عواقب سخن بدون علم

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
انوار هدایت
برنامه‌اى براى دنيا وآخرتعالم بى‌عمل
عواقب سخن بدون علم
  يا أباذَر، إذا سُئِلتَ عَن عِلمٍ لا تَعلَمُهُ فَقُل لا أعلَمُهُ تَنجُ مِن تَبِعَتِهِ وَلا تُفتِ بِما لا عِلمَ لَکَ بِهِ تَنجُ مِن عَذابِ اللّهِ يَومَ القِيامَةِ.
اى اباذر، اگر چيزى از تو بپرسند كه آن را ندانى، بگو نمى‌دانم. در اين صورت از عواقب آن نجات مى‌يابى وبه چيزى كه نمى‌دانى فتوا نده كه از عذاب قيامت نجات يابى. بحارالانوار، ج 77، ص 76
نور هدايت
از جمله كارهايى كه عموميّت دارد وشايد دامنگير بسيارى از مردم باشد اين است كه اگر پرسشى از آنها كنند وپاسخ آن را ندانند خجالت مى‌كشند بگويند نمى‌دانيم، لذا پاسخى مى‌دهند كه روى آن مطالعه‌اى صورت نگرفته ودر نتيجه غلط از كار در مى‌آيد. چنين سخنى كه از روى عدم آگاهى وبى‌حساب وكتاب گفته شده است، هم عواقب وتبعات دنيوى دارد وهم عواقب اُخروى.
نكته مهمّى را به شما طلّاب يادآور مى‌شوم كه وقتى لباس روحانيّت پوشيديم وعِمامه بر سر گذاشتيم مفهومش اين نيست كه عِلم كل يا استاد كلّ فى‌الكلّ هستيم، چنين نيست، زيرا بسيارى از چيزهاست كه انسان نمى‌داند. علما، مراجع، مجتهدان ومتفكّران، آن‌هم با هفتاد يا هشتاد سال مطالعه وتدريس، بسيارى از مسائل را نمى‌دانند واگر از آنها بپرسند مى‌گويند مطالعه مى‌كنيم وبعد جواب مى‌دهيم. بنابراين، كارى نكنيم كه هم براى خودمان وهم براى مردم، اين ذهنيّت پيدا شود كه ما همه چيز را مى‌دانيم. به قول آن دانشمند، همه چيز را همگان دانند وهمگان هم هنوز از مادر متولّد نشده‌اند. علاوه بر اين همه چيز را همگان هم نمى‌دانند، چون اگر تمام علوم بشر را روى هم جمع كنيم باز همگان همه چيز را نمى‌دانند واين يك واقعيّت انكارناپذير است. من برخى مسائل را از آنها مى‌پرسيدم مى‌گفتند بايد فكر كنيم، مطالعه مى‌كنيم. خلاصه سخن بدون علم وآگاهى عواقب خطرناكى هم در دنيا دارد وهم در آخرت كه گريبان انسان را مى‌گيرد.
عواقب دنيوى
اگر در امور مادّى از انسان سؤالى كنند وبدون علم وآگاهى جواب دهد به خودش وديگران زيان مادّى مى‌رسانَد. واگر در امور معنوى باشد زيان معنوى به مردم مى‌رساند. هر ضربه‌اى كه به جامعه وارد شود به فرد هم وارد مى‌شود. فى‌المثل اگر عالمى فتواى نادرستى بدهد كه به سبب آن ضرر وزيانى دامنگير كسى گردد، خسارت به او خسارت به كلّ جامعه است واين باعث مى‌شود كه عواقب دنيوى هم داشته باشد، زيرا گاهى فقيه ومجتهد ضامن خسارات مادّى هم مى‌شود. مثلاً اگر كسى از من به‌عنوان يك مرجع تقليد بپرسد كه من گوسفند را چنين سر بريدم حلال است يا حرام؟ من در پاسخ بگويم حرام است وبايد دور ريخته شود، اين را من على‌القاعده ضامن هستم، چون اگر واقعاً حرام نباشد ومن فتوا به حرمت بدهم، يا اگر طرز ذبح كردن را گفته باشم وغلط بوده، كه اگر جاهل مقصّر باشد نه جاهل قاصر، چون بى‌مطالعه ودقّت سخنى گفته وباعث شده است گوسفند حرام شود، در اينجا اگر فتواى قطعى به ضمان مجتهد ندهيم، دست‌كم احتياط وجوبى دارد. چنانكه در رأى قاضى گفته‌اند اگر قاضى رأى داد كه بيگناهى اعدام شود، اگر جاهل مقصّر است كه بايد طبق قانون اسلام با او رفتار شود واگر جاهل قاصر است وخطا كرده، به دليل آنكه مصون نيست از بيت‌المال مسلمانان بايد ديه خطايش را بپردازند، مجتهد هم مانند قاضى است.
عواقب اُخروى
اين كار عواقب وتبعاتى هم در آخرت انسان دارد. مثلاً اگر شما در مجلس وعظ وخطابه روى منبر، فتواى خلافى را نقل كنيد ودر نقل آن مقصّر باشيد، وقتى مى‌توانيد از عواقبش در امان باشيد كه تمام كسانى را كه پاى منبر بوده‌اند ببينيد واشتباهى را كه كرده‌ايد جبران كنيد. حال من چگونه مستمعين را شماره وآنها را پيدا كنم تا يك حكم خلاف الهى را كه گفته‌ام تصحيح كنم؟ اين كار بسيار دشوارى است. بنابراين بايد با دقّت سخن گفت ودر اصول وفروع دين واحكام اسلام بايد دقّت فراوان به‌خرج داد. حتّى اگر در جايى يقين داريد باز فوراً جواب ندهيد، ابتدا مطالعه كنيد وبعد جواب بدهيد.
انسان در اين‌گونه موارد بايد بترسد كه واقعآ ترس هم دارد، زيرا اين كار از خطرهاى بسيار بزرگى است كه جامعه را تهديد مى‌كند. اميرمؤمنان على علیه السلام فرمود: «لا تَقُل ما لا تَعلَمُ فإنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلى جَوارِحِکَ كُلِّها فَرائِضَ يَحتَجُّ بها عَلَيکَ يَومَ القِيامَةِ؛ آنچه را نمى‌دانى مگوى، زيرا خداوند بر اعضا وجوارح تو فرايضى مقرّر داشته كه روز قيامت به آنها با تو احتجاج خواهد كرد».[1]
اين برنامه اسلام است، امّا مى‌بينيم كه عدهّاى چقدر با جرأت فتوا مى‌دهند وخود را در همه مسائل اسلامى (اصول وفروع واقتصاد وسياست) صاحبنظر دانسته وقضاوت مى‌كنند. اين براى جامعه بسيار خطرناك است كه تخصّص در مسائل دينى از آن حذف شود. چگونه است كه در مسائل طبّى غير طبيب حق ندارد نسخه بدهد واين قابل تعقيب است، امّا وقتى در مسائل دينى نسخه‌هاى زيادى صادر مى‌شود وهر كسى اظهار نظر مى‌كند قابل تعقيب نيست؟
لذا بايد هر مسأله‌اى را براى اهلش بگذارند. مسائل فقهى را براى مراجع ومجتهدان وحوزه‌هاى علميّه بايد گذاشت، چون آنها اهلش هستند. مسائل دينى چيزى نيست كه هر چه به ذهن هر كسى رسيد بگويد. من حساب كرده‌ام حدود پنجاه سال است كه در اين حوزه تدريس مى‌كنم، ولى مثل آنها جرأت نمى‌كنم با آن صراحت جواب بدهم. بايد پذيرفت كه حساب تخصّص‌هاى علمى از مسائل شرعى ودينى جداست وهر كسى در قلمرو خودش فعّاليّت كند. طب براى اطبّا، كشاورزى براى كشاورزان، فقه هم براى فقها.
بنابراين حضرت مى‌فرمايد: اگر از موضوعى بپرسند وپاسخ آن را ندانى صريحاً بگو نمى‌دانم كه در اين صورت از تبعات آن نجات پيدا مى‌كنى وبه چيزى كه نمى‌دانى فتوا نده كه از عذاب قيامت نجات يابى.
سخن‌گفتن در كلام حضرت على علیه السلام
«لا تَقُل ما لا تَعلَمُ بَل لا تَقُل كُلَّ ما تَعلَمُ فإنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلى جَوارِحِکَ كُلِّها فَرائِضَ يَحتَجُّ بِها عَلَيکَ يَومَالقِيامَةِ؛ آنچه را نمى‌دانى مگوى، بلكه هر آنچه را مى‌دانى همه را مگوى، زيرا خداوند بر اعضا وجوارح تو فرايضى مقرّر داشته كه روز قيامت به آنها با تو احتجاج خواهد كرد».[2]
«كَم مِن نَظَرَةٍ جَلَبَت حَسرَةً وَكَم مِن كَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً؛ بسا نگاهى كه موجب حسرت وبسا سخنى كه موجب سلب نعمت است».[3]
«اِذا تَكَلَّمتَ بِالكَلِمَةٍ مَلَكَتکَ وَاِذا أمْسَكتَها مَلَكتَها؛ هرگاه سخنى گفتى تو در بند آن خواهى بود وچون ساكت مانى، سخن در بند تو خواهد بود».[4]
«لا يَزالُ الرَّجُلُ المُسلِمُ يُكتَبُ مُحسِناً مادامَ ساكِتاً فإذا تَكَلَّمَ كُتِبَ مُحسِناً أو مُسيئاً؛ مرد مسلمان تا ساكت است نيكوكار نوشته مى‌شود وچون سخن گويد يا نيكوكار يا بدكار نوشته خواهد شد».[5]
«اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَ صُورَةَ المَرأةِ في وَجهِها وَصورَةَ الرَّجُلِ في مَنطِقِهِ؛ همانا خداوندسيماى زن را در صورت او نهاد، امّا سيماى مرد را در منطق وگفتارش».[6]
از جمله مصداق‌هاى بارز ومهمّ سخن بدون علم، شايعه‌پراكنى است. از بلاهاى بزرگى است كه دامنگير جوامع مختلف مى‌شود وروح اجتماعى وتفاهم وهمكارى را در ميان آنها مى‌كشد. گاه يك منافق مطلب نادرستى جعل مى‌كند وآن رابه ديگران مى‌گويدوكسانى بدون تحقيق درنشر آن مى‌كوشند وشايد شاخ وبرگ‌هايى هم از خودشان به آن مى‌افزايند ودر نتيجه آن مقدار قابل توجّهى از نيرووفكرووقت مردم‌رامشغول ساخته واضطراب ونگرانى درمردم ايجادمى‌كنند.
بسا شايعات كه اعتماد عمومى را متزلزل مى‌سازد وافراد جامعه را در انجام دادن كارهاى لازم سست ومردّد مى‌كند.
گرچه اجتماعاتى كه در فشار و حفقان هستند گاهى شايعه‌سازى ونشر شايعات را به‌عنوان نوعى مبارزه يا انتقامجويى تعقيب مى‌كنند، ولى در اجتماعات سالم نشر شايعات زيان‌هاى فراوانى به‌بار مى‌آورَد. اگر شايعات در مورد افراد لايق، مثبت ومفيد باشد آنها را در خدمات خود دلسرد مى‌كند وگاهى حيثيّت چندين ساله آنها را بر باد مى‌دهد ومردم را از فوايد وجود آنان محروم مى‌سازد؛ به همين دليل، اسلام قاطعانه با شايعه‌سازى مبارزه كرده وجعل دروغ وتهمت را ممنوع مى‌سازد.
درسى مهم براى برقرارى نظم اجتماعى
قرآن كريم مى‌فرمايد: (وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ).[7]  در اين آيه به يكى از مهم‌ترين اصول زندگى اجتماعى اشاره شده كه ناديده گرفتن آن نتيجه‌اى جز هرج ومرج اجتماعى واز بين رفتن روابط انسانى وپيوندهاى عاطفى نخواهد داشت. اگر به‌راستى اين برنامه قرآنى در جامعه انسانى وهمه جوامع بشرى دقيقآ اجرا شود بسيارى از نابسامانى‌ها كه از شايعه‌سازى وجوسازى وقضاوت‌هاى عجولانه وگمان‌هاى بى‌اساس واخبارمشكوك ودروغ سرچشمه مى‌گيرد برچيده خواهدشد.درغيراين‌صورت هرج‌ومرج درروابط اجتماعى همه‌جارافراخواهد گرفت. هيچ‌كس از گمان بد ديگرى در امان نخواهد بود. هيچ‌كس به ديگرى اطمينان پيدا نخواهد كرد وآبرو وحيثيّت افراد همواره در مخاطره خواهد بود.
در بسيارى از آيات قرآن وروايات اسلامى درباره ظنّ وگمان تأكيد شده، از جمله :
آياتى كه افراد بى‌ايمان را در پيروى از ظنّ وگمان به‌شدّت نكوهش كرده مى‌فرمايد: «(وَ مَا يَتَّبِعُ اَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِى مِنَالْحَقِّ شَيْئًا)؛ بيشترشان در قضاوت‌هاى خود تنها از گمان پيروى مى‌كنند، در حالى كه گمان به هيچ روى انسان را به حق وحقيقت نمى‌رسانَد».[8]
در جاى ديگر پيروى از گمان در رديف پيروى از هواى نفس قرار داده شده است: «(إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ مَا تَهْوِى الاَْنْفُسُ)؛ آنها تنها پيروى از گمان وهواى نفس مى‌كنند».[9]
در حديثى از امام صادق علیه السلام مى‌خوانيم كه فرمود: «اِنَّ مِن حَقيقَةِ الايمانِ أن لا يَجوزَ مَنطِقُکَ عِلمَکَ؛ از حقيقت ايمان اين است كه گفتارت از علمت فزون‌تر نباشد وبيش از آنچه مى‌دانى نگويى».[10]
 در حديث ديگرى از امام موسى بن جعفر علیه السلام مى‌خوانيم كه از پدرانش چنين روايت كرد: «لَيسَ لَکَ اَن تَتَكَلَّمَ بِما شِئتَ لأنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقولُ: وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛ تو نمى‌توانى هر چه را مى‌خواهى بگويى، زيرا خداوند متعال مى‌فرمايد از آنچه علم ندارى پيروى نكن».[11]
در حديث ديگرى پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«اِيّاكُم وَالظَّنَّ فإنَّ الظَّنَّ اَكذَبُ الكِذبَ؛ از گمان بپرهيزيد كه گمان بدترين دروغ است».[12]
كسى خدمت امام صادق علیه السلام رسيد وعرض كرد: «إنَّ لي جيراناً وَلَهُم جَوارٍ مُغَنِّياتٌ يَتَغَنَّينَ وَيَضرِبنَ بالعُودِ فَرُبَّما دَخَلتُ الخَلاءَ فَاُطيلُ الجُلُوسَ استِماعاً منّي لَهُنَّ قال فقال أبوعبداللّه علیه السلام: لا تَفعَل فَقال الرّجُلُ: وَاللّهِ ما هو شيءٌ آتيهِ بِرِجلي إنَّما أسمَعُ بِاُذُني فقال أبوعبداللّه علیه السلام: باللّهِ تبارکَ وَتَعالى (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُوَادَ كُلُّ أُولَـئِکَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولاَ)[13]  فَقالَ الرَّجُلُ كَأَنّي لَم أسمَعها في كتابِ اللّهِ مِن عَجَمىٍّ وَعَرَبىٍّ لا جَرَمَ إنّي قَد
تَرَكتُها وَإنّي أستَغفِرُ اللّهَ؛ همسايگانى دارم كه كنيزكان خواننده‌اى دارد، مى‌خوانند ومى‌نوازند ومن گاهى كه براى قضاى حاجت مى‌روم نشستن خود را طولانى‌تر مى‌كنم تا نغمه‌هاى آنان را بشنوم، در حالى كه براى چنين منظورى نرفته‌ام. امام صادق علیه السلام فرمود: مگر گفتار خداوند را نشينده‌اى كه مى‌فرمايد: گوش وچشم وقلب همگى مسؤولند؟ گفت: گويى هرگز اين آيه را از هيچ‌كس، نه عرب ونه عجم نشينده بودم واكنون اين كار را ترك مى‌گويم وبه درگاه خدا توبه مى‌كنم».[14]
در برخى منابع روايى در ذيل اين روايت مى‌خوانيم كه امام به او دستور داد برخيز وغسل توبه كن وهرچند مى‌توانى نماز بگزار، زيرا كار بسيار بدى كردى واگر در آن حال مى‌مردى مسؤوليّت تو بزرگ بود.
از اين آيات واحاديث روشن مى‌شود كه اسلام چگونه چشم وگوش انسان را مسؤول مى‌شمرَد؛ تا نبيند نگويد، تا نشنود قضاوت نكند وبدون تحقيق وعلم ويقين، نه به چيزى معتقد شود، نه عمل كند ونه به داورى برخيزد.
ضايعات پيروى از حدس وگمان
پيروى از گمان وحدس وتخمين وشايعات وهر آنچه غير از علم ويقين حاصل مى‌شود، خطرهايى براى فرد وجامعه ايجاد مى‌كند كه هريك به‌تنهايى ضايعات بزرگى دارد، از جمله :
تكيه بر غير علم، سرچشمه پايمال شدن حقوق افراد يا دادن حق به غير مستحق است.
پيروى از غير علم، آبروى افراد آبرومند را به خطر مى‌اندازد وخدمتگذاران را دلسرد مى‌كند.
اعتماد بر غير علم، به بازار شايعات وشايعه‌سازان رونق مى‌دهد.
پيروى از غير علم، روحيّه تحقيق وكنجكاوى را از انسان گرفته واو را فردى زودباور وساده‌انديش بار مى‌آورَد.
پيروى از غير علم، روابط گرم ودوستانه را در خانه وبازار وهمه جا به هم زده ومردم را به يكديگر بدبين مى‌سازد.
پيروى از غير علم، استقلال فكرى را از بين مى‌بَرد وروح را براى پذيرش هرگونه تبليغات مسموم آماده مى‌كند.
پيروى از غير علم، سرچشمه قضاوت‌ها وانتخاب‌هاى عجولانه در مورد هر كس وهر چيز است كه اين خود مايه انواع ناكامى‌ها وپشيمانى‌هاست.
راه مبارزه با پندارگرايى
اكنون اين پرسش مطرح است كه چگونه مى‌توان خود وجامعه را از اين عادت زشت ونكبت‌بار وعواقب دردناك آن رهايى بخشيد؟
در پاسخ بايد به چند نكته توجّه كرد :
نخست بايد عواقب دردناك اين كار را از راه‌هاى مختلف پى‌درپى به مردم گوشزد كرد واز آنها خواست كه در آثار شوم پيروى از غير علم بينديشند.
ديگر اينكه بايد طرز تفكّر وجهان‌بينى اسلامى را در انسان‌ها زنده كرد تا بدانند خداوند در همه حال مراقب آنهاست. او شنونده وبينا وحتّى از افكار ما آگاه است (يَعْلَمُ خَائِنَةَ الاَْعْيُنِ وَ مَا تُخْفِى‌الصُّدُورِ).[15]
هر سخنى كه مى‌گوييم ثبت وضبط مى‌شود وهر گامى برمى‌داريم در حساب ما نوشته مى‌شود ومسؤول تمام اعمال وقضاوت‌ها واعتقادات خود هستيم.
همچنين بايد سطح رشد فكرى را بالا برد، زيرا پيروى از غير علم اغلب كار عوام ساده‌لوح وناآگاه است كه با شنيدن يك شايعه بى‌اساس فوراً به آن مى‌چسبند وداورى مى‌كنند وآن را الگوى كار خود قرار مى‌دهند.
[1] . نهج‌البلاغه، حكمت 382.
[2] . نهج البلاغه، حكمت 382.
[3] . تحف العقول، ص 90.
[4] . غرر الحكم، ج 1، ص 128.
[5] . ثواب الاعمال، ص 178.
[6] . كنز الفوائد، ج 2، ص 14.
[7] . سوره اسراء، آيه 36.
[8] . سوره يونس، آيه 36.
[9] . سوره نجم، آيه 23.
[10] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 16.
[11] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 17.
[12] . همان.
[13] . سوره اسراء، آيه 36.
[14] . بحارالانوار، ج 79، ص 246.
[15] . سوره غافر، آيه 19.
برنامه‌اى براى دنيا وآخرتعالم بى‌عمل
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma