انقلاب یا اصلاحات تدریجى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
حکومت جهانى مهدى (عج)
شعاع این فکر در میان غربیهاانقلاب مادّى یا معنوى؟

   تا کنون بحث در این بود که انسان به حکم نداى خرد، و الهام فطرت، به آینده اى روشن مى نگرد، آینده اى که با امروز فرق بسیار خواهد داشت، و از اینهمه تیره روزیها در آن اثرى نخواهد بود.

   ولى اکنون این سؤال پیش مى آید که پیدایش چنان دگرگونى از طریق اصلاحات تدریجى باید انجام گیرد; یا از طرق انقلابى و بنیادى؟

   اصولا ـ و بطور کلّى ـ در مورد اینکه اصلاحات اجتماعى باید از چه راه انجام پذیرد عقیده واحدى در میان دانشمندان نیست; جمعى طرفدار اصلاحات تدریجى هستند که به آنها «رفورمیست» گفته مى شود.

   و در برابر آنها «انقلابیون» قرار دارند که هیچ دگرگونى اساسى را در وضع جوامع انسانى بدون انقلاب ممکن نمى دانند.

   آنها معتقدند همانطور که در طبیعت نیز تحوّلها، شکل جهش و انقلاب دارد، و تغییرات تدریجى «کمّى» به جایى مى رسد که شکل «کیفى» به خود مى گیرد، و با یک جهش و انقلاب، جاى خود را به ضدّ خود مى دهد.

 

   طرفداران این اصل در همه دگرگونیهاى اجتماعى، شاخ و برگهاى زیادى براى چگونگى انقلاب و تحوّل اجتماعات درست کرده اند که نه همه آنها مستدل است، و نه منطبق بر روند مسائل تاریخى و شواهد عینى، ولى نمى توان انکار کرد که این اصل در موارد بسیارى قابل قبول است.

توضیح اینکه:

   آنچه به واقعیّت نزدیکتر به نظر مى رسد این است که درجه فساد اجتماعات با هم متفاوت است، آنجا که فساد به صورت همه گیر، و همه جانبه در نیامده، اصلاحات تدریجى مى تواند اساس برنامه هاى اصلاحى را تشکیل دهد.

   امّا آنجا که فساد همه جا را گرفت و یا در بیشتر سازمانهاى اجتماعى نفوذ کرد جز با یک انقلاب بنیادى و جهش، نمى توان بر نابسامانیها چیره گشت.

   و این درست به آن مى ماند که یک بناى با عظمت را با تعمیرات تدریجى مرمّت مى کنند و شکوه نخستین را به آن باز مى گردانند; امّا هنگامى که شالوده ها از درون رو به ویرانى گذارد; و پایه هاى اصلى در حال پوسیدن و فرو ریختن بود; آن را بکلّى در هم مى کوبند و بر ویرانه آن بنایى تازه بر پا مى کنند.

   شواهد زیادى بر درستى این عقیده در دست داریم:

   1ـ اصلاحات تدریجى همیشه بر همان شالوده هاى قدیمى گذارده مى شود و تأثیر آنها وابسته به آن است که شالوده هاى سالم باشد، و به تعبیر دیگر، در «رفورمها» الگوها و ضوابط همان الگوها و ضوابط پیشین هستند و این در آنجا به درد مى خورد که الگوها سالم مانده باشند، در غیر این صورت به «نقش ایوان» پرداختن ثمرى ندارد چه اینکه «خانه از پاى بست ویران است». در اینجا باید به سراغ الگوهاى جدید رفت و مسائل زیر بنایى را در مسیر دگرگونى مورد بررسى مجدّد قرار داد.

   2ـ اصلاحات تدریجى غالباً از طرق مسالمت آمیز مایه مى گیرد و تکیه خود را در بسیارى از موارد تنها روى «منطق» قرار مى دهد، و این در حالى اثر دارد که آمادگى فکرى و زمینه اى در اجتماع باشد ولى آنجا که این زمینه ها وجود ندارد، باید از منطق انقلاب که منطق «قدرت» است استفاده کرد; اگرچه در «تحوّلهاى انقلابى» نیز منطق نقش مؤثّرى دارد، ولى ضربه نهایى را «قدرت هاى انقلابى» وارد مى کنند.

   استفاده کردن از روشهاى غیر انقلابى در جوامعى که فساد در عمق آنها نفوذ کرده، سبب مى شود که عناصر اصلى فساد از موقعیّت استفاده کرده، خود را در برابر «اصلاح طلبان» مجهّز سازند، و در برابر سلاحهاى آنها به «وسائل خنثى کننده» و «بازدارنده» مجهّز گردند; درست همانند میکربهاى نیرومندى که در برابر استعمال تدریجى «دارو» مصونیّت پیداکرده و به کار خود ادامه مى دهند; و جز در یک حمله برق آسا با داروهاى قوى از میان نخواهد رفت!

   3ـ در جامعه هایى که فساد به ریشه نفوذ کرده، عناصر قدرتمند ضدّ اصلاح، تمام مراکز حسّاس اجتماع را در دست دارند و به آسانى مى توانند هر طرح اصلاح تدریجى را عقیم کنند; مگر آن که غافلگیر شوند و پیش از آن که «تشکّل» و «تجهیز بیشتر» یابند; با یک «حمله انقلابى» از هم متلاشى گردند!

   4ـ نیروهاى عظیم اصلاحى و انقلابى را معمولا نمى توان براى مدّت زیادى داغ و پرهیجان و آماده و یکصدا نگاهداشت; و اگر بموقع از آن ها استفاده نشود ممکن است با گذشت زمان «کارائى و برندگى» خود را از دست دهند، و عناصر «ضدّ انقلابى» تدریجاً در صفوف و افکار آنها نفوذ کنند; لذا بهنگام نیاز به اصلاحات گسترده و وسیع، باید از وجود آنان حدّاکثر استفاده را، «سریع و برق آسا» نمود; و پیش از آن که به خاموشى گرایند، و نیروهاى ارتجاعى از حدّت و هیجان آنها بکاهند، مورد بهره بردارى قرار گیرند.

   5ـ تاریخ نیز نشان مى دهد که این دسته از اجتماعات، از طریق اصلاحات تدریجى سازمان نیافته اند بلکه اصلاح آنها از طریق جهش و انقلاب بوده است.

   پیامبران بزرگ، و مردان اصلاح طلب جهان، به هنگام مواجهه با چنین جوامع، همواره روش انقلابى را در پیش گرفتند; و در میدان جهاد و مبارزه تا آخرین حدّ قدرت گام نهادند.

   نوح; ابراهیم; موسى; عیسى ـ و مخصوصاً پیامبر اسلام ـ که سلام خدا بر همه باد، همگى مردان بزرگ انقلابى بودند.

   مردان و زنان بزرگ دیگرى که چهره تاریخ را عوض کردند و نقطه عطفى در مسیر زندگى انسانها، یا اجتماع خود محسوب مى شوند; همه انقلابى بودند، و این خود دلیل زنده اى است که اصلاح اینگونه جوامع جز از طریق انقلاب امکان پذیر نیست.

* * *

   امّا در مورد اصلاح عمومى وضع جهان و برچیده شدن نظام کنونى که بر اساس هدر دادن نیروهاى فعّال و تبعیض و ظلم و ستم بنا شده; و جانشین شدن یک «نظام عادلانه» خالى از این نابسامانیها، وضع روشنتر است; زیرا این انقلابى ترین کارى است که باید در جهان صورت گیرد، و از هر انقلاب دیگرى وسیعتر و گسترده تر است.

   با این حال، چگونه ممکن است از طریق اصلاحات تدریجى این دگرگونى دامنه دار و بنیادى صورت پذیرد؟!

   اینجاست که باید صریحاً گفت:

   اگر بنا هست جهان کنونى پر از بیدادگرى و ظلم و فساد، از لبه پرتگاه فنا و نیستى کنار رود، باید انقلابى وسیع در آن صورت گیرد.

   انقلاب در همه زمینه ها:

   در زمینه فکرى و فرهنگ و اخلاق; در زمینه اقتصاد و سیاست; و در زمینه قوانین و برنامه ها; و یا سقوط در میان شعله هاى سوزان یک جنگ عالمگیر!

 

شعاع این فکر در میان غربیهاانقلاب مادّى یا معنوى؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma