سفارشهاى پيامبر اكرم به ابوذر عَن اَبىذَرٍّ
(رَضِىَاللّهُ عَنهُ) قالَ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم لِرَجُلٍ وَ هُوَ يُوصيهِ :
اَقلِل مِنَالشَّهَواتِ يَسهُل عَلَيکَ الفَقرُ وَ اَقلِل مِنَالذُّنوبِ يَسهُل
عَلَيکَ المَوتُ وَ قَدِّمَ ما لَکَ اَمامَکَ يَسُرَّکَ اللِّحاقُ بِهِ وَاقْنَع
بِما اُوتيتَهُ يَخِفَّ عَلَيکَ الحِسابُ وَ لا تَتَشاغَل عَمّا فُرِضَ عَلَيکَ
بِما قَد ضُمِنَ لَکَ فَإنَّهُ لَيسَ بِفائِتِکَ ما قَد قُسِمَ لَکَ وَ لَستَ
بِلاحِقٍ ما قَد زُوِىَ عَنکَ. فَلا تَکُ جاهِداً فيما اَنصَحَ نافِداً وَاسِـعَ
لِمُلکٍ لا زَوالَ لَهُ فى مَنزِلٍ لا انتِقالَ عَنهُ.
از ابوذر غفارى روايت شده
است كه پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مردى سفارش كرد و فرمود : شهوات (وخواستهاى نفسانى) را كم كن
تا فقر بر تو آسان شود وبتوانى آن را تحمّل كنى. از گناهانت بكاه تا مرگ بر تو آسان
شود. و(چيزى از) مال خود را پيش فرست تا ديدار آن تو را (در قيامت) شاد گردانَد، به
آنچه به تو مىرسد وبهسوى تو مىآيد قانع باش تا حساب بر تو آسان شود. خود را به
طلب روزى كه براى تو ضمانت شده مشغول نكن (وبراى طلب آن حرص مزن) تا واجبات از تو
ترك شود، زيرا آنچه براى تو تقسيم شده است از دستت نخواهد رفت وبه آنچه از كف تو
رفته نمىتوانى برسى، بنابراين براى آنچه ناخالصى وفنا شدن آن روشن است مكوش. در
مورد چيزهاى فانى مكوش، بلكه براى كسب آخرت كه باقى وجاودان است بكوش. بحارالانوار،
ج 77، ص 187
نور هدايترسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در اين حديث به مردى سفارشهايى
كرد.
1. دستور اوّل تقليل شهوات است. اگر شهوات را كم كنى تحمّل فقر براى تو
آسان مىشود. اين اشاره به نكته مهمّى است كه عدّهاى نشسته وحساب كردهاند كه
مجموع ثروت دنيا صرف چه چيزهايى مىشود، به اين نتيجه رسيدهاند كه در سه قسمت مصرف
مىشود :
ضروريات زندگى، مسائل رفاهى، هوسها.
در محاسبه معلوم شد آن مقدار
كه صرف ضروريات زندگى مىشود از همه كمتر است، ولى هوسها وشهوات بيشتر ثروتها را
به خود اختصاص مىدهد. آن روز كه حضرت اين حديث را فرمود هنوز اين محاسبه نشده بود.
اينكه حضرت مىفرمايد اگر شهوات را كم كنيد فقر بر شما آسان مىشود، چون بيشتر
كسانى كه فقيرند، فقرشان براى نيازهاى اصلى نيست، زيرا فقر يا در مقابل مسائل رفاهى
است يا در مقابل هوسهاست. مثلاً مىگويد اين خانه براى من كوچك است بايد بزرگتر
بخرم. بسيارى از اينگونه مسائل غير ضرورى را در برخى اوقات ضرورى جلوه مىدهد، در
حالى كه در واقع چنين نيست. بسا كسانى كه خودشان را براى چيزهاى غير ضرورى به درد
سر مىاندازند. خانهاى در اندازه وشأن خود دارد وقسمت بيشترى از بدهكارىهايش دارد
تمام مىشود امّا فكر مىكند ومىگويد: «مِن سَعادَةِ المَرءِ سَعَةُ دارِهِ؛ از
خوشبختى انسان اين است كه خانهاى وسيع داشته باشد». به علاوه فردا بچّهها بزرگ
مىشوند، بستگان مىآيند، خلاصه براى خودش چيزهايى مىبافد وسرانجام خانهاش را
مىفروشد وباز قسط وبدهى جديد براى خودش فراهم مىسازد.
من گاهى روى اين مسأله
فكر كردم وچيزهايى هم درباره آن نوشتهام كه يكى از مشكلات مردم اين است كه
نمىتوانند بىدردسر زندگى كنند. بايد دردسرى در زندگىشان باشد، هميشه بايد بدهكار
باشند. خلاصه مشكل آنها بىمشكلى است. گاه اين مسأله براى كسانى كه مىخواهند
كارهاى علمى بكنند خطرناك است، چون كارهاى فكرى مثل عبادت است وحضور قلب مىخواهد.
اگر حضور قلب نباشد نمىتوان درس خواند وتدريس كرد وچيزى نوشت.
در يكى از
مسافرتهاى حج ديدم رژيم سعودى مرتّب جاى ايرانىها را كم مىكرد، يعنى بنا بود به
هر ايرانى سه متر مربع جا بدهند آن را در حدود يكونيم متر كردند. خوب پيداست عدّه
زيادى بايد در يك خيمه كوچك بخوابند. اتّفاقآ چنين شد و حجّاج در عرفات ومنى با
همين يكمترونيم زندگى كردند.
بعد روزى به آنان گفتم در ايران خانه شما دويست
متر است، باز مىگوييد جا نداريم كه زندگى كنيم، ولى در اينجا در دو متر چقدر خوب
زندگى مىكنيد!
ما نمىگوييم در يكمترونيم مربع زندگى كن. در زندان طاغوت هم
سهم هركس ششونيم متر بود كه پنجاهوسه نفر مدّتى در آنجا بوديم.
نمىگوييم اگر
خداوند به انسان داد دور بيندازد. بحث در اين است كه اينها را ضرورتهاى زندگى
پنداشتن وتمام عمر را صرف آن كردن درست نيست.
وقتى شهوات نباشد اصلاً فقر نيست.
البتّه بايد قبول كنيم كه در نيازهاى اوّليّه زندگى هم برخى فقيرند.
2. «گناه را
كم كن تا مرگ بر تو آسان شود». حتماً بين كم كردن گناه وآسانى مرگ رابطهاى هست كه
حضرت اين كلام بلند را فرمود. لذا بايد پرسيد چرا انسان از مرگ مىترسد؟
الف)
چون مرگ را فنا ونيستى مىبيند. مرگ را دريچهاى به عالم باقى وعالم وسيعتر
نمىداند. مرگ را پايان همه چيز مىپندارد ومعلوم است كه انسان از تاريكى ونابودى
مىترسد. امّا اگر مومن باشد از مرگ نمىترسد. يكى از خدماتى كه انبيا به بشر كردند
اين است كه ترس مرگ را از بشر گرفتند.
ب) دو ديگر اينكه ممكن است كسى مومن باشد
وعالم آخرت را قبول داشته باشد، امّا چون پروندهاش تاريك وسياه است مىترسد وچنين
كسى جز توبه راه ديگرى ندارد.
به قول مولوى :
آنكه مردن پيش جانش تهلكه است
امر لاتُلقوا بگيرد او به دست
وانكه مردن پيش او شد فتح باب سارعوا آيد مر او را
در خطاب
مرگِ هركس اى پسر همرنگ اوست آيينه صافى يقين همرنگ روست
پيش تُرك
آيينه را خوش رنگى است پيش زنگى آيينه هم زنگى است
اى كه مىترسى ز مرگ اندر
فرار آن ز خود ترسانى اى جان هوشدار
زشت روى تُست نى رخسار مرگ جان تو همچون
درخت ومرگ برگ
ازتو رُستست ار نكويست ار بداست ناخوشو خوش هم ضميرت از خود
است
گر به خارى خستهاى خود كشتهاى ور حرير وقزدرى خود رشتهاى
مرگ همچو
دلْق رنگارنگى است كه مومن از جان خويش به دور مىافكنَد واز محيط تاريك دنيا پا
بيرون مىنهد وآنگاه با اولياى الهى محشور مىشود. دنيا زندان مومن وبهشت كافر است
(اَلدُّنيا سِجنُ المؤمِنِ وَ جَنَّةُ لكافِرِ).[1]
اگر درِ زندان را
باز كنند و بگويند بفرماييد بيرون! آيا كسى ناراحت مىشود؟ راحت شدن از اين دنيا كه
ناراحتى ندارد.
البتّه اين جمله تفسير ديگرى هم دارد كه گناه موجب مىشود در
لحظه مردن مرگ بر انسان سخت شود. يعنى وابستگى او به دنيا آنقدر زياد است كه در
وقت جان دادن، لحظات وسكرات مرگش دردناك است، امّا اگر گناه نباشد جان دادن آسان
مىشود.
«قَدِّم ما لَکَ»: در اين بخش حضرت راجع به ترك دنياپرستى سفارشهايى
فرموده است. سياق حديث همان سياق احاديث گذشته است، يعنى دعوت به توجّه به آخرت
وعدم تلاش براى دنيا. به تعبير صحيحتر، ترك دنياپرستى است. حديث مىگويد روزى تو
را خدا مىرساند وتضمين كرده است واز دست نخواهد رفت، پس خود را مشغول به حرص زدن
در طلب روزى نكن، تا واجبات را ترك كنى. به قول معروف آنچه قسمتت است به تو
مىرسد.
بعد فرمود: خيال نكن با دست وپا كردن، چيزى كه بناست به تو برسد
نمىرسد، يا آنچه نبايد برسد مىرسد. بنابراين در مورد چيزهاى فانى كوشش نكن، بلكه
براى كسب آخرت كه باقى است بكوش.
در اينجا چند نكته است :
1. درباره روزى
تعبير آيات وروايات پيچيده است ودر ابتدا نوعى تضاد احساس مىشود، زيرا از يك طرف
روايات فراوانى داريم كه روزى را مقسوم مىداند. قرآن مىفرمايد: «
(مَا مِنْ
دَابَّةٍ فِىالاَْرْضِ إِلاَّ عَلَىاللَّهِ رِزْقُهَا)؛ هيچ جنبندهاى در زمين
نيست مگر اينكه روزى او بر خداست».[2]
يا رواياتى داريم كه تعبير مىكند
انسان تا وقتى زنده است روزى دارد.
از پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم پرسيدند: اگر كسى را داخل اتاقى
بگذارند وتمام منافذ آن را ببندند، روزيش از كجا مىرسد؟ فرمود: «از همان مجرايى كه
مرگ او مىتواند برسد روزى او هم مىتواند برسد».
خلاصه آيات وروايات مىگويد
روزى يك امر ضمانتشده وقطعى است.
البتّه در مقابل احاديثى داريم كه به تلاش
دعوت مىكند. اينكه صبح زود از خواب برخيزيم به دنبال كار برويم، چون بيكار ملعون
است وبايد با زراعت، دامدارى و مانند آن روزى را تحصيل كرد.
در ابتدا به نظر
مىرسد كه تضادّى باشد، امّا رفع اين تضاد شايد از اين راه ممكن باشد كه روزى تضمين
شده انسان، مانند استجابت دعا، شروطى دارد. خداوند مىفرمايد: «
(أُدْعُونِى
أَسْتَجِبْ لَكُمْ)؛ مرا بخوانيد تا (دعايتان را) اجابت كنم».[3]
در
روايات اسلامى شرايطى براى استجابت دعا ذكر كردهاند :
الف) بايد پيش از هر چيز
قلب وروح را پاك كرد وصفا داد، از گناه توبه كرد واز زندگى رهبران الهى سرمشق
گرفت.
ب) زندگى خود را با مال غصبى وحرام آلوده نكند.
ج) از مبارزه با فساد
ودعوت بهسوى حق خوددارى نورزيد.
د) عمل كردن به پيمانهاى الهى.
ه ) توأم
شدن دعا با عمل وكوشش.
مردى نزد اميرمومنان على علیه السلام از عدم استجابت دعايش شكايت
كرد وگفت : با اينكه خداوند فرموده است: «دعا كنيد من اجابت مىكنم»، چرا ما دعا
مىكنيم وبه اجابت نمىرسد؟
امام در پاسخ فرمود: «قلب وفكرتان در هشت چيز خيانت
كرده (ازاينرو دعايتان مستجاب نمىشود) :
شما خدا را شناختهايد، امّا حقّ او
را ادا نكردهايد، به همين دليل شناخت شما سودى به حالتان نداشته است.
شما به
فرستاده او ايمان آوردهايد، سپس با سنّتش به مخالفت برخاستهايد، ثمره ايمان شما
كجاست؟
كتاب او را خواندهايد، ولى به آن عمل نكردهايد. گفتيد: شنيديم واطاعت
كرديم، سپس به مخالفت برخاستيد.
مىگوييد از مجازات وكيفر خدا مىترسيد، امّا
همواره كارهايى مىكنيد كه شما را به آن نزديك مىسازد.
مىگوييد به پاداش الهى
علاقه داريد، امّا همواره كارى مىكنيد كه شما را از آن دور مىسازد.
نعمت خدا
را مىخوريد وحقّ شكرش را ادا نمىكنيد.
خدا به شما دستور داده كه دشمن شيطان
باشيد (وشما طرح دوستى با او مىريزيد)؛ ادّعاى دشمنى با شيطان داريد، امّا عملاً
با او مخالفت نمىكنيد.
عيوب مردم را نصبالعين خود ساخته وعيوب خود را پشت سر
افكندهايد... پس چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد در حالى كه خودتان
درهاى آن را بستهايد؟ تقوا پيشه كنيد، اعمالتان را اصلاح كنيد، نيّاتتان را خالص
گردانيد وامر به معروف ونهى از منكر كنيد تا دعايتان به اجابت برسد».[4]
بنابراين تلاش براى روزى يكى از شرايط آن است وبا اين توضيح، تضاد
برطرف مىشود.
2. مىبينيم ميليونها تن از گرسنگى مىميرند، اگر روزى مقسوم است
چرا اينها از گرسنگى مىميرند؟
در جواب بايد گفت: اگر برخى از گرسنگى مىميرند
نشانه ظلم بشر است وآن را به حساب دستگاه آفرينش نمىشود گذاشت. قارّه آفريقا كه
بيشترين قربانيان گرسنگى را دارد مملو از الماس ومعادن مهم است. عدّهاى ستمگر
ثروتها را مىبرند، بعد غذاهاى اضافه را در زبالهدان مىريزند وعدّهاى ديگر از
گرسنگى مىميرند. گاه براى اينكه قيمت گندم وديگر اجناس پايين نيايد آنها را در
دريا مىريزند يا احتكار مىكنند اگرچه به قيمت قربانى شدن ميليونها انسان باشد.
اگر مظالم بشر نبود چنين مصيبتهايى پيش نمىآمد.
خدا عقل داد تا بشر بر طبق
فطرت الهى ره بپويد وبراى رفاه زندگى دنياى خودش زحمت بكشد وتوليد بيشترى بكند.
البتّه منافاتى ندارد كه جمعيّت را هم كنترل ومحدود كند.
تقسيم ديگرى هم در
روايات داريم كه رزق وروزى بر دو قسم است :
رزقى كه تو آن را مىطلبى ورزقى كه
آن تو را مىطلبد.
روزىها نيز مانند قضا وقدر، محتوم ومعلّق دارد. روزىهاى
حتمى آن است كه خواهناخواه به سراغ تو مىآيد ومعلّق آن است كه تو بايد به
دنبالشان بروى.
از اين تقسيمبندى كه حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه كرده است معلوم
مىشود رواياتى كه مىگويد روزى حتماً سراغ انسان مىآيد حتّى اگر در زندان باشد،
مراد روزىهاى حتمى است.
[1] . بحارالانوار، ج 6، ص 154.
[2] . سوره هود، آيه 6.
[3] . سوره غافر، آيه 60.
[4] . بحارالانوار، ج 93، ص 376، ح 17.