معيار ظاهر وباطن يا اَباذَر، اِنَّ اللّهَ
تَبارَک وَ تَعالى لا يَنظُرُ إلى صُوَرِكُم وَلا إلى أموالِكُم وَأقوالِكُم
وَلـكِن يَنظُرُ إلى قُلُوبِكُم وَأعمالِكُم.
يا أباذر، التَّقوى هُنا التَّقوى
هُنا وَاَشارَ اِلى صَدرِهِ.
اى ابوذر، بهدرستى كه خداوند تبارك وتعالى نگاه
نمىكند به صورتها واموال وسخنان شما، بلكه به دلها و اعمال شما نظر مىكند. اى
ابوذر، تقوا اينجاست تقوا اينجاست و به سينه مباركشان اشاره كردند. بحارالانوار،
ج 77، ص 88
نور هدايتدر دنيايى كه ما زندگى مىكنيم بر خلاف قيامت
كه «يومالبروز» و«يومالظهور» است وهمه ظواهر وبواطن يكى مىشود، هر چيزى ظاهرى
وباطنى دارد. انسان هم كه جزئى از اين دنياست، از اين قاعده مستثنا نبوده وداراى
ظاهر وباطنى است واز اين بالاتر، قرآن هم ظاهر وباطن دارد. حال اين سوال مطرح
مىشود كه معيار چيست آيا عمل به ظاهر است يا باطن؟
پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم در اين بخش از
سخنان گهربارش خطاب به ابوذر غفارى درباره انسان تأكيد فرموده كه خداوند نگاه به
ظاهر شما وصورت وگفتههاى شما نمىكند، بلكه به دو چيز نظر مىكند: قلب واعمال
شما.
اين جمله نشاندهنده ديدگاه اسلام ودر واقع نوعى قانون اساسى براى مسلمانان
است. گفته حضرت مسألهاى ريشهاى است وبا جهانبينى ارتباط دارد ودر تمام مسائل
اسلامى از انسانشناسى، جامعهشناسى، روانشناسى كاربرد دارد.
خداوند در
انسانها به ظواهر نگاه نمىكند، بلكه به باطن وقلبها واعمالى كه آنها هم نشانى از
درون قلب است مىنگرد، زيرا چيزى كه در قلب پابرجا شود اثرش در اعمال ظاهر مىشود.
پس خداوند به اعمالى كه گواه صادق قلب است نظر مىكند، نه به صورتهايى كه هزاران
دگرگونى در آن ممكن است رخ دهد ونه به حرفهايى كه دگرگونىهاى فراوانى در آن
امكانپذير است، زيرا اگر ما هم بخواهيم با معيار ظاهر حساب كنيم نه مىتوانيم
خودمان را بشناسيم ونه ديگران را.
در اين دنيا ادعّا زياد است واگر كارها با
ادّعا درست مىشد، الان درست شده بود. گاه انسان به سخن ديگران گوش مىدهد متوجّه
مىشود كه چه ادّعاهاى بزرگى دارند، با اينكه اگر بهظاهر آنها نگاه كند مىبيند چه
بسيارند چهرههايى كه زير پوشش مومن، متّقى و... خودشان را پنهان كردهاند، در حالى
كه هر كدام از آنها فقط صورت وادّعاست وحرفهاى توخالى وبىفايدهاى بيش
نيست.
جمله بعدى هم مكمّل همين است كه حضرت فرمود: مركز تقوا زبان يا در
قيافههايى كه بهظاهر اشك در آن جارى مىشود نيست، بلكه مركز تقوا قلب است واز
آنجا جوانه مىزند وبه تمام اعضا وجوارح وزندگى انسان رسوخ مىكند وآنگاه همه چيز
انسان به رنگ تقوا درمىآيد.
براى تجويد وقرائت قرآن بسا كلاسها برگزار شده
وبسا كتابهايى كه نوشتهاند. اگرچه همه اينها خوب است، مهم اين است كه بدانيم
الفاظ مقدّمه موضوعاند وهدف نهايى لفظ نيست. الفاظ قرآن به سبب محتوا وجنبههاى
عملىاش اينهمه احترام دارد. آيا آنقدر كه به تجويد وقرائت قرآن مىپردازيم به
محتواى آن اهمّيّت مىدهيم؟ چون وقتى تجويد وقرائت با عمل به قرآن وفهم ودرك آن
همراه نباشد چه دردى را دوا مىكند؟ وقتى علّامه طباطبائى؛ تفسير را شروع كرد،
بسيارى آن را دليل بر بىسوادى ايشان دانسته وگفته بودند چون بحث خارج نمىگويد
معلوم مىشود كه بهرهاى از علميّت نبرده است.
علّامه مردى بود كه بسيار كم حرف
مىزد، ولى گاهى هم سوز درونش باعث مىشد حرفهايى را مطرح كند. آيا سزاوار است كه
با اساس اسلام اينگونه رفتار شود. به هر حال، در اسلام معيار قلب واعمال است كه
خداوند هم به اين دو نظر دارد.
در حديث آمده است كه خداوند به اعمال شما نظر
مىكند وهمه اعمال ما هم در دفترى به نام نامه اعمال ثبت وضبط مىشود.
در آيات
قرآن وروايات از نامه اعمال انسانها بسيار سخن به ميان آمده كه از مجموع آنها به
دست مىآيد اعمال آدمى با تمام جزئيّات در نامهاى ثبت مىشود وروز رستاخيز اگر
انسان نيكوكار باشد، نامه اعمالش را به دست راستش مىدهند واگر بد كردار باشد نامه
اعمالش را به دست چپش مىدهند.
در سوره حاقّه آيه 19 مىفرمايد: «
(فَأَمَّا مَنْ
أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ)؛ پس كسى
كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادى) فرياد مىزند كه نامه اعمال
مرا بگيريد و بخوانيد».
و در آيه 25 مىفرمايد: «
(وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ
كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِى لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ)؛ امّا كسى
كه نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مىگويد: اى كاش هرگز نامه اعمالم را به من
نمىدادند».
در سوره كهف آيه 49 مىفرمايد: «وكتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده
مىشود، پس گناهكاران را مىبينى كه از آنچه در آن است ترسان و هراسانند.
ومىگويند: اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك وبزرگى را فرو نگذاشته
مگر اينكه آن را به شماره آورده است؟ (و اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر
مىبينند؛ وپروردگارت به هيچكس ستم نمىكند».
در حديثى در ذيل آيه 14 سوره
إسراء از امام صادق علیه السلام مىخوانيم كه فرمود : «در آن روز انسان آنچه را انجام داده ودر
نامه عمل او ثبت است، همه را به خاطر مىآورَد، گويى همان ساعت آن را انجام داده
است».[1]
اكنون اين سوال مطرح است كه اين نامه چيست وچگونه است؟
در
جواب مىگوييم: بىشك از جنس كتاب ودفتر ونامههاى معمولى نيست. لذا برخى مفسّران
گفتهاند: نامه عمل چيزى جز «روح انسان» نيست كه آثار همه اعمال در آن ثبت است،
زيرا ما هر عملى انجام مىدهيم اثرى در روح وجان ما مىگذارد.
يا اينكه اين نامه
عمل اعضاى پيكر ما حتّى پوست تن ما واز آن بالاتر، زمين وهوا وفضايى است كه در آن
اعمال خود را انجام مىدهيم، چرا كه اعمال ما گذشته از اينكه در جسم وهمه ذرّات
پيكر ما نقش مىبندند، در هوا وزمين منعكس مىشوند.
گرچه اين آثار براى ما در
اين دنيا محسوس ودرككردنى نيست، بىترديد وجود دارد وروزى كه در آن روز ديد
تازهاى پيدا مىكنيم همه اينها را مىبينيم ودرك خواهيم كرد.
تعبير به «خواندن»
هرگز نبايد ما را از آنچه در تفسير بالا ذكر شد منحرف كند، زيرا خواندن در اينجا
مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه مشاهده را در معناى وسيعش جاى مىدهد. مثلاً در تعبيرات
روزمرّه گاه مىگوييم در چشمان او خواندم كه چه تصميمى دارد.يافلان عمل راكه
ازفلانى سرزد بقيّهاش را خواندم.
ازاينرو خطوط اين نامه عمل قابل انكار نيست،
زيرا آثار واقعى وتكوينى خود عمل است. درست مانند صداى ضبطشده انسان يا عكسى كه از
او گرفتهاند ويا اثر انگشت او.
[1] . تفسير عياشى، ج 2، ص 328، ح 35.