رمز پيروزى در كارها يا اَباذَر، أتَعلَمُ في
أىِّ شَيءٍ اُنزِلَت هذِهِ الآيَةُ:
(إِصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا
وَاتَّقُوااللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)[1] قُلتُ لا اَدري فِداکَ أبي
وَاُمّي قالَ في انتِظارِ الصّلاةِ خَلفَ الصَّلاةِ.
اى اباذر، آيا مىدانى
كه اين آيه درباره چه چيزى نازل شده است: «شكيبايى كنيد وديگران را به آن دعوت كنيد
ورابطه خود را با يكديگر حفظ كنيد وهمه اينها را با تقوا همراه سازيد باشد كه
رستگار شويد» گفتم: پدر ومادرم به فدايت باد نمىدانم. فرمود: انتظار نماز بعد از
نماز است. بحارالانوار، ج 77، ص 85
نور هدايتقرآن در آيه 200 سوره
آل عمران چهار دستور به مومنان داده است :
1. «اصبروا» شكيبايى كنيد.
2.
«صابروا» ديگران را به شكيبايى دعوت كنيد.
3. «رابطوا» اين واژه دو معنا دارد:
يكى اصطلاحى وآن اين است كه آمادگى دفاع از مرزهاى اسلامى در مقابل كفر را داشته
باشيد (يعنى مرزهاى خود را حفظ كنيد) ودوم معناى وسيعتر و آن اين است كه رابطه خود
را با يكديگر حفظ كنيد.
4. «اتّقوا» تقواى الهى پيشه كنيد. يعنى همه اين
برنامهها همراه تقوا باشد.
در حديث مورد بحث پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم به ابوذر غفارى
مىفرمايد: مراد از اين آيه شريفه انتظار نماز بعد از نماز است.
در ميان اهل
سنّت معمول است كه بين دو نماز فاصله مىاندازند، گاهى نماز مغرب را كه تمام
مىكنند براى نماز عشا انتظار مىكشند. البتّه اين آيه شريفه از باب بيان مصداقى از
مصاديق است نه از باب انحصار.
از جمله مسائلى كه در زندگى ما مسلمانها مهم است
اينكه در برنامهها تداوم باشد. علماى موفّق كسانىاند كه تداوم در كارها دارند.
اگر انسان چند روز فشار بياورد بعد خسته شود وآن را رها كند به جايى نمىرسد،
چنانكه نماز را با نماز ديگر بايد پيوند داد، در بحثهاى علمى وكارهاى ديگر هم بايد
چنين بود.
كسى را مىشناختم كه در زمان خودش بسيار موفّق بود وهر شب در مسجد
براى مردم سخن مىگفت. جمع زيادى را هدايت كرده بود. وقتى از آن منطقه رفت، مردم
باز به عمل خودشان ادامه مىدادند. كلمه «رابطوا» منحصر به مرزها نيست، بلكه مراد
رابطه بين افراد است. يعنى كارهايى اثر دارد كه دستهجمعى باشد، زيرا از خطر اشتباه
مصونتر، سرعت وعمقش بيشتر است. وچه كماثر است اگر انسان بهتنهايى دست به كارهاى
بزرگ بزند. دنياپرستان هيچ كارى را بهتنهايى نمىكنند، بلكه همه كارهايشان را
دستهجمعى وگروهى انجام مىدهند ودر كارشان هم معمولاً موفّق مىشوند. آنها عادت
كردهاند كه در همان دنيايشان اينگونه باشند، در حالى كه ما بايد در كارهايمان هم
در دنيا وهم در آخرتمان از آنها جلو باشيم.
فلسفه نمازدر حديث مورد بحث
به نماز اشاره شده است. قرآن در آيه 45 سوره عنكبوت مىفرمايد: «
(وَ أَقِمِ
الصَّلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ)؛ ونماز را
برپا دار كه نماز (انسان را) از زشتىها وكارهاى ناپسند بازمىدارد».
در حقيقت
آيه شريفه به فلسفه بزرگ نماز اشاره دارد وآن اين است كه طبيعت نماز چون انسان را
به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده، يعنى اعتقاد به مبدأ ومعاد مىاندازد وداراى
اثر بازدارندگى از فحشا ومنكر است، پس انسانى كه به نماز مىايستد وتكبير مىگويد،
خدا را از همه چيز برتر وبالاتر مىشمارَد، به ياد نعمتهاى او مىافتد، حمد وسپاس
او مىگويد، او را به رحمانيّت ورحيميّت مىستايد، به ياد روز جزاى او مىافتد،
اعتراف به بندگى او مىكند، از او يارى مىجويد، از او صراط مستقيم مىطلبد واز راه
كسانى كه بر آنان خشم گرفته وگمراهان به خدا پناه مىبَرد (مضمون سوره حمد). براى
خدا «ركوع» مىكند ودر پيشگاه او پيشانى بر خاك مىسايد (سجده)، غرق در عظمت او
مىشود وخودخواهىها وخودبرتربينىها را فراموش مىكند، شهادت به يگانگى او مىدهد
گواهى به رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم مىدهد، بر پيامبر درود مىفرستد ودست به درگاه خداى
برمىدارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد (تشهّد وسلام). همه اينها موجى از
معنويّت در وجودش ايجاد مىكند، موجى كه سدّ نيرومندى در برابر گناه محسوب
مىشود.
اهمّيّت نمازدر روايات متعدّدى كه از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم وائمّه : نقل
شده است تعبيراتى ديده مىشود كه از اهمّيّت فوقالعاده نماز در مكتب اسلام پرده
برمىدارد.
ابوعثمان مىگويد: با سلمان فارسى زير درختى نشسته بوديم، او شاخه
خشكى را گرفت وتكان داد تا تمام برگهايش فرو ريخت، آنگاه رو به من كرد وگفت:
نپرسيدى چرا اين كار را كردم؟
گفتم: مقصود تو چيست؟
گفت: اين همان كارى بود
كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم كرد. هنگامى كه خدمتش زير درختى نشسته بودم، از من پرسيد وگفت: سلمان
نمىپرسى چرا چنين كردم؟ عرض كردم بفرماييد. فرمود: «اِنَّ المُسلِمَ اِذا
تَوَضَّأَ فَأحسَنَ الوُضُوءَ ثُمَّ صَلّى الصَّلَواتِ الخَمسِ تَحاتَّت خَطاياهُ
كَما تَحاتَّ هذَا الوَرقُ ثُمَّ قَرَءَ هذِهِ الآيَةَ:
(وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ...)؛
هنگامى كه مسلمان وضو بگيرد وخوب وضو بسازد آنگاه نمازهاى پنجگانه را بهجا آورَد
گناهان او فرو مىريزد، چنانكه برگهاى اين شاخه فرو ريخت، سپس آيه 45 سوره عنكبوت
را تلاوت فرمود».[2]
در حديث ديگرى از يكى از ياران پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم به نام
«ابى امامه» مىخوانيم كه مىگويد: «بَينَما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم في المَسجِدِ وَنَحنُ
قُعودٌ مَعَهُ إذ جاءَهُ رَجُلٌ فَقالَ: يا رَسُولَ اللّهِ إنّي أصَبْتُ حَدّاً
فأقِمْهُ عَلَيَّ فَقالَ: هَل شَهِدْتَ الصَّلاةَ مَعَنا؟ قالَ: نَعَم يا رَسُولَ
اللّهِ قالَ : فإنَّ اللّهَ قَد غَفَرَ لَکَ حَدَّکَ. أو قالَ: ذَنْبَکَ؛ روزى در
مسجد خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بوديم كه مردى آمد وگفت: اى رسول خدا، من گناهى كردهام
كه حد بر آن لازم مىشود، آن حد را بر من اجرا فرما. رسول خدا فرمود: آيا با ما
نماز خواندى؟ گفت: آرى اى رسول خدا، فرمود: همانا خداوند حدّ تو را بخشيد، يا فرمود
گناه تو را بخشود».[3]
و از على علیه السلام از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده كه فرمود:
«إنَّما مَنزِلَةُ الصَّلَواتِ الخَمسِ لاُِمَّتي كَنَهرٍ جارٍ عَلى بابِ أحَدِكُم
فَما يَظُنُّ أحَدُكُم لَو كانَ في جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغْتَسَلَ في ذلِکَ
النَّهرِ خَمسَ مَرّاتٍ كانَ يَبْقى في جَسَدِهِ دَرَنٌ؟ فَكَذلِکَ وَاللّهِ
الصَّلَواتُ الخَمْسُ لاُِمَّتي؛ نمازهاى پنجگانه براى امّت من همچو يك نهر آب جارى
است كه بر در خانه يكى از شما باشد، آيا گمان مىكنيد اگر كثافتى در تن او باشد
وآنگاه پنجبار در روز در آن نهر غسل كند، آيا چيزى از آن كثافت بر تن او خواهد
ماند. همچنين است به خدا سوگند نمازهاى پنجگانه براى امّت من».[4]
به هر
حال، جاى ترديد نيست كه هرگاه نماز با شرايطش برگزار شود، انسان را در عالمى از
معنويّت وروحانيّت فرو مىبَرد، پيوندهاى ايمانى او را با خدا چنان محكم مىسازد كه
آلودگىها وآثار گناه را از دل وجان او مىشويَد. نماز انسان را در برابر گناه بيمه
مىكند وزنگار گناه را از آيينه دل مىزدايد. نماز جوانههاى ملكات عالى انسانى را
در اعماق جان بشر مىرويانَد. نماز اراده را قوى وقلب را پاك وروح را تطهير مىكند
وبه اين ترتيب، نماز در صورتى كه به صورت جسم بىروح نباشد، مكتب عالى براى تربيت
است.
تأثير نماز در تربيت فرد وجامعهگرچه نماز چيزى نيست كه فلسفهاش
بر كسى مخفى باشد، دقّت در متن آيات وروايات ما را به ريزهكارىهاى بيشترى در اين
زمينه رهنمون مىسازد :
1. روح واساس وهدف وپايه ومقدّمه ونتيجه وسرانجام فلسفه
نماز، همان ياد خداست، همان «ذكراللّه» است كه در قرآن بهعنوان برترين نتيجه بيان
شده. البتّه ذكرى كه مقدّمه فكر وفكرى كه انگيزه عمل بوده باشد.
در حديثى از
امام صادق علیه السلام آمده است كه در تفسير آيه
(وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) فرمود:
«ذِكرُاللّهِ عِندَما اَحَلَّ وَحَرَّمَ؛ ياد خدا كردن هنگام حلال وحرام (يعنى ياد
خدا كند، به سراغ حلال برود واز حرام چشم بپوشد)».[5]
2. نماز وسيله
شستوشوى از گناهان ومغفرت وآمرزش الهى است، زيرا انسان را دعوت به توبه واصلاح
گذشته مىكند؛ به اين ترتيب، جراحاتى كه از گناه بر روح وجان انسان وارد شده، با
مرهم نماز التيام مىيابد وزنگارهايى كه بر قلب نشسته، زدوده مىشود.
3. نماز
سدّى در برابر گناهان آينده است، زيرا روح ايمان را در انسان تقويت مىكند ونهال
تقوا را در دل پرورش مىدهد ومىدانيم كه «ايمان» و«تقوا» سدّ نيرومندى در برابر
گناه هستند. واين همان چيزى است كه قرآن به «نهى از فحشا ومنكر» از آن ذكر كرده. در
احاديث متعدّدى مىخوانيم كه برخى گناهكاران شرح حالشان را براى پيشوايان اسلام
بيان كردند و ايشان فرمودند: غم نخوريد، نماز آنها را اصلاح مىكند وكرد.
4.
نماز غفلت زداست. بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را
فراموش كنند وغرق در زندگى مادّى ولذايذ زودگذر شوند، امّا نماز به حكم اينكه هر
روز پنجبار برگزار مىشود، مرتّب به انسان هشدار مىدهد، هدف آفرينش او را گوشزد
مىكند، وضعيّت او را در جهان به وى خاطرنشان مىسازد. واين نعمت بزرگى است كه
انسان وسيلهاى در اختيار داشته باشد كه هر روز چند مرتبه به او بيدارباش
دهد.
5. نماز خودبينى وكبر را در هم مىشكند، چرا كه انسان هر روز هفده ركعت ودر
هر ركعت دو بار در برابر خدا پيشانى بر خاك مىسايد، خود را ذرّه كوچكى بلكه صفر در
برابر بىنهايت در برابر عظمت او مىبيند. پردههاى غرور وخودخواهى را كنار مىزند،
تكبّر وبرترىجويى را در هم مىكوبد؛ به همين دليل، على علیه السلام در حديثى كه فلسفه عبادات
در آن منعكس شده، بعد از ايمان، نخستين عبادت را كه نماز است با همين هدف تبيين
مىكند مىفرمايد: «فَرَضَ اللّهُ الإيمانَ تَطهيراً مِن الشِّرکِ وَالصَّلاةَ
تَنزيهاً عَن الكِبرِ؛ خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده
است ونماز را براى پاكسازى از كبر».[6]
6. نماز وسيله پرورش فضايل
اخلاقى وتكامل معنوى انسان است، زيرا انسان را از جهان محدود مادّه وچارديوار طبيعت
بيرون مىبَرد، به ملكوت آسمانها دعوت مىكند وبا فرشتگان همصدا وهمراز مىسازد،
خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مىبيند وبا او به گفتوگو
برمىخيزد.
تكرار اين عمل در هر روز آنهم با تكيه بر صفات خدا، رحمانيّت
ورحيميّت وعظمت او خصوصآ با يارى از سورههاى مختلف قرآن بعد از حمد كه بهترين
دعوتكننده به نيكىها وپاكىهاست، اثر قابل ملاحظهاى در پرورش فضايل اخلاقى در
وجود انسان دارد.
ازاينرو در حديثى از اميرمومنان على علیه السلام مىخوانيم كه درباره
فلسفه نماز فرمود: «اَلصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقىٍّ؛ نماز وسيله تقرّب هر
پرهيزگارى به خداست».[7]
7. نماز به ساير اعمال انسان ارزش وروح مىدهد،
زيرا روح اخلاص را زنده مىكند. نماز مجموعهاى است از نيّت خالص وگفتار پاك واعمال
خالصانه. تكرار اين مجموعه در هر روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مىپاشد
وروح اخلاص را تقويت مىكند. ازاينرو در حديث معروفى مىخوانيم كه اميرمومنان على علیه السلام در وصاياى خود بعد از آنكه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد،
فرمود: «اللّهاللّه، فِىالصَّلاةِ فَإنَّها عَمودُ دينِكُم؛ خدا را خدا را درباره
نماز، كه همانا ستون دين شماست».[8]
مىدانيم كه هرگاه عمود خيمه در هم
بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها وميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد. همچنين
هرگاه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر اثر خود را از
دست خواهد داد.
در حديثى از امام صادق علیه السلام مىخوانيم كه فرمود: «أوَّلُ ما
يُحاسَبُ بِهِ العَبْدُ الصَّلاةَ فإن قُبِلَت قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ وَاِن رُدَّت
رُدَّ عَلَيهِ سائِرُ عَمَلِهِ؛ نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مىشود
نماز است، اگر قبول شد ساير اعمالشان قبول مىشود واگر مردود شد، ساير اعمالشان نيز
مردود مىشود».[9]
شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق
وخالق است، اگر صحيح برگزار شود قصد قربت واخلاص كه وسيله قبولى ساير اعمال است در
او زنده مىشود، وگرنه بقيّه اعمال او آلوده واز درجه اعتبار ساقط مىشود.
8.
نماز قطع نظر از محتوايش با توجّه به شرايط صحّت، دعوت به پاكسازى زندگى مىكند،
چرا كه مىدانيم مكان نمازگزار، فرشى كه بر آن نماز مىخوانَد، آبى كه با آن وضو
مىگيرد يا غسل مىكند، محلّى كه در آن غسل ووضو انجام مىشود بايد از هرگونه غصب
وتجاوز به حقوق ديگران پاك باشد. كسى كه آلوده به تجاوز وظلم، ربا، غصب، كمفروشى،
رشوهخوارى وكسب اموال حرام باشد چگونه مىتواند مقدّمات نماز را فراهم سازد؟
بنابراين، تكرار نماز در پنج نوبت در هر روز، خود دعوتى است به رعايت حقوق
ديگران.
9. نماز علاوه بر شرايط صحّت، شرايط قبول وبه تعبير ديگر، شرايط كمال
دارد كه رعايت آنها عامل موثّر ديگرى براى ترك بسيارى از گناهان است.
در
كتابهاى فقهى ومنابع حديث، امور بسيارى بهعنوان موانع قبول نماز ذكر شده، از جمله
شرب خمر است كه در روايات آمده: «لا تُقبَلُ صَلاةُ شارِبِ الخَمرِ اَربَعينَ
يَوماً اِلّا أن يَتُوبَ؛ نماز شرابخوار تا چهل روز قبول نخواهد شد مگر آنكه توبه
كند».[10]
در برخى روايات ديگر تصريح شده است نماز كسى كه زكات
نمىپردازد قبول نخواهد شد. همچنين روايات ديگرى مىگويد خوردن غذاى حرام يا عجب
وخودبينى از موانع قبول نماز است. پيداست كه فراهم كردن شرايط قبولى تا چه حد
سازنده است.
10. نماز روح انضباط را در انسان تقويت مىكند، زيرا دقيقاً بايد در
اوقات معيّنى برپا شود كه تأخير وتقديم آن هر دو موجب بطلان نماز است. همچنين آداب
واحكام ديگر در مورد نيّت وقيام وقعود وركوع وسجود وجز آن كه رعايت آنها پذيرش
انضباط را در برنامههاى زندگى كاملاً آسان مىسازد.
همه اينها فوايدى است كه در
نماز، قطع نظر از جماعت وجود دارد واگر ويژگى جماعت را بر آنها بيفزاييم ـ كه روح
نماز همان جماعت است ـ بركات بىشمار ديگرى دارد كه كم وبيش همه از آن
آگاهيم.
بحث در مورد فلسفه واسرار نماز را با حديث جامعى از امام علىّ بن
موسىالرّضا علیه السلام پايان مىبريم.
حضرت در پاسخ نامهاى كه از فلسفه نماز در آن
پرسيده شده بود چنين فرمود: «إنَّها إقرارٌ بالرُّبوبِيَّةِ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ
وَخَلْعُ الأندادِ وَقِيامٌ بَينَ يَدَىِ الجَبّارِ جَلَّ جَلالُهُ بِالذُّلِّ
وَالمَسكَنَةِ وَالخُضُوعُ وَالاعتِرافُ وَالطَّلَبُ لِلإقالَةِ مِن سالِفِ
الذُّنوبِ وَوَضعُ الوَجهِ عَلَى الأرضِ كُلَّ يَومٍ خَمسَ مَرّاتٍ إعظاماً لِلّهِ
عَزَّ وَجَلّ وَأن يَكُونَ ذاكِراً غَيرَ ناسٍ وَلا بَطِراً وَيَكونَ خاشِعاً
مُتَذَلِّلاً راغِباً طالِباً لِلزِّيادَةِ في الدِّينِ وَالدُّنيا مَعَ ما فِيهِ
مِن الانزِجارِ وَالمُداوَمَةِ عَلى ذِكرِ اللّهِ عَزَّ وَجَلّ بِالليلِ
وَالنَّهارِ لِئَلّا يَنسى العَبدُ سَيِّدَهُ وَمُدَبِّرَهُ وَخالِقَهُ فَيَبطُرُ
وَيَطغى وَيَكونَ في ذِكرِهِ لِرَبِّهِ وَقِيامِهِ بَينَ يَدَيهِ زاجِراً لَهُ عَن
المَعاصِي وَمانِعاً مِن أنواعِ الفَسادِ؛ علّت تشريع نماز اين است كه توجّه واقرار
به ربوبيّت پروردگار است. ومبارزه با شرك وبتپرستى وقيام در پيشگاه پروردگار در
نهايت خضوع ونهايت تواضع واعتراف به گناهان وتقاضاى بخشش از معاصى پيشين وهر روز
پيشانى نهادن بر زمين براى تعظيم پروردگار. ونيز هدف اين است كه انسان همواره
هوشيار ومتذكّر باشد، گرد وغبار فراموشكارى بر دل او ننشيند، مست ومغرور نشود، خاشع
وخاضع باشد، طالب وعلاقهمند فزونى در مواهب دين ودنيا شود. علاوه بر اين، مداومت
ذكر خداوند در شب وروز كه در پرتو نماز به دست مىآيد، سبب مىشود كه انسان مولا
ومدبّر وخالق خود را فراموش نكند، روح سركشى وطغيانگرى بر او غلبه نكند. وهمين
توجّه به خداوند وقيام در برابر او، انسان را از معاصى بازمىدارد واز انواع فساد
جلوگيرى مىكند».[11]
برخى مىگويند: ما منكر فلسفه نماز واهمّيّت وآثار
تربيتى آن نيستيم، امّا چه لزومى دارد كه در اوقات معيّنى برگزار شود آيا بهتر نيست
كه مردم آزاد باشند وهرگاه فرصت وآمادگى روحى داشتند اين وظيفه را ادا كنند؟
در
پاسخ مىگوييم: تجربه نشان داده است كه اگر مسائل تربيتى تحت انضباط وشرايط معيّن
قرار نگيرد عدّهاى آن را به دست فراموشى سپارند واساس آن بهكلّى متزلزل مىشود.
اينگونه كارها بايد حتمآ در اوقات معيّن وتحت انضباط دقيق قرار گيرد تا هيچكس عذر
وبهانهاى براى ترك كردن آن نداشته باشد. بهخصوص كه عبادات در وقت معيّن وبه صورت
دستهجمعى داراى شكوه وتأثير وعظمت خاصّى است كه قابل انكار نيست ودر حقيقت يك كلاس
بزرگ انسانسازى را تشكيل مىدهد.[12]
كيفر تاركان نمازدر حديثى
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: يَقُولُ الكَلبُ: الحَمدُ لِلّهِ الّذي خَلَقَني كَلباً وَلَم
يَخلُقني خِنزيراً وَيَقولُ الخِنزيرُ: الحَمدُ لِلّهِ الّذي خَلَقَني خِنزِيراً
وَلَم يَخلُقْني كافِراً وَيَقولُ الكافِرُ: الحَمدُ لِلّهِ الّذي خَلَقَني كافِراً
وَلَم يَجْعَلْني مُنافِقاً وَالمُنافِقُ يَقولُ: الحَمدُ لِلّهِ الّذي خَلَقَني
مُنافِقاً وَلَم يَخلُقْني تارِکُ الصَّلاةِ؛ سگ (در فريادهايش) مىگويد: سپاس خداى
را سزاست كه مرا سگ كرد وخوك نگردانيد وخوك مىگويد: سپاس خداى را كه مرا خوك
گردانيد وكافر نكرد وكافر گويد: سپاس خداى را كه مرا منافق نيافريد ومنافق گويد:
سپاس خداى را كه مرا منافق آفريد، تارك نماز نيافريد. آرى خداوند مىفرمايد: «(وَ
أَقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ لاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ)[13] ؛
ونماز را
بر پاى داريد واز مشركان نباشيد».[14]
مسلمان وكافر به نماز شناخته
مىشوددر حديثى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «ما بَينَ المُسلِمِ وَبَينَ اَن يَكفُرَ
إلّا اَن يَترُکَ الصَّلاةَ الفَريضَةَ مُتَعَمِّداً أو يَتَهاوَنَ بِها فَلا
يُصَليّها؛ بين مسلمانى وكفر فاصلهاى نيست، مگر آنكه نماز واجب را از روى عمد ترك
كند يا آن را كوچك شمارَد».[15]
در حديثى ديگر فرمود: «لا إيمانَ لِمَن
لا صَلاةَ لَهُ؛ ايمان ندارد كسى كه نماز نمىخوانَد».[16]
بىنماز
بدتر است يا يهودى؟«مَن تَرَکَ صَلاةً لا يَرجُو ثَوابَها وَ لا يَخافُ
عِقابَها فَلا اُبالي أيَمُوتُ يَهودِيّاً أو نَصرانِيّآ أو مَجوسِيّاً؛ هر كس نماز
را ترك كند كه به ثواب آن اميدوار نباشد واز كيفر ترك آن نترسد، پس باكى نيست كه
يهودى بميرد يا نصرانى يا مجوسى».[17]
شيطان كه رانده گشت به جز يك خطا
نكرد خود را براى سجده آدم رضا نكرد
شيطان هزار مرتبه بهتر ز بىنماز آن سجده را
بر آدم، اين بر خدا نكرد
ترك نماز دين را خراب مىكنددر حديثى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «الصَّلاةُ عِمادُ الدّينِ مَن صَلّاها فَقَد أقامَ الدِّينَ وَمَن
تَرَكَها فَقد هَدَمَ الدِّينَ؛ نماز ستون دين است هر كه آن را بهجا آورَد دين را
برپا داشته وهر كه آن را واگذارد دين را ويران كرده».[18]
ودر حديث ديگرى
فرمود: «لِكُلِّ شَيءٍ آفَةٌ وَآفَةُ الدّينِ تَرکُ الصَّلاةِ؛ براى هر چيزى آفتى
است وآفت دين ترك نماز است».
پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم9 فرمود: «چون يكى از شما نماز صبح را ترك
كند، منادى از آسمان
او را ندا دهد يا غادر (اى مكركننده)، وچون نماز
عصر را واگذارد منادى از آسمان او را ندا كند يا فاجر (اى گناهكار)، وچون نماز مغرب
را واگذارد منادى از آسمان ندا كند يا كافر (اى ناسپاس)، وچون نماز عشا را واگذارد
او را از آسمان ندا كند كه براى تو فضل وپاداش عملى نيست».
كيفر بىنماز در
عالم برزخبىنماز در دنيا علاوه بر آنكه نور صورت وسيماى صالحان ندارد واز عمر
خود بهره نمىبَرد وهمواره مورد خشم پروردگار است ومسلمين نبايد با او معاشرت كنند،
هنگام مردن عذابهاى سختى دارد.
در حديثى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «در شب معراج گروهى
را در دوزخ ديدم كه گروهى را گرفته وسرهايشان را به سنگ مىكوبند وهر بار كه سرشان
كوبيده مىشود به حالت اوّل برمىگردد وباز مىكوبند واين كار ادامه دارد. از
جبرئيل پرسيدم اين گروه كيانند؟ گفت: اينان كسانىاند كه در نماز واجب كوتاهى كرده
ودر بهجا آوردن آن سستى ورزيدند وهنگام نماز عشا خوابيدند وغفلت كردند تا روز
قيامت اينگونه عذاب مىشوند».
كيفر بىنماز در روز رستاخيزرسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
فرمود: «چون روز قيامت شود از دوزخ نوعى از عقرب بيرون آيد كه از بزرگى، سرش در
آسمان هفتم ونيشش در ته زمين باشد ودهانش از مشرق تا مغرب است. مىگويد: كجاست كسى
كه با خدا ورسولش جنگيده؟ پس جبرئيل فرود آيد وگويد: اى عقرب، چه كسى را مىخواهى؟
عقرب گويد : پنج دسته را مىخواهم: ترككننده نماز، آن كه زكات نمىپردازد،
رباخوار، شرابخوار، كسى كه در مسجد سخن دنيا گفته است».[19]
بىنماز در
ويل جاى دارددر حديثى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «امّت من چهار صنفاند: يك صنف نماز
مىخوانند ولى در نمازشان غفلت مىورزند، پس جاى ايشان «ويل» است وآن دركى از دركات
جهنّم است. خداوند مىفرمايد:
(فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَهُمْ عَنْ
صَلَوتِهِمْ سَاهُونَ)[20] پس واى بر نمازگزارانى كه، ـ در نماز خود سهلانگارى
مىكنند
(وبه اوقات آن اعتنا ندارند وآن را سبك مىشمارند وبه تأخير مىاندازند
تا از ايشان فوت مىشود واگر در نماز باشند از توجّهات ربانى غفلت دارند)».[21]
پانزده كيفر براى كوچك شمردن نمازابن مسعود گويد كه شنيدم رسول
خداصلی الله علیه و آله وسلم فرمود : «مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِن الرِّجالِ وَالنِّساءِ عاقَبَهُ اللّهُ
بِخَمسَةَ عَشَرَ خَصلَةَ سِتَّ مِنها في دارِ الدُّنيا وَثَلاثٌ عِندَ مَوتِهِ
وَثَلاثٌ في قَبرِهِ وَثلاثٌ في القِيامَةِ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ؛ هر كه از مردان
وزنان در نماز سستى كند خداوند او را به پانزده چيز كيفر كند: شش كيفر در دنيا وسه
كيفر هنگام مردن وسه كيفر در قبر وسه كيفر هنگام خروج از قبر».[22]
شش
كيفر در دنيا«ذَهابُ البَرَكَةِ مِن رِزقِهِ» رفتن بركت از روزى اوست (چنانكه
ديده مىشود روزى مردم به سبب بىنمازىها چقدر كم شده است).
«وَ ذَهابُ
البَرَكَةِ مِن حَياتِهِ» ورفتن بركت است از زندگى او (عمرش كوتاه مىشود، ولى عمر
كسى كه به نماز اهمّيّت دهد طولانى مىشود).
«وَ ذَهابُ النُّورِ مِن وَجهِهِ» و
نور از صورتش مىرود.
«وَلا حَظَّ لَهُ فِى الاِسلامِ» و در اسلام بهرهاى براى
او نيست.
«وَلا يُشرِكُهُ اللّهُ فِى دُعاءِ الصّالِحينَ» وخداوند او را در دعاى
نيكان شريك نمىسازد.
«وَلا يُستَجابُ دُعاؤُهُ» ودعايش مستجاب نمىشود.
سه
كيفر هنگام مردن«فَالأوَّلُ يَمُوتُ ذَليلاً» نخست اينكه خوار مىميرد (به مرضى
دچار مىشود كه مردم از او دورى كنند).
«وَالثّانيَةُ: يَمُوتُ عَطشاناً وَلَو
شَرِبَ ماءَ الدُّنيا لَم يَرْوَ» تشنه بميرد واگر آب دنيا را بياشامد سيراب
نشود.
«وَالثّالِثَةُ: يَموتُ جائِعاً وَلَو أكَلَ طَعامَ الدُّنيا لَم يَشبَع»
گرسنه بميرد واگر همه طعام دنيا را بخورد سير نشود».
سه كيفر در
قبر
«فَالاَوَّلُ: الغَمُّ الشَّديدُ وَيَظلَمُ عَلَيهِ قَبرُهُ» او را اندوه
سخت فرا گيرد وقبرش تاريك شود.
«وَالثّانيَةُ: يَضيقُ عَلَيهِ القَبرُ وَيَكونُ
مُعَذَّباً اِلى يَومِ القِيامَةِ» دوم اينكه قبرش بر او تنگ مىشود (ومىفشاردش كه
اضلاع او را در هم فرو مىبَرد).
«وَالثّالِثَةُ: لا تُبَشِّرُهُ المَلائِكةُ
بِالرَّحمَةِ» فرشتگان رحمت به او بشارت نمىدهند.
سه كيفر در محشر«فإنَّهُ
يَقومُ عَلى صُورَةِ الحِمارِ» از قبر به شكل الاغ برمىخيزد.
«وَيُعطي كِتابَهُ
بِشِمالِهِ» وپروندهاش به دست چپش داده مىشود.
«وَيُحاسِبُهُ اللّهُ حِساباً
طَويلاً» و خداوند او را حساب سختى مىكند.
كيفرى بر صراط«فَلا يَنظُرُ
اللّهُ إلَيهِ» پس خداوند به او با رحمت نمىنگرد.
«وَلا يُزَكِّيهِ» واعمالش را
پاك نمىگردانَد.
«وَلا يَقبَلُ مِنهُ صَرفاً وَلا عَدلاً وَيُحاسِبُهُ اللّهُ
عَلَىالصِّراطِ اَلفَ عامٍ ثُمَّ يَأمُرُ بِهِ إلَى النّارِ
مَعَ
الدّاخِلينَ قَولُهُ تَعالى:
(مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ
الْمُصَلِّينَ)[23] ونه صرف
(كردن مالى در خيرات) از او مىپذيرد ونه عدلى،
واو را بر صراط هزاران سال محاسبه مىكند. بعد امر مىفرمايد: او را با وارد شدگان
به آتش برند وآن فرمايش خداوند است: (كه به آنها مىگويند) چه چيز شما را به دوزخ
وارد ساخت؟ ـ مىگويند: ما از نمازگزاران نبوديم».[24]
صنف دوم در
«غىّ» جاى دارندپيامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم در ادامه حديث مورد بحث فرمود: يك صنف گاه نماز
مىخوانند وگاهى نمىخوانند، پس براى ايشان «غَىّ» است وآن نام دركى است از دركات
جهنّم كه خداوند مىفرمايد: «
(فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلَوةَ
وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنُ غَيًّا)؛ امّا پس از آنان، فرزندان
ناشايستهاى جاى آنها را مىگرفتند كه نماز را تباه كرده واز شهوات پيروى كردند؛
وبهزودى (مجازات) گمراهى (خود) را خواهند ديد».[25]
صنف سوم شاهد
مثال است«وَصِنفٌ لا يُصَلّونَ أبَداً فَكانَ لَهُم سَقَرٌ؛ ويك صنف هرگز نماز
نمىخوانند پس براى ايشان «سقر» است وآن نام دركى است از دركات دوزخ كه خداوند
مىفرمايد: «
(مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّينَ)؛
چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ ـ مىگويند: ما از نمازگزاران نبوديم».
صنف
چهارم نمازگزاران حقيقىيك صنف هميشه نماز مىخوانند وآنان در نماز خود خضوع
وخشوع دارند كه خداوند درباره آنان مىفرمايد:
(الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ
خَاشِعُونَ).[26]
بىنماز را اينگونه به دوزخ مىكشنددر حديثى
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: « خداوند در روز قيامت به ده گروه از امّت من خشم مىگيرد وامر
مىكند آنان را به آتش ببرند. عرض كردند اى رسول خدا، ايشان كيانند؟ فرمود: 1.
پيرمرد زناكننده. 2. پيشواى گمراه. 3. شرابخوار 4. عاق والدين. 5.
تهمتزننده به زن شوهردار. 6. سخنچين. 7. شاهدِ زور.
8. كسى كه زكات
نمىپردازد. 9. تارك نماز. آگاه باشيد كه براى تارك نماز، عذاب روز قيامت مضاعف
مىشود واو مىآيد در حالى كه دستانش بر گردنش زنجير شده وفرشتگان بر رو وپيشانىاش
با تازيانههاى آتش مىزنند وبهشت به او گويد: «لَستَ مِنّي وَلا أنتَ مِن أهلي؛ تو
از (جنس) من نيستى وتو از اهل من نيستى». آتش به او مىگويد: به من نزديك شو، پس
البتّه تو را سخت عذاب خواهم كرد، پس در آن هنگام دوزخ به او صيحه زند واو به دوزخ
درآيد، مانند تير، باسرعت. پس با سرش در آن افتد تا نزد قارون به درك اسفل
رسد».
سپس حضرت فرمود: «مَن تَرَکَ الصَّلاةَ عَمداً بَقِىَ فِىالنّارِ
ثَمانينَ حِقباً؛ هر كه عمداً نماز را ترك كند هشتاد حقب در آتش بمانَد (هر حقب
سيصدوهشتاد روز وهر روزى مثل عمر دنياست از اوّل تا آخرش ويا اينكه 6400 سال
باشد)».
عذاب بىنماز در دوزخدر حديثى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «إنَّ في
جَهَنَّمَ وادِياً يَستَغيثُ أهلُ النّارِ كُلَّ يَومٍ سَبعينَ ألفَ مَرَّةً مِنهُ
ـ إلى أن قالَ ـ فَقيلَ لَهُ: لِمَن يَكونُ هذا العَذابُ؟ قالَ: لِشارِبِ
الخَمرِ مِن أهلِ القُرآنِ وَتارِکِ الصَّلاةِ؛ همانا در دوزخ واديى است
كه از گرمى آن اهل آتش هر روز هفتاد هزار بار استغاثه مىكنند ودر آن وادى خانهاى
است از آتش ودر آن تابوتى است از آتش ودر آن تابوت مارى است كه هزار سر دارد ودر هر
سرى هزار دهان ودر هر دهان هزار نيش وهر نيشى هزار ذراع است. أنس گفت : عرض كردم اى
رسول خدا، اين عذاب براى كيست؟ فرمود: براى شرابخوار وترككننده نماز است».[27]
كيفر معاشرت با بىنمازپيشتر خوانديم كه سگ وخوك وكافر از انسان
بىنماز بهترند، زيرا نگاه كردن به سگ وخوك وكافر مسؤوليّت وكيفر ندارد وحتّى كمك
كردن به آنها پاداش دارد، ولى كمك كردن به انسان بىنماز ومعاشرت با او كيفر دارد.
در حديثى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مَن تَبَسَّمَ في وَجهِ تارِکِ الصَّلاةِ فَكَأنَّما
هَدَمَ البَيتَ المَعمُورَ سَبعَ مَرّاتٍ وَكَأنَّما قَتَلَ ألفَ مَلَکٍ مِن
المَلائِكَةِ المُقَرَّبينَ وَالأنبياءِ المُرسَلِينَ؛ هر كه به روى بىنماز لبخند
زند پس گويى بيتالمعمور را (كه در آسمان چهارم است ومحلّ طواف ملائكه) هفت بار
ويران كرده وگويى هزار فرشته از فرشتگان مقرّب وپيامبران مرسل را كشته است». فرمود:
«به بىنماز سلام نكنيد وجواب سلام او را ندهيد وراهش ندهيد واگر بيمار شود عيادتش
نكنيد».
كيفر همخوراك شدن با بىنمازدر حديثى پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مَن
أكَلَ مَعَ مَن لا يُصَلّي كَأنَّما قَتَلَ سَبعينَ نَبيّاً وَكأنَّما زَنى
بِسَبعينَ مُحصَنَةٍ مِن بَناتِهِ وَاُمَّهاتِهِ وَعَمّاتِهِ وَخالاتِهِ
فِىالبَيتِ الحَرامِ؛ هر كه با كسى كه نماز نمىخوانَد (طعام) بخورد گويى هفتاد
پيغمبر كشته وهفتاد زناى محصنه كرده از دختران ومادران وعمّهها وخالههاى خود در
بيتالحرام».
به بىنماز نبايد كمك كرد«مَن أعانَ تارِکَ الصَّلاةِ مِثقالَ
مِلحٍ فَكأنَّما زَنى بِاُمِّهِ اَلفَ مَرَّةٍ؛ هر كه به بىنماز يك مثقال نمك
بدهد، گويى با مادرش هزار بار زنا كرده است».
به بىنماز آب ونان نبايد
دادپيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مَن أعانَ تارِکَ الصَّلاةِ بِشَربَةِ ماءٍ فَكَأنَّما
حارَبَ وَجادَلَ مَعي وَقالَ: مَن أعانَ تارِکَ الصَّلاةِ بِلُقمَةٍ أو بِكَسوَةٍ
فَكأنَّما قَتَلَ سَبعينَ نَبيّاً؛ هر كه به ترككننده نماز جرعهاى آب يارى رسانَد
گويا با من جنگ كرده وفرمود: هر كس به تارك نماز با لقمهاى يا پوششى كمك كند گويى
هفتاد پيغمبر كشته است».
جسد بىنماز خوار استصدوق در جامع الاخبار
روايت كرده است : قالَ النَبيّ صلی الله علیه و آله وسلم : مَن تَرَک الصَّلاةَ ثَلاثَةَ اَيّامٍ فإذآ لا
يُغَسَّلُ وَلا يُكَفَّنُ وَلا يُدفَنُ بَينَ قُبُورِ المُسلِمينَ؛ هر كه سه روز
نماز را واگذارد پس چون بميرد غسل داده نشود وكفن نگردد ودر قبرستان مسلمانان دفن
نمىشود (چرا كه از عذاب او اهل قبرستان ممكن است عذاب شوند)».
اهل دريا از
دندان بىنماز معذّب شدندهنگامى كه موسى علیه السلام بر درياى نيل گذر كرد ديد ماهيان
دريا در عذابند. علّت را از آنها پرسيد. گروهى از ماهيان (به زبان خود) گفتند: در
زمان گذشته شخصى بىنماز در كشتى بود وبه درد دندان دچار شد، لذا آن را كند وبه
دريا انداخت ويك ماهى از زمانى كه آن را بلعيده همه ما در عذاب شركت
داريم.
از آبروى بىنماز اين فسادها پيش مىآيدحضرت عيسى علیه السلام به قريهاى
گذر كرد كه درختان ونهرهاى بىشمار داشت. پس اهل آن قريه حضرت را اكرام وضيافت
كردند وحضرت از حُسن سلوك وطاعت واحسان ايشان تعجّب كرد. اتّفاقاً سه سال بعد از آن
قريه عبور كرد ديد درختان آن خشك وچشمهها بىآب مانده وبناهاى رفيع آن رو به
انهدام است. باز حضرت به شگفت آمد كه چه شده در اين مدّت كم اين آبادى رو به ويرانى
نهاده، پس از ساحت قدس الهى به آن حضرت وحى آمد كه سبب خرابى اين قريه اين بود كه
مردى تارك الصلاة داخل آن قريه شد وصورت خود را از آب چشمه شست پس به نحوست آن تارك
الصلاة اين قريه ويران شد. اى عيسى، همانگونه كه ترك نماز باعث ويرانى دين است
موجب خرابى دنيا هم مىشود.
از استخوان بىنماز شهرى در عذابندشخصى به
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از تنگدستى شكايت كرد، حضرت فرمود: مگر نماز نمىخوانى؟ عرض كرد: اى
رسول خدا، من در پنج وقت نماز را با شما مىخوانم. حضرت فرمود: شايد روزه نمىگيرى؟
عرض كرد: سه ماه رجب وشعبان ورمضان را روزه مىگيرم. حضرت فرمود: مگر امر خدا را
نهى ونهى او را مبتلا هستى؟ عرض كرد: حاشا كه خلاف فرموده خدا وشما رفتار كرده
باشم، پس آن جناب متغيّرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل امين از جانب ربّ
العالمين نازل شد وعرض كرد: يا رسول اللّه، حق تعالى تو را سلام مىرساند
ومىفرمايد: علّت تنگدستى اين مرد آن است كه در همسايگى او باغى است ودر آن باغ
گنجشكى در شاخه درختى آشيانه كرده ودر آن استخوان كسى است كه تارك الصلاة بوده، به
شومى آن استخوان، اين مرد را فقر فرا گرفته.
پس حضرت پيام بارى تعالى رابه آن
مرددادووى رفت واستخوان را از آشيانه آن گنجشك بيرون آورد وبه محلّى دور از منزل
خود انداخت پس وسعت عيش وفراخى روزى به اوروى آورد.كسىكه نمازراتباه
مىكند مانند تارك الصّلاة است.[28]
[1] . سوره آل عمران، آيه 200.
[2] . بحارالانوار، ج 82 ،ص 319.
[3] . مجمع البيان، ج 5، ص 345.
[4] . بحارالانوار، ج 82، ص 220، ح 41.
[5] . كافى، ج 2، ص 80، ح 4؛ بحار الانوار، ج 82، ص 200 .
[6] . نهجالبلاغه، حكمت 252.
[7] . نهج البلاغه، حكمت 136.
[8] . همان، نامه 47.
[9] . من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 208، ح 626.
[10] . مستدرك الوسائل، ج 17، ص 57، ح 20737.
[11] . علل الشرائع، ج 2، ص 317، ح 2.
[12] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيه 103 سوره نساء.
[13] . سوره روم، آيه 31.
[14] . معارج اليقين في اصول الدّين، ص 187، ح 467.
[15] . بحارالانوار، ج 82، ص 216، ح 32.
[16] . طبرانى، المعجم الكبير، ج 6، ص 44.
[17] . بحار الانوار، ج 82، ص 202.
[18] . همان.
[19] . بحار الانوار، ج 79، ص 149، ح 63.
[20] . سوره ماعون، آيات 4 و5.
[21] . الصلاة فى الكتاب والسنّة، ص 135.
[22] . مستدرک الوسائل، ج 3، ص 24.
[23] . سوره مدّثّر، آيات 42 و43.
[24] . بحارالانوار، ج 83، ص 21، ح 39.
[25] . سوره مريم، آيه 59.
[26] . سوره مؤمنون، آيه 2.
[27] . وسائل الشيعه، ج 6، ص 184.
[28] . كيفر كردار، ج 2، ص 8.