قرآن چراغ شبهاى ظلمانى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
انوار هدایت
ترس از گذشته وآيندهمراتب كمال ايمان
قرآن چراغ شب‌هاى ظلمانى
 عَن أبي سَعيدِ الخُدري قالَ: خَطَبَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم قالَ في خُطبَتِهِ لا عَيشَ اِلّا لِعالِمٍ ناطِقٍ اَو مُستَمِعٍ واعٍ. اَيُّهَا النّاسُ اِنَّكُم في زَمانِ هُدنَةٍ وَاِنَّ السَّيرَ بِكُم سَريعٌ وَ قَد رَاَيتُمُ الليلَ وَالنَّهارَ كَيفَ يُبلِيانِ كُلَّ جَديدٍ وَيُقَرِّبانِ كُلَّ بَعيدٍ وَيَأتِيانِ بِكُلِّ مَوعُودٍ. فَقالَ لَهُ المِقدادُ: يا نَبِىَّ اللّهِ وَما الهُدنَةُ؟ فَقال: دارُ بَلاءٍ وَانقِطاعٍ فَاِذا التَبَست عَلَيكُمُ الاُمورُ كَقِطَعِ الليلِ المُظلِمِ فَعَلَيكُم بِالقُرآنِ فَاِنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ صادِقٌ مُصَدَّقٌ وَ مَن جَعَلَهُ اَمامَهُ قادَهُ اِلى الجَنَّةِ وَمَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ اِلى النّارِ.
از ابوسعيد خدرى روايت شده است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم براى ما خطبه‌اى خواند ودر ضمن آن فرمود: اى مردم، شما در زمان مهلت وآرامش هستيد وبه‌سرعت داريد مى‌رويد وبه‌خوبى مى‌بينيد كه شب وروز چگونه هر چيز نو وتازه‌اى را كهنه وهر چيز دورى را نزديك مى‌گردانند وهر وعده‌اى را حاضر مى‌سازند. آن‌گاه مقداد گفت: اى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، «هُدنه» چيست؟ حضرت فرمود: يعنى دنيا سراى آزمايش وكوچ كردن است، پس هنگامى كه رخدادها بر شما مانند پاره‌اى از شب تار مشتبه شد بر شما باد كه به قرآن بازگشت كنيد، زيرا قرآن شفاعتگرى است كه شفاعتش پذيرفته مى‌شود وراستگويى است كه سخنش تصديق شده است. كسى كه قرآن را پيش روى خود قرار دهد (وبه آن عمل كند)، او را به بهشت رهنمون مى‌شود وهر كه آن را پشت سر بيندازد (وبه آن بى‌اعتنايى كند) او را به جهنّم مى‌رانَد. بحارالانوار، ج 77، ص 177
نور هدايت
در حديث مورد بحث پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم مى‌فرمايد: اى مردم، شما در زمان «هُدنه» هستيد. شما را در اين دنيا آزاد گذاشته واختيار داده‌اند. اين دنيا به‌سرعت در حال گذر است. شب وروز، هر چيز تازه‌اى را كهنه مى‌گردانَد وهر دورى را نزديك مى‌كند وهر وعده‌اى را به انجام مى‌رساند. شگفت اينكه در محيطى زندگى مى‌كنيم كه در آن قرار وآرامى نيست، همه چيز با شتاب در حال دگرگونى است. به قول اقبال :
ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم موجيم كه آسودگى ما عدم ماست
موج حركت است واگر آرام گيرد اصلاً موجى در كار نيست. وقتى انسان به حالات انسان‌ها مى‌نگرد مى‌بيند كه بچّه‌ها به‌سرعت جوان وجوانان پير وپيران رهسپارقبرستان مى‌شوند.اين اطّلاعيه‌هاى وفات،هشدارى است به همه انسان‌ها.
در ادامه، مقداد مى‌پرسد: اى پيامبر خدا، هُدنه چيست؟
فرمود: دنيا آزمايشگاه است. دورانى است كه شما را به حال خودتان گذاشته‌اند. خداوند به شما كارى ندارد ودر برابر گناهان واعمالى كه انجام مى‌دهيد فوراً مجازاتتان نمى‌كند.
در زمينه آزمايش الهى بحث‌هاى فراوانى شده است كه به برخى از آنها اشاره مى‌كنيم :
الف) چرا خدا مردم را آزمايش مى‌كند؟
مگر آزمايش براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهاى مبهم وناشناخته را بشناسيم واز ميزان جهل ونادانى خود بكاهيم؟ اگر چنين است، خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد واز اسرار درون وبرون هر كس وهمه‌چيز آگاه است چرا امتحان مى‌كند، مگر چيزى بر او مخفى است كه با امتحان آشكار شود؟
پاسخ اين مهم را در اينجا بايد جست كه مفهوم آزمايش در مورد خداوند با آزمايش‌هاى ما بسيار متفاوت است. آزمايش‌هاى ما براى شناخت بيشتر ورفع ابهام وجهل است، امّا آزمايش الهى در واقع همان پرورش وتربيت است.
در حقيقت امتحان خدا به كار باغبانى پرتجربه شبيه است كه دانه‌هاى مستعد را در سرزمين‌هاى آماده مى‌پاشد، اين دانه‌ها با استفاده از مواهب طبيعى شروع به رشد مى‌كنند، تدريجآ با مشكلات مى‌جنگند وبا حوادث پيكار مى‌كنند، در برابر طوفان‌هاى سخت وسرماى كشنده وگرماى سوزان ايستادگى به‌خرج مى‌دهند تا شاخه گلى زيبا يا درختى تنومند وپرثمر بار آيد كه بتواند به حيات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان را براى اينكه از نظر جنگى نيرومند وقوى شوند به مانورها وجنگ‌هاى فرضى مى‌برند ودر برابر انواع مشكلات، تشنگى، گرسنگى، گرما، سرما، حوادث دشوار وموانع سخت قرار مى‌دهند تا ورزيده وآبديده شوند. واين است رمز آزمايش‌هاى الهى.
ب) آزمايش‌هاى الهى همگانى است
از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل وپرورش است وتمامى موجودات زنده مسير تكامل را مى‌پيمايند، حتّى درختان استعدادهاى نهفته خود را با ميوه بروز مى‌دهند، همه مردم از انبيا گرفته تا ديگران، طبق اين قانون عمومى، بايد آزمايش شوند واستعدادهاى خود را شكوفا سازند.
ج) راه‌هاى آزمايش
آيات قرآن نمونه‌هايى از امورى كه انسان با آنها امتحان مى‌شود، از قبيل ترس، گرسنگى، زيان‌هاى مالى ومرگ فرزندان، پيامبران ودستورهاى خداوند، حتّى برخى خواب‌ها را ذكر كرده است وبه‌طور كلّى از نظر قرآن، شرور وخيرها نيز از آزمايش‌هاى الهى محسوب مى‌شوند: (وَنَبْلُوَكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ).[1]
بعد حضرت دستورى فرمودند كه در بسيارى از كتاب‌ها به صورت روايتى مستقل آمده است: فَإذا التَبَسَت عَلَيكُمُ الاُمورُ كَقِطَعِ الليلِ المُظلِمِ فَعَلَيكُم بِالقُرآنِ: «اگر كارها بر شما چون شب سياه وظلمانى مشتبه شد به دامن قرآن چنگ بزنيد، كه اين قرآن هم شفاعت مى‌كند وهم شفاعتش پذيرفته مى‌شود. هم راستگوست وهم خدا آن را تصديق كرده. هر كه قرآن را پيش روى خود قرار دهد او را به بهشت رهنمون مى‌شود وهر كه آن را پشت سر اندازد وى را به جهنّم مى‌رانَد».
اين پيش رو داشتن وپشت سر انداختن قرآن، دو معنا مى‌تواند داشته باشد :
توجّه به قرآن يا بى‌اعتنايى به آن.
قرآن استاد انسان باشد نه ابزار او. يعنى خود را بر قرآن عرضه كند نه قرآن را بر خود.
برخى وقتى پيش‌داورى‌هاى خودراكردندوتصميمشان قطعى شد،درلابه‌لاى قرآن مى‌گردند كه آيه‌اى منطبق با فكر خودشان بيابند. آنان فقط به همان آيه‌اى كه يافته‌اند تمسّك مى‌جويند وآيات ديگر را رها مى‌كنند وبا اين كار مصداق آيه (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُبِبَعْضٍ)[2] مى‌شوندومى‌گويند:به بعضى ايمان مى‌آوريم وبعضى را انكار مى‌كنيم. پيداست كه چنين كسى قرآن را پشت سر خود افكنده است.
بسيارى از مذاهب انحرافى كه در اسلام پديد آمده‌اند، مانند وهّابيّت، به همين درد مبتلا هستند. انسان وقتى در عقايد آنان دقيق مى‌شود مى‌بيند آيات واضح وروشن را وانهاده وآياتى را كه معناى دوپهلو دارند وبر مقصودشان منطبق است گرفته‌اند.
در مقابل دسته‌اى خود را شاگرد قرآن مى‌دانند ومى‌گويند: تصميم ما همان گفته قرآن است. قرآن را راهنماى حلّ مشكلات خويش مى‌دانند ومصداق اين آيه قرآن هستند كه مى‌فرمايد: «(فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوکَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُوا فِى اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)؛ به پروردگارت سوگند كه آنها ايمان نخواهند آورد، مگر اينكه در اختلافات خود تو را به داورى طلبند وسپس از داورى تو در دل خود احساس ناراحتى نكنند وكاملا تسليم باشند».[3]
در نهج‌البلاغه خوانده‌ايد كه «الإسلامُ هُوَ التَّسليمُ: «اسلام همان تسليم است».[4]
وتا انسان در مقابل قرآن تسليم محض نباشد مسلمان واقعى نخواهد شد. اينكه كسى عقيده خود را بر قرآن تحميل كند نادرست ونوعى خودپرستى است، چرا كه قرآن مى‌فرمايد: بايد هم در ظاهر وهم در باطن تسليم باشند.
با اين‌همه تأكيدها باز قرآن در حوزه‌هاى ما آن مقام بايسته وشايسته را ندارد. كاش آن مقدار كه به علم معانى وبيان اهمّيّت مى‌دهيم به قرآن وتفسير آن اهمّيّت مى‌داديم، زيرا چنانكه در قرآن آمده است ما معتقديم: «(وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ اِلاَّ فِى كِتَابٍ مُبِينٍ)؛ وهيچ تر وخشكى وجود ندارد، جز اينكه در كتابى آشكار ]= در كتاب علم خدا[ ثبت است».[5]
عدّه‌اى همچون وهّابى‌ها فقط به الفاظ قرآن بسيار اهمّيّت مى‌دهند ودر قرائت مى‌كوشند، امّا به محتواى آن كارى ندارند. وقتى قارى قرآن آيات را يك‌نفس مى‌خواند اللّه‌اللّه مى‌گويند، امّا زمانى كه آيات تكان‌دهنده قيامت قرائت مى‌شود چون يك‌نفس نخوانده اللّه‌اللّه ندارد.
قرآن بايد كتاب درسى ما باشد. قرآن در بين ما مظلوم است، بايد حتّى بحث تفسيرى داشته باشيد به‌عنوان اينكه قرآن چه مى‌گويد، نه اينكه من چه مى‌گويم. مهم اين است كه معتقد شويد. هر چه بيشتر با قرآن كار كنيد نورانيّت، صفا ودرك تازه‌اى نصيب شما مى‌شود. اصلاً روشنايى فكر انسان آن لحظاتى است كه با قرآن كار مى‌كند. وبايد بدانيد كه شما در مورد قرآن سه وظيفه مهم داريد : تلاوت قرآن، فهم قرآن و، از همه مهم‌تر، عمل به قرآن.
[1] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 155-157 سوره بقره.
[2] . سوره نساء، آيه 150.
[3] . سوره نساء، آيه 65.
[4] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 125.
[5] . سوره انعام، آيه 59
ترس از گذشته وآيندهمراتب كمال ايمان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma