اشرار امّت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
انوار هدایت
انواع تكبّرخطر تصوّف
اشرار امّت
 يا اَباذَر، سَيَكُونُ ناسٌ مِن اُمَّتي يُولَدُونَ فِى‌النِّعَمِ وَيُغذَوْنَ بِهِ هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ وَيَمدَحُونَ بِالقَولِ أولـئِکَ شَرارُ اُمَّتي.
اى ابوذر، به‌زودى گروهى از امّت من در ناز ونعمت رشد مى‌كند وهمّتشان غذاها ونوشيدنى‌هاى رنگارنگ است واهل ستايش هستند. اينان بدترين امّت من‌اند.
 نور هدايت
اصل اوّل در اسلام در مورد نعمت‌هاى الهى استفاده از آنهاست. قرآن در اين باره در آيه 32 سوره اعراف مى‌فرمايد: «(مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَالرِّزْقِ)؛ بگو: چه كسى زينت‌هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده وروزى‌هاى پاكيزه را حرام كرده است؟».
ودر آيه 51 سوره مومنون مى‌فرمايد: «(يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَالطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا)؛ اى پيامبران، از غذاهاى پاكيزه بخوريد وكارى نيك كنيد».
همچنين آيات متعدّدى داريم كه استفاده از نعمت‌هاى الهى را مجاز شمرده است. البتّه اين به‌عنوان يك اصل پذيرفته شده، ولى مهم اين است كه در اينجا عناوين ديگرى هم پيدا مى‌شود كه انسان بايد مراقب آنها باشد.
اوّل عنوانى كه پيدا مى‌شود اين است كه زندگى مرفّه هدف براى انسان شود وبقيّه چيزها را در مسير آن قرار بدهد. از آغاز در ميان ناز ونعمت پرورش يابد
وبزرگ شود وتمام تلاش او فقط همين باشد. اسلام هيچ‌گاه به چنين چيزى راضى نيست وحتّى آنجا كه مى‌گويد (يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَالطَّيِّبَاتِ) همراه با آن كار نيك را ذكر كرده است. يعنى از طيّبات در مسير عمل صالح استفاده كنيد.
يا در آيه 31 سوره اعراف، «(خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ)؛ زينت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد!» هدف مسجد نيست، بلكه «(أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ)؛ زمين خدا وسيع است».[1]  همه اينها بايد در مسير عبوديّت وبندگى قرار گيرد، چرا كه اگر هدف شد از مسير اصلى منحرف شده است.
دومين شكلى كه ممنوع است، غفلت‌زا بودن آن است. يعنى زندگى مادّى انسان را از خدا غافل وبى‌خبر كند وزندگى مرفّه هم انسان را به خودش مشغول سازد. يعنى غافل‌كننده باشد. اينجاست كه اسلام دستور زهد، روزه وترك تمنيّات نفس را داده.
در حديثى پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من گاهى روزه مى‌گيرم وگاهى افطار مى‌كنم. آن‌گاه كه افطار مى‌كنم شكرِ خدا را به‌جا مى‌آورم وآن‌گاه كه روزه مى‌گيرم به ياد گرسنگان‌ام».
اگر انسان در نعمت به ياد خدا باشد ودر محروميّت به ياد محرومان، نشانه اين است كه نعمت او را غافل وبى‌خبر نساخته. وچنانچه در محروميّت به ياد محرومان باشد، ولى در نعمت غافل از خدا، اينجاست كه زيادى نعمت باعث غفلت مى‌شود.
بايد در داستان قوم سبا انديشه كرد كه بسيار آموزنده است، چنانكه قرآن مى‌فرمايد: «(لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِى مَسْكَنِهِمْ آيَةً جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَ عَنْ شِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ)؛ براى قوم سبا در محلّ سكونتشان نشانه‌اى (از قدرت الهى) بود: دو باغ بزرگ وگسترده از راست وچپ (رودخانه عظيم؛ و به آنها گفتيم:) از روزى پروردگارتان بخوريد».[2]
قوم سبا جمعيّتى بودند كه در جنوب جزيره عربستان مى‌زيستند وداراى حكومتى عالى وتمدّنى درخشان بودند.
خاك يمن بسيار حاصلخيز بود، امّا چون رودخانه مهمّى نداشت از آن بهره‌بردارى نمى‌شد. باران‌هاى سيلابى در كوهستان‌ها مى‌باريد وآب‌هاى آن در دشت‌ها به هدر مى‌رفت. مردم به فكر استفاده از اين آب‌ها افتادند وسدهايى در نقاط حسّاس ساختند كه از همه مهم‌تر وپرآب‌تر «سدّ مأرب» بود.
مأرب شهرى بود در انتهاى يكى از اين درّه‌ها كه سيل‌هاى عظيم كوه‌هاى «صراط» از كنار آن مى‌گذشت. در دهانه اين درّه ودامنه دو كوه «بلق» سدّ عظيم ونيرومندى بنا كردند. به‌قدرى آب ذخيره پشت سد زياد شد كه با استفاده از آن توانستند باغ‌هاى زيبا وكشتزارهاى پربركت در دو سوى مسير رودخانه‌اى كه به سد منتهى مى‌شد ايجاد كنند.
قريه‌هاى آباد اين سرزمين به هم متّصل بود وسايه‌هاى گسترده درختان دست‌به‌دست هم داده، آن‌قدر ميوه‌هاى فراوان بر شاخسارشان ظاهر شده بود كه مى‌گويند هرگاه كسى سبدى روى سر مى‌گذاشت واز زير آنها مى‌گذشت ميوه‌ها پشت سر هم در آن مى‌افتاد ودر مدّت كوتاهى سبد پر مى‌شد.
وفور نعمت آميخته با امنيّت، محيطى بسيار مرفّه براى زندگى پاك آماده ساخته بود؛ محيطى مهيّا براى اطاعت پروردگار وتكامل در جنبه‌هاى معنوى.
امّا اين قوم قدر اين‌همه نعمت را ندانستند، خدا را به دست فراموشى سپردند، به كفران نعمت وفخرفروشى پرداختند وبه اختلافات طبقاتى دامن زدند.
در برخى تواريخ آمده است كه موش‌هاى صحرايى دور از چشم مردم مغرور ومست، در ديواره اين سدّ خاكى لانه وآن را از درون سست كردند. باران شديدى باريد وسيلاب عظيمى به راه افتاد. ديواره‌هاى سد كه قادر به تحمّل فشار سيلاب نبود يكباره در هم شكست وآب‌هاى متراكم پشت سد بيرون ريخت وتمام آبادى‌ها، باغ‌ها، كشتزارها وزراعت‌ها وچارپايان را تباه كرد و قصرها وخانه‌هاى مجلّل را ويران وآن سرزمين آباد را به صحرايى خشك وبى‌آب وعلف مبدّل ساخت. از آن همه باغ‌هاى خرّم ودرختان باروَر تنها چند گياه تلخ ودرخت شورگز و سدر بر جاى ماند. مرغان غزلخوان از آنجا كوچ كردند وبوم‌ها وزاغان جايشان را گرفتند.
آرى، هنگامى كه خداوند بخواهد قدرت‌نمايى كند، تمدّنى عظيم را با چند موش بر باد مى‌دهد، تا بندگان به ضعف خود آشنا شوند وهنگام قدرت مغرور نشوند.[3]
اين مطلب ممكن است براى اهل علم هم پيدا شود كه خداى ناكرده در مسابقه تجمّل‌پرستى بيفتند، به دنبال منازل باشكوه، وسيله نقليّه باشكوه وساير تجمّلات بروند ودر نتيجه از خداوند غافل شوند وچنين سرنوشتى نصيبشان شود. اين عنوان دوم هم به‌عنوان ثانوى، استفاده از نعمت‌هاى الهى را براى انسان ممنوع مى‌كند.
عنوان سوم اين است كه هر روز مى‌بينيم مردم به‌سختى روزگار را سپرى مى‌كنند، همان‌گونه كه اميرمومنان على علیه السلام اشاره فرمود: آيا من سير بخوابم در حالى كه در اطراف من شكم‌هاى گرسنه است؟ در چنين محيطى كه اين‌همه گرسنه ومحروم است، من نبايد به خودم برسم وتمام همّ وغمّ من خودم وزندگيم باشد واز ديگران بى‌خبر بمانم.
گاهى هم يك عنوان چهارمى پيدا مى‌كند و آن اين است كه آنان كه اسوه والگوى مردم هستند، استفاده از برخى نعمت‌ها براى آنها ممنوع است. اين يك عنوان ثانوى است براى يك صنف خاص. ممكن است استفاده از آن وسايل براى ديگران خوب باشد، امّا براى كسى كه الگوى مردم است نامناسب.
بنابراين بايد در مشكلات روزگار با مردم بود وهمين اندازه كه آقاى محل است در غم‌ها ومحروميّت‌هاى آنها شريك باشد، چون آقاى محل شدن هم ساده نيست. امير مومنان علیه السلام مى‌فرمايد: آقا كسى است كه با مردم در مشكلات شريك باشد. امّا كسى كه غرق در نعمت است واز اينكه ديگران به صورت نوكر ودست به سينه در مقابل او بايستند لذّت مى‌بَرد، اين آقاى مردم نيست.
حقيقت كفران نعمت
كفران نعمت تنها به اين نيست كه انسان ناسپاسى خدا كند، بلكه هرگونه بهره‌گيرى انحرافى وسوءِاستفاده از نعمت، كفران نعمت است. اصولاً حقيقت كفران نعمت همين است وناسپاسى در درجه دوم قرار دارد. همان‌گونه كه شكران نعمت به‌معنى صرف نعمت در آن هدفى است كه براى آن آفريده شده وسپاس‌گويى با زبان در درجه بعد است، اگر با زبان هزاران الحمدللّه بگويى ولى عملاً از نعمت سوءِاستفاده كنى كفران نعمت كرده‌اى.
در همين عصرى كه ما در آن زندگى مى‌كنيم بارزترين تبديل نعمت به كفران به چشم مى‌خورَد. نيروهاى مختلف جهان طبيعت، در پرتو هوش وابتكار خدادادى بشر، به دست انسان‌ها مهار شده ودر مسير منافع او به كار افتاده است. اكتشافات علمى واختراعات صنعتى چهره اين جهان را دگرگون ساخته، بارهاى سنگين از روى دوش انسان‌ها برداشته شده وبر دوش چرخ‌هاى كارخانه‌ها قرار گرفته است. مواهب ونعمت‌هاى الهى بيش از هر زمان ديگر است ووسايل نشر انديشه وگسترش علم ودانش وآگاهى از همه جاى جهان در دسترس همگان قرار گرفته ومى‌بايد در چنين عصرى مردم اين جهان از هر نظر انسان‌هاى خوشبختى باشند، هم از نظر مادّى وهم از نظر معنوى.
ولى به خاطر تبديل اين نعمت‌هاى بزرگ الهى به كفر وصرف كردن نيروهاى شگرف طبيعت در راه طغيان وبيدادگرى وبه كار گرفتن اختراعات واكتشافات در راه هدف‌هاى مخرّب، به‌گونه‌اى كه هر پديده تازه صنعتى نخست مورد بهره‌بردارى تخريبى قرار مى‌گيرد وجنبه‌هاى مثبت آن در درجه بعد است.
خلاصه اين ناسپاسى بزرگ كه معلول دور افتادن از تعليمات سازنده پيامبران خداست، سبب شده كه قوم وجمعيّت خود را به دارالبوار (هلاكت) بكشانند، همان دارالبوارى كه مجموعه‌اى است از جنگ‌هاى منطقه‌اى وجهانى، با همه آثار تخريبى‌اش. همچنين ناامنى‌ها وظلم‌ها وفسادها واستعمارها واستثمارها كه سرانجام دامان بنيانگذارانش را خواهد گرفت، چنانكه در گذشته ديديم وامروز هم با چشم مى‌بينيم.
چه جالب قرآن پيش‌بينى كرده كه هر قوم وملّتى كفران نعمت‌هاى خدا كنند مسيرشان به سوى دارالبوار است.[4]
[1] . سوره زمر، آيه 10.
[2] . سوره سباء، آيه 15.
[3] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 18-19 سوره سبأ.
[4] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 28-30 سوره ابراهيم.
انواع تكبّرخطر تصوّف
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma