت.

   این است که نخستین بارقه امید براى وصول به آینده اى روشن و دنیایى پر از صلح و صفا، و برادرى و برابرى ـ در پرتو «قانون سیر تکاملى جامعه ها» در نظرها پدیدار مى شود.

 

آینده روشنهماهنگى با نظام آفرینش
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma