بعضى از اقتصاددانان اين دو واژه را مترادف هم دانسته اند و برخى ديگر از
اقتصاددانان دهه هاى گذشته مثل آرتور لوئيس معتقدند: «اغلب اقتصاددانان در تجزيه و
تحليل روند تغييرات به واژه «رشد» اتكا مى كنند و تنها براى تنوع گاهى از كلمات
پيشرفت و توسعه بهره مى گيرند».(1)
امروزه بسيارى از اقتصاددانان ميان «توسعه» و «رشد» تفاوت قائل اند. در تعريف «رشد»
بيشتر بر پارامترهاى اقتصادى و كمى همانند درآمد سالانه يا توليد ـ كه به شكل
تدريجى در بلند مدّت افزايش مى يابد ـ تأكيد مى شود; ولى در مقابل، «توسعه» تحوّلات
و تغييرات فكرى و اجتماعى جامعه در حال رشد را نيز شامل مى گردد.
بنابراين، محدوده «توسعه» گسترده تر از «رشد» و همچنين يك فرآيند چند بعدى است كه
افزون بر بهبود ميزان توليد و درآمد، شامل دگرگونى اساسى در ساختارهاى اجتماعى و
ادارى نيز مى شود.(2)همچنين از نظر هدف نيز، توسعه علاوه بر افزايش كمى محصولات و
خدمات، در برگيرنده دگرگونى كيفى در بافت اجتماعى جامعه، توزيع عادلانه ثروت و
درآمد، فقرزدايى، ايجاد اشتغال، رفع محروميت و تأمين رفاه عمومى و ترقّى فرهنگى
است.(3)
به تعبير ديگر: «توسعه اقتصادى داراى مفهومى گسترده تر و همه جانبه ترى است كه
علاوه بر رشد كمى، چگونگى تغييرات فنى و سازمانى در كيفيّت انجام توليد و تخصيص
منابع انسانى و مادّى و كاهش نابرابرى و فقر را نيز شامل مى شود. بنابراين، توسعه
اقتصادى علاوه بر افزايش توليد، شرايط مساعدى در ساختمان اجتماعى و اقتصادى جامعه
فراهم مى آورد كه استمرار رشد اقتصادى را تضمين مى نمايد».(4)
به هر حال، آنچه را كه در اين نوشتار از توسعه اقتصادى مورد توجه است، همان عمران و
آبادانى، فراوانى امكانات، ارتقاى سطح زندگى مردم، رشد علمى، گسترش امنيت و عدالت
همراه با معنويت است و در اين رابطه توجه به دو نكته زير لازم است:
(1) . اقتصاد، رشد و توسعه، ص 8 . (2) . مقدمه اى بر جامعه شناسى توسعه روستايى، ص 18 . (3) . مجله تازه هاى اقتصاد، خرداد و تير 1369، ص 30. همچنين ر.ك: بن بست توسعه در جهان سوم، ص 19 . (4) . ارزش ها و توسعه، ص 34 .