تاريخچه حسبه در اسلام:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن ج 2
2. عنوان حسبهشيوه هاى نظارت حكومت بر نظام اقتصادى

مسأله حسبه و نظارت ويژه و بازديد از بخش هاى مختلف جامعه ريشه در تاريخ اسلام دارد; در كتاب پيام قرآن در اين مورد آمده است:
«اداره «حسبه» در دوران خلفا، يكى از ادارات معروف بود، كه بر كار كسبه و تجّار و كشاورزان و توده هاى مردم از نظر تخلفات و منكرات، نظارت مى كرد و محتسبان هر جا كار خلافى مى ديدند مرتكب يا مرتكبين را نهى مى كردند و اگر مؤثّر نمى افتاد او را در همانجا مجازات مى نمودند، يا دستگير كرده تحويل قاضى و زندان مى دادند.
به عقيده بعضى ريشه اين مسأله به عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) باز مى گردد كه او خود كار محتسب را انجام مى داد، و گاه در غياب خويش فردى را براى اين منظور انتخاب مى كرد; ولى بايد پذيرفت كه به كار گرفتن اين واژه در آن عصر و زمان و حتى در بسيارى از كلمات فقهاى پيشين معمول نبوده، و به نظر مى رسد كه اين واژه نخست در عصر خلفاى اموى و عباسى، براى اين شاخه امر به معروف و نهى از منكر انتخاب شد.
به هر حال اخبارى كه از عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به دست ما رسيده نشان مى دهد كه هر چند كلمه «حسبه» با معنى و مفهوم امروز در آن عصر، متداول نبوده و ليكن مفهوم واقعى آن يعنى نظارت بر مسائل اجتماعى از سوى حكومت اسلامى كاملا مراعات شده است، گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين وظيفه را به بعضى از افراد واگذار مى كرده و گاه شخصاً آن را انجام مى داده است.
از جمله در حديثى مى خوانيم پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)سعيد بن سعيد بن عاص را بعد از فتح مكه مأمور بازار مكه كرد (تا بر امر خريد و فروش صحيح و عادلانه نظارت كند). «استعمل رسول الله سعيد بن سعيد بن العاص بعد الفتح على سوق مكة».(1)
حتى از بعضى از روايات استفاده مى شود كه بعضى از زنان، در امور مربوط به زنان (مسائل حجاب و امثال آن) نظارت داشتند، از جمله زنى به نام «سحراء» دختر نهيك(2) كه عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را درك كرده بود، مأمور اين كار بود، در بازارها گردش مى كرد و امر به معروف و نهى از منكر مى كرد، هر چند بعضى گفته اند كه او در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) مأمور اين كار نشد، بلكه در عصر خليفه دوم بود.(3)
در بسيارى از مواقع شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين وظيفه مهم را بر عهده مى گرفت به ويژه در مسائل مربوط به احتكار و تقلب و غش در معامله و مانند آن خود حضرت نظارت مى كرد.
و نيز در حالات على(عليه السلام) مى خوانيم كه شخصاً امور مربوط به حسبه را بر عهده مى گرفت، گاه از بازار قصابان مى گذشت و آنها را از اعمال خلاف نهى مى فرمود.(4) و گاه بر كار ماهى فروشان نظارت داشت و آنها را از فروش ماهيان حرام جلوگيرى مى كرد.(5)
ولى با گذشت زمان، مسأله «حسبه» گسترش يافت و تدريجاً به صورت يك اداره مهم و گسترده و وسيع درآمد، و مأموران آن به نام «مُحتسب» در كوچه و بازار و شوارع بزرگ، شب و روز به گشت زنى مشغول بودند و بر مسائل مختلف اجتماعى، نظارت داشتند و متخلفان را گاه در محل مجازات مى كردند و گاه ـ نظير مأموران راهنمايى امروز ـ دستگير كرده نزد قاضى مى فرستادند.
دايره «حسبه» آن قدر وسيع شد كه «جرجى زيدان» نويسنده معروف تاريخ تمدّن اسلامى مى نويسد: «حسبه يك منصب دينى مانند منصب قضاوت است، و محتسب بر امور منكرات، نظارت، و به مقدار لازم تعزير و تأديب مى كند، و مردم را به رعايت مصالح عامه در شهرها وادار مى سازد; مانند: جلوگيرى از سدّ معبر، جلوگيرى از باربرها و صاحبان كشتى از اينكه بيش از حدّ بر مركب خود حمل كنند (و سبب ضايعاتى بر مركب يا اموال گردند) و نيز دستور مى دهد ديوارهاى سست و خطرناك را ويران كنند، و هر چيزى كه ممكن است به رهگذران آسيب برساند از جاده ها بردارند، و نسبت به مسأله تقلّب و تدليس در كسب و كار و پيمانه و وزن، نظارت كرده از هرگونه اجحاف و تعدى جلوگيرى كنند.
اين امر در اصل از وظايف قاضى بود; ولى چون قاضى عملا نمى توانست همه اين كارها را انجام دهد آن را جدا ساخته، به صورت وظيفه مستقلى درآوردند... .
رياست اين امر حتماً بايد بر عهده فرد صالح و موجّهى مى بود، زيرا خدمتى دينى محسوب مى شد. و محتسب بدون چنين موقعيتى قادر بر انجام وظيفه نبود.
رئيس امور حسبه نيز نمايندگانى براى خود جهت رسيدگى به ساير مناطق تعيين مى كرد، او مى توانست هر روز در مساجد مهم بنشيند، و نايبان او در بازارها بر امور پيشهوران و صاحبان مشاغل مختلف نظارت كنند.
در مصر رئيس امور حسبه، يك روز در مسجد جامع قاهره، و روز ديگر در مسجد فسطاة جلوس مى كرد و نمايندگان خود را به كوچه و خيابان ها مى فرستاد تا بر وضع گوشت و مراكز طبخ غذا و همچنين نسبت به مقدار بارهايى كه بر چهارپايان حمل مى كردند، نظارت كنند و به كسى اجازه ندهند بيش از مقدار طاقت بر آنها حمل كند، سقاهاى آب را دستور مى دادند كه روى ظروف آب را بپوشانند، ومقدار ظرفيت هر ظرف آب را كه 24 دلو بود رعايت كنند، و شلوارهاى زرد كوتاه براى حفظ بدن خود بپوشند.
به معلمان مكتب ها و مدارس هشدار مى دادند كودكان محصل را با ضرب شديد مجازات نكنند و به جاى خطرناك بدن نزنند.
نيز محتسب بر اداره عيار (محل ضرب سكه ها) نظارت مى كرد، تا سكه هاى تقلبى و خارج از عيار لازم نسازند.
در اندلس اين منصب را «خِطَّةُ الاِحْتِسابِ» مى ناميدند و سرپرست آن يك نفر قاضى بود، و معمول بود كه شخصاً سوار مى شد و در بازارها گردش مى كرد، و مأموران و اعوانش با او بودند، و ترازوى مخصوصى كه نانها را با آن وزن مى كردند، در دست يكى ازاعوان بود (تا اگر نان از حدّ معمول سبك تر باشد، فروشنده را مجازات كند) و همچنين لازم بود در مغازه قصابى بر روى گوشت ورقه اى باشد كه قيمت آن را نشان دهد، تا قصاب نتواند به نرخ بالاترى بفروشد، و اگر خيانت مى كرد هرگز خيانتش مخفى نمى شد، زيرا گاه محتسب كودك يا كنيزى را مى فرستاد تا چيزى را از بازار خريدارى
كند، سپس محتسب وزن آن را مى سنجيد، اگر كم بود وضع معامله آن فروشنده را با بقيه مردم بر آن قياس مى كرد و او را طبق مقرّرات مجازات مى نمود.
آنها براى مسائل مربوط به حسبه، قوانين و مقررات بسيارى داشتند كه در مدارس خود، تدريس مى كردند همان گونه كه فقها احكام فقه را تدريس مى كنند».(6)
از مجموع اين سخن و مطالب ديگرى كه در كتاب ها درباره «حسبه» نوشته اند بر مى آيد كه اداره حسبه، بسيارى از امورى را كه امروز بر عهده شهردارى ها و مأموران انتظامى، و تعزيرات حكومتى، و آموزش و پرورش و قضات گذارده شده است بر عهده داشت، و يكى از بخش هاى فعال حكومت اسلامى محسوب مى شد، مخصوصاً مبارزه آنها با منكرات چشمگير بود و به همين دليل در اشعار شعراء واژه «محتسب» و كارهاى او بازتاب وسيع و گسترده اى دارد».(7)

(1) . تراتيب الادارية، كتّانى، ج 1، ص 285 (او اين روايت را از ابن عبدالبر از استيعاب نقل مى كند).
(2) . نهيك (بر وزن شريك) در اصل به معنى شتر قوى و شمشير برنده است و به افراد قاطع نيز گفته مى شود.
(3) . تراتيب الإدارية، ج 1، ص 285.
(4) . كنز العمال، ج 4، ص 158 .
(5) . وسائل، ج 16، ص 332 .
(6) . تاريخ تمدن اسلامى، جرجى زيدان، ج 1، ص 252 .
(7) . پيام قرآن، ج 10، ص 268-272 (با مقدارى تلخيص). براى آگاهى بيشتر با بحث محتسب، انواع آن، اركان حسبه، شرايط محتسب، آداب محتسب، مواردى كه مأموران حسبه در آن حق دخالت دارند، مراتب احتساب و ديگر مباحث مرتبط با حسبه رجوع كنيد به: احكام السلطانيه ماوردى، احكام السلطانيه ابى يعلى، معالم القربة فى احكام الحسبه ابن اخوه، موسوعه فقهيه كويتيه، ج17، ص 223-268 و لغت نامه دهخدا، ج 20، ماده حسبه.
2. عنوان حسبهشيوه هاى نظارت حكومت بر نظام اقتصادى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma