چهار دستور اسلامى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
انوار هدایت
تضاد عمل وعقيدهتوصيف دنيا
چهار دستور اسلامى
 عَن اَبى اَيّوبٍ الاَنصارىّ قالَ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلم يَقولُ: حُلُّوا اَنفُسَكُمُ الطّاعَةَ وَاَلبِسوها قِناعَ المُخالَفَةِ فَاجعَلوا آخِرَتَكُم لاِنفُسِكُم وَسَعيَكُم لِمُستَقَرِّكُم وَاعلَموا اَنَّكُم عَن قَليلٍ راحِلونَ وَاِلَى اللّهِ صائِرونَ وَ لا يُغني عَنكُم هُنالِکَ اِلّا صالِحُ عَمَلٍ قَدَّمتُموهُ وَحُسنُ ثَوابٍ اَحرَزتُمُوهُ فَإنَّكُم اِنَّما تَقدِمونَ عَلى ما قَدَّمتُم وَتُجازَوْنَ عَلى ما اَسْلَفتُم.
ابوايّوب انصارى روايت كرده است كه شنيدم پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: لباس وحلّه اطاعت الهى بر تن كنيد وجامه مخالفت با هواى نفس را بر جانتان بپوشانيد. پس آخرت را از آنِ خويش كنيد وسعى خود را براى جايگاه ابدى‌تان قرار دهيد. بدانيد كه شما به‌زودى مى‌كوچيد وبه‌سوى خدا مى‌رويد. در آن روز چيزى جز عمل صالحى كه از پيش فرستاده‌ايد يا ثوابى كه پس‌انداز كرده‌ايد بى‌نيازتان نمى‌كند، چرا كه شما بر آنچه از پيش فرستاده‌ايد وارد مى‌شويد وبه اعمالى كه مقدّم داشته‌ايد جزا داده مى‌شويد. بحارالانوار، ج 77، ص 182
نور هدايت
در اين حديث ابتدا چهار دستور وجود دارد وسپس درباره كوتاهى عمر دنيا بحث مى‌شود. امّا چهار دستور :
1. حلّه ولباس تزيين‌كننده اطاعت الهى بر تن كنيد.
2. جامه مخالفت با هواى نفس بپوشيد.
3. آخرت را براى خودتان نگاه داريد.
4. كوشش شما براى منزل اصلى‌تان باشد.
در اينجا جمله‌اى است كه بايد بسيار به آن توجّه كرد. مى‌فرمايد اطاعت، لباسى زينتى براى انسان است وچهره انسان را زيبا مى‌كند. جامعه‌اى كه در آن فرمان خدا به كار رود جامعه‌اى زيباست. جامعه بى‌خدا جامعه‌اى است كه به هر سو نگاه كنى زشتى وپلشتى در آن موج مى‌زند. اگر آخرتى هم در كار نبود ـ كه حتماً هست ـ انسان براى همين زندگى دنيا لازم بود از خدا فرمان ببرد، زيرا گردن نهادن به فرمان الهى به انسان شخصيّت مى‌دهد واو را گرامى مى‌گرداند. شما انسانى را تصوّر كنيد كه زبانش، چشمش وخلاصه تمام اعضايش، لجام‌گسيخته وبى‌قيد وبند است وهر خلافى را انجام مى‌دهد. چنين انسان آلوده‌اى را با انسانى مقايسه كنيد كه از زبانش، چشمش، قلبش وخلاصه اعضا وجوارحش مراقبت مى‌كند. شما فطرتاً به اين انسان مهذّب وپاكيزه علاقه‌مند مى‌شويد واز اوّلى تنفّر داريد؛ اوّلى لباس اطاعت الهى را از تنش به‌در آورده وفاسق شده است.
«فسق» در لغت به‌معنى «خُروجُ النَّباتِ عَنِ التَمرَةِ» است. يعنى هسته از خرما بيرون بيايد. انسان فاسق چنين است، امّا انسان پاك ومطيع فرمان خدا پوشش زيباى اطاعت الهى را بر تن دارد.
بيان حضرت درباره كوتاهى عمر دنيا
«بدانيد كه شما به‌زودى كوچ مى‌كنيد وبه‌سوى خدا مى‌رويد. سرمايه‌اى كه به حال شما در آنجا مفيد باشد عمل صالح است وچيزى جز آنچه را از پيش فرستاده‌ايد، در اختيار شما نخواهد بود».
در بسيارى از روايات انسان‌ها به مسافرانى تشبيه شده‌اند كه دنيا منزلگاه موقّتى آنان است ومقصد نهاييشان آخرت؛ مسافرى كه اختيارش دست خودش نيست او را آورده‌اند وسرانجام مى‌برند.
من به‌خود نامدم اينجا كه به خود باز روم آن كه آورد مرا باز بَرَد در وطنم
انسان در منزلگاه وسايلى تهيّه مى‌كند وآماده حركت مى‌شود. سفرهاى سابق با سفرهاى امروزى خيلى تفاوت داشت. وقتى مى‌خواستند از شهرى به شهر ديگر بروند فاصله بين دو شهر را تقسيم مى‌كردند، به آن مقدار كه مسافر بتواند در مدّت روز بپيمايد ودر هر جايى منزلى مى‌ساختند. لذا تعبير مى‌كردند كه مثلاً مسافت از قم تا تهران سه منزل است. يعنى صبح كه حركت مى‌كنيم شب به جايى مى‌رسيم وتوقّف مى‌كنيم. البتّه خوابيدن شب براى مقاصدى بود :
استراحت وايمنى از خطر سارقان وحيوانات وحشى. آب‌انبارى بود آب برمى‌داشتند براى بين راه ومركب را آماده مى‌ساختند. كسى كه به منزل بين‌راه مى‌آمد آن را خانه هميشگى فرض نمى‌كرد. حال اگر واقعاً بينش ما درباره دنيا همين باشد كه دنيا دار بقا نيست وبايد سرانجام به منزل اصلى كوچ كنيم، وضعمان تفاوت مى‌كند ومتحوّل مى‌شويم.حيات واقعى براى آنجاست. چنانكه قرآن مى‌فرمايد: «(وَمَا هَـذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ)؛ اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى وبازى نيست، وفقط سراى آخرت سراى زندگى (واقعى) است اگر مى‌دانستند».[1]  اگر چنين نگرشى داشته باشيم ديگر براى يك قطعه زمين، مقام
و... دعوا نمى‌كنيم. تازه منزلگاه‌هاى قديم با دنيا تفاوت دارد، زيرا آنها مى‌دانستند وقتى سر شب به منزل رسيدند تا صبح هستند وبعد حركت مى‌كنند، امّا چه كسى تضمين كرده كه در دنيا تا صبح يا تا ظهر زنده است. آنچه در روايت تصريح شده اين است كه در آن دنيا چيزى كه به درد آدمى بخورد نيست مگر دو چيز: اعمال صالحى كه از پيش مى‌فرستد وثواب ونيكويى كه براى خود فراهم كرده است. ممكن است تفاوت بين اين دو در اين باشد كه اعمال صالح از آنِ انسان وحسن ثواب تفضّل الهى است. يعنى كارى مى‌كند كه مشمول تفضّلات الهى شود. اگرچه عمل صالحى نداشته باشد، آن‌گونه باشد كه انسان به‌سبب حسن نيّتش مشمول ثواب الهى است، يا اينكه ديگران براى او ثواب هديه بفرستند.به هر حال مشكل بزرگ انسان‌ها در اين دنيا عدم درك واقعيّت‌هاست وچقدر جالب است بيان اميرالمومنين على علیه السلام كه مى‌فرمايد: رَحِمَ اللّهُ امْرِءً عَلِمَ مِن اَينَ وَ فى أينَ وَ اِلى اَينَ»[2]  تمام زندگانى دنيا در اين سه جمله نهفته است: از كجا
آمديم، در كجاييم، به كجا مى‌رويم؟ بدين معنا كه هر كس اين سه نكته را بداند مشمول رحمت الهى مى‌شود. اشاره به آن حديث معروف است كه در نهج‌البلاغه آمده كه حضرت على7 پشت دروازه كوفه آمد وبا مردگان سخن گفت وفرمود : اَما لَو اُذِنَ لَهُم فِى الكَلامِ لاَخبَرُوكُم اَنَّ خَيرَ الزّادِ التَّقوى: «اگر به اين مردگان اجازه بدهند كه با شما سخن بگويند، هر آينه به شما خبر مى‌دهند كه (اين سفر زادوتوشه مى‌خواهد و) چيزى بهتر از عمل صالح وتقوا نيست».[3]
انسان بايد اين مسأله را آن‌قدر به خودش تلقين كند تا كاملاً متوجّه بشود وآن را باور كند.
[1] . سوره عنكبوت، آيه 64.
[2] . الأسفار الأربعة، ج 8، ص 255.
[3] . نهج‌البلاغه، كلمات قصار، شماره 130.
تضاد عمل وعقيدهتوصيف دنيا
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma