احترام به پدر و مادر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
انوار هدایت
بيمارى وسواساذان شعار بزرگ اسلام
احترام به پدر و مادر
 يا عَلِىّ، نَظَرُ الوَلَدِ إلى والِدَيهِ حُبًّا لَهُما عِبادَةٌ.
اى على، نگاه محبّت‌آميز فرزند به پدر ومادرش عبادت است.
بحارالانوار، ج 77، ص 149
نور هدايت
گرچه در اين حديث از پدر ومادر سخن رفته، مى‌كوشيم برداشت وسيع‌ترى از آن كنيم. اسلام چندان به پدر ومادر اهمّيّت مى‌دهد كه حتّى نگاه محبّت‌آميز به آنان را عبادت مى‌شمرَد.
اين‌گونه تعبيرات در آيات وروايات بسيار ديده مى‌شود، ولى نكته‌اى كه در اينجا بايد بدان دقّت كرد اين است كه نگاه، رمز ومظهر وبه عبارتى دريچه‌اى است براى يك سلسله مسائل درونى وعاطفى. در اسلام نگاه به صورت عالِم، به درِ خانه عالم، نگاه عبرت‌آموز به دستگاه آفرينش، به آيات قرآن عبادت است،آن‌هم عبادتى كه هدف آفرينش است.(وَمَاخَلَقْتُ الجِنَّ وَالاِْنْسَ إِلاَّلِيَعْبُدُونِ).[1]
اكنون اين پرسش مطرح است كه چرا در قرآن رعايت حقوق پدر ومادر بسيار تأكيد شده است، امّا سفارش در مورد فرزندان كمتر ديده مى‌شود، جز در مورد نهى از كشتن فرزندان در دوران جاهليّت؟
در پاسخ بايد گفت: پدر ومادر به حكم عواطف نيرومندشان كمتر ممكن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند، در حالى كه بسيار ديده شده كه فرزندان پدر ومادرشان را خصوصآ هنگام پيرى وازكارافتادگى فراموش مى‌كنند واين دردناك‌ترين حالت براى والدين وبدترين ناشكرى براى فرزندان محسوب مى‌شود.
دقّت فوق‌العاده در احترام به پدر ومادر
در آيات 22 تا 25 سوره اسراء بخشى از ريزه‌كارى‌ها در برخورد مؤدّبانه واحترام‌آميز پدران ومادران بازگو شده است :
از يك‌سو روى حالات پيرى آنها كه در آن هنگام از هميشه به حمايت ومحبّت واحترام نياز دارند انگشت نهاده مى‌گويد: «كمترين سخن اهانت‌آميز را به آنها مگوى».
والدين ممكن است بر اثر كهولت به جايى برسند كه نتوانند بدون كمك ديگرى حركت كنند واز جا برخيزند وحتّى ممكن است قادر به دفع آلودگى از خود نباشند، در اين هنگام آزمايش بزرگ فرزندان شروع مى‌شود.
آيا وجود چنين پدر ومادرى را مايه رحمت مى‌دانند يا مايه بلا ومصيبت وعذاب؟ آيا صبر وحوصله كافى براى نگهدارى احترام‌آميز از چنين پدر ومادرى را دارند يا هر زمان با نيش زبان، كلمات سبك واهانت‌آميز وحتّى گاه با تقاضاى مرگ او از خدا قلبش را مى‌فشارند ومى‌آزارند؟
از سوى ديگر، قرآن مى‌گويد: در اين هنگام به آنها اف مگو. يعنى كمترين اظهار ناراحتى وابراز تنفّر مكن. باز اضافه مى‌كند با صداى بلند واهانت‌آميز وفرياد با آنها سخن مگوى وتأكيد مى‌كند كه با قول كريم وگفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگوى كه اينها نهايت ادب در سخن را مى‌رسانَد، چرا كه زبان كليد قلب است.
از سوى سوم، دستور به تواضع وفروتنى مى‌دهد، تواضعى كه نشان‌دهنده محبّت و علاقه باشد.
سرانجام مى‌گويد: آن‌گاه كه رو به‌سوى درگاه خداوند مى‌آورى پدر ومادرت را چه در حيات باشند وچه در ممات فراموش مكن وبراى آنها تقاضاى رحمت كن. مخصوصآ تقاضاهايت را با اين دليل همراه ساز وبگو: خداوندا، چنانكه آنها در كودكى مرا تربيت كردند، تو نيز مشمول رحمتشان فرما.
از اين تعبير، علاوه بر آنچه گفته شد، استفاده مى‌شود كه اگر پدر ومادر چنان فرتوت وناتوان شوند كه به‌تنهايى قادر بر حركت ودفع آلودگى‌ها از خود نباشند، فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنين بودى وآنها از هرگونه حمايت ومحبّت از تو دريغ نداشتند ولذا محبّت آنها را جبران كن.
اكنون سرّ اين نگاه‌ها را بايد دريافت. مثلاً نگاه به عالم، مقدّمه ارتباط با اوست وارتباط با او زمينه‌اى فراهم مى‌آورَد تا شخص از علم عالم بهره‌مند شود. نگاه عاطفى به پدر ومادر، مقدّمه وزمينه قدردانى از رنج‌ها وتلاش‌هاى آنان است، روح عاطفه ومحبّت را در انسان تقويت مى‌كند وسبب استحكام پيوندهاى خانوادگى ودر نهايت اجتماعى مى‌شود.
آن‌قدر از محبّت در اسلام سخن گفته شده كه اگر كسى آنها را گرد آورَد خود كتاب مستقلّى خواهد شد. اساس دعوت اسلام بر محبّت است واز خشونت فقط در موارد استثنايى استفاده شده.
از محبّت تلخ‌ها شيرين شود از محبّت مس‌ها زرّين شود
از محبّت گودها صافى شود واز محبّت دردها شافى شود
از محبّت خارها گل مى‌شود واز محبّت سركه‌ها مُل مى‌شود
از محبّت سجن گلشن مى‌شود بى‌محبّت روضه گلخن مى‌شود
از محبّت نار نورى مى‌شود واز محبّت ديو حورى مى‌شود
از محبّت نيش نوشى مى‌شود واز محبّت شير موشى مى‌شود
از محبّت سُقم صحّت مى‌شود واز محبّت قهر رحمت مى‌شود
از محبّت مرده زنده مى‌شود واز محبّت شاه بنده مى‌شود
از محبّت حُزن شادى مى‌شود واز محبّت غول هادى مى‌شود[2]
اگر به قرآن توجّه كنيد تمام سوره‌هاى آن با كلمه «الرّحمن» و«الرّحيم» آغاز مى‌شود، جز در يك مورد (سوره توبه)، زيرا قرآن براى تربيت نازل شده، قرآن كتاب انسان‌سازى است وتربيت وساختن انسان از محبّت شروع مى‌شود.
از ميان هزارويك نام كه براى خداوند ذكر كرده‌اند تنها دو اسم (رحمان ورحيم) در آغاز هر سوره بعد از نام «اللّه» آمده است.
پرسش: چرا از ميان اين‌همه اسماءِ الهى فقط اين دو نام انتخاب شده است؟
در پاسخ بايد گفت: قرآن كتاب تربيت وانسان‌سازى است واين كار جز با عاطفه ومحبّت صورت نمى‌گيرد لذا از رحمان ورحيم استفاده شده است. مبلّغان واهل علم نيز اگر بخواهند در تعليم وتربيت موفّق ومؤثّر باشند، بايد پايه اصلى كارشان را روى محبّت قرار دهند وبا مردم با خوشرويى ومهر ومحبّت رفتار كنند. ما بايد مانند خداوند كه از رحمان ورحيم استفاده كرده، قطره‌اى وذرّه‌اى از اين دو صفت را در وجودمان زنده كنيم ومصداق «تخلّقوا باخلاق اللّه» شويم وبراى اصلاح فاسدان حتّى‌الامكان از ابراز محبّت استفاده كنيم.
چنانچه در صفاتى كه قرآن براى پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم ذكر كرده دقّت كنيم مى‌بينيم كه همه آنها در مسير محبّت است. «(لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ)؛ به‌يقين پيامبرى از ميان شما به سويتان آمد كه رنج‌هاى شما بر او سخت است، واصرار بر هدايت شما دارد، ونسبت به مؤمنان رؤوف ومهربان است».[3]
اوّل خصوصيّت كه باعث پيوند عاطفى بين افراد جامعه مى‌شود اين است كه از ميان خود شماست (مِن أنفُسِكُم) دردهاى شما براى او سخت است (حَريصٌ عَلَيكُم). البتّه «حريص» ظاهرآ تعبير خوبى نيست، ولى بلاغت وفصاحت اقتضا مى‌كند كه براى شدّت مبالغه به كار برده شود؛ او براى هدايت شما هم حريص است وهم رؤوف ومهربان.
بايد توجّه داشت كه بين رؤوف ورحيم تفاوت است. رؤوف در مورد فراهم كردن مقدّمات پيشرفت كسى است ورحيم در مقابل بخشيدن خطاها. مثلاً كسى كه مى‌خواهد دانش كسب كند، مقام رؤوفيّت اين است كه كتاب، مدرسه وابزار مناسب با دانش‌اندوزى در اختيارش باشد ومقام رحيميّت اين است كه وقتى لغزش پيدا كرد او را ببخشيد وبه تذكّر بسنده كنيد.
ملاحظه مى‌كنيد كه تمام اين صفات بر محور محبّت مى‌چرخد ورمز پيروزى رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم نيز همين بود. لذا به پيامبر تأسّى كنيم وپايه تبليغاتمان را بر همين اساس قرار دهيم.
بنابراين اگر در اين راه به او بى‌احترامى شد، تا جايى كه به اصول وپايه‌ها ضرر نزند وجنبه شخصى دارد، بايد گذشت كرد. يعنى سعه صدر داشته باشد ومقابل به‌مثل نكند، خصوصآ در روزگار ما كه مردم از روحانى توقّع زيادى دارند كه در طول تاريخ شايد اين‌گونه نبوده است.
شما به تاريخ كليسا ومسيحيّت در قرون وسطى كه توجّه كنيد مى‌بينيد كارهايى كه به نام مذهب در آن قرون صورت گرفت نفرت جامعه را برانگيخت وباعث طرد ارباب كليسا از جامعه شد. بيزارى از روحانيّت مسيحيّت به حدّى رسيد كه جرأت نداشتند در جايى ظاهر شوند. به سبب آن اعمال ننگين وجريان تفتيش عقايد، خاطرات بدى را در برخورد با مردم از خود به يادگار گذاشتند. ولى زمان خودمان را هم مشاهده كنيد كه چگونه بار ديگر به زندگى مردم وارد شده‌اند آن‌هم به چه وسيله! تاريخ را بنگريد، آنها تنها روى مسائل عاطفى تكيه كرده‌اند، به عيادت جذاميانى رفتند كه هيچ‌كس نمى‌رفت، به‌سراغ سالمندان ومعلولين رفتند، به روستاهاى عقب‌مانده ودورافتاده رفته، روى مسائل تربيتى، رفاهى ودرمانى دست گذاشتند. بيمارستان، پرورشگاه ودرمانگاه ساختند وبا استفاده از ابزار محبّت ومهربانى توانستند تا حدّى قلب‌ها را به دست آورند وبه مقاصدشان برسند. پس ما كه حقّيم وقرآن هم به ما دستور داده وسيره پيامبران وائمّه: وبزرگان ما محبّت ومهربانى بوده است چرا چنين نكنيم؟
يكى از دوستان مى‌گفت: آن زمان كه با اتومبيل از بغداد به شام مى‌رفتند، ما هم براى زيارت حضرت زينب علیهاالسلام وحضرت رقيّه عازم شديم، در بين راه اتومبيل نقص فنّى پيدا كرد، راننده وشاگردش رفتند كه آن را تعمير كنند من هم پياده شدم كه ببينم موضوع چيست، ديدم كشيشى كه با ما در ماشين بود اوّل كسى است كه براى كمك كردن به راننده از اتوبوس پياده شد وزير ماشين رفت ووسايل را آورد وبه آنها كمك كرد. مردم مى‌گفتند: نگاه كن اين كشيش چقدر آدم خوبى است! البتّه به او ياد داده‌اند كه در چنين مواقعى چكار بكند.
احترام به پدر ومادر در منطق اسلام
اگرچه عواطف انسانى ومسأله حق‌شناسى به‌تنهايى براى رعايت احترام در برابر والدين كافى است، ولى چون اسلام در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد وهم عاطفه آن را به‌وضوح درمى‌يابد سكوت نمى‌كند، بلكه براى تأكيد در چنين موارد دستورهاى لازم را صادر مى‌كند، در مورد احترام والدين آن‌قدر تأكيد كرده است كه در كمتر مسأله‌اى چنين ديده مى‌شود، ازجمله :
1. در چهار سوره از قرآن مجيد نيكى به والدين بلافاصله بعد از موضوع توحيد قرار گرفته، هم‌رديف بودن اين دو موضوع بيانگر اين است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است. از جمله در آيه 83 سوره بقره مى‌فرمايد: (لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا). در آيه 36 سوره نساء نيز مى‌فرمايد: (وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ اِحْسَانًا).
ودر آيه 151 سوره انعام مى‌فرمايد: (أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ اِحسَانًا).
در آيه 23 سوره اسراء اين دو را قرين هم ساخته مى‌فرمايد: (وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ اِحْسَانًا).
2. اهمّيّت اين موضوع تا آن پايه است كه هم قرآن وهم روايات، با صراحت مى‌گويند كه حتّى چنانچه پدر ومادر كافر باشند رعايت احترامشان لازم است. در آيه 15 سوره لقمان مى‌فرمايد: «(وَ إِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِى مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبهُمَا فِى‌الدُّنْيَا مَعْرُوفًا)؛ وهرگاه آن دو بكوشند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى كه از آن آگاهى ندارى (بلكه مى‌دانى باطل است) از ايشان اطاعت كن، ولى با آن دو در دنيا به‌طرز شايسته‌اى رفتار كن».
3. شكرگزارى در برابر پدر ومادر در قرآن مجيد در رديف شكرگزارى در برابر نعمت‌هاى خدا قرار گرفته، چنانكه در آيه 14 سوره لقمان مى‌فرمايد: (أَنِ آشْكُرْ لِى وَلِوَالِدَيْکَ). با اينكه نعمت خدا بيش از آن است كه قابل شماره باشد واين دليل بر عمق ووسعت حقوق پدران ومادران است.
4. قرآن حتّى كمترين بى‌احترامى را در برابر پدر ومادر نهى كرده است. در حديثى از امام صادق علیه السلام مى‌خوانيم كه فرمود: «لَو عَلِمَ اللّهُ شَيئآ هُوَ أدنى مِن اُفٍّ لَنَهى عَنهُ وَ هُوَ مِن أدنى العُقوقِ وَمِنَ العُقوقِ أن يَنظُرَ الرَّجُلُ اِلى والِدَيهِ فَيَحِدَّ النَّظَرَ اِلَيهِما؛ اگر خداوند مى‌دانست چيزى كمتر از اف (كمترين اظهار ناراحتى) واين حدّاقلّ مخالفت وبى‌احترامى به پدر ومادر است وجود دارد، از آن نهى مى‌كرد واز جمله، نگاه خشم‌آلود به پدر ومادر است».[4]
5.بااينكه جهاد يكى از مهم‌ترين برنامه‌هاى اسلامى است، امّا تا جنبه وجوب عينى پيدا نكند، يعنى داوطلب به‌قدر كافى باشد، در خدمت پدر ومادر بودن از آن مهم‌تر است واگر موجب ناراحتى آنها شود شركت در جهاد جايز نيست.
در حديثى از امام صادق علیه السلام مى‌خوانيم كه مردى نزد پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد وعرض كرد: من جوانى بانشاط وورزيده‌ام وجهاد را دوست دارم، ولى مادرى دارم كه از شركت من در جهاد غمناك مى‌شود. حضرت فرمود: «اِرجَع فَكُن مَعَ والِدَتِکِ فَوَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ لاَُنسُها بِکَ لَيلَةً خَيرٌ مِن جِهادِ في سَبيلِ اللّهِ؛ برگرد وبا مادر خويش باش، قسم به خدايى كه مرا به حق مبعوث ساخته است، اگر يك شب مادر با تو مأنوس باشد بهتر است از يك سال جهاد در راه خدا».[5]
در مورد ساير واجبات كفايى ونيز مستحبّات، مسأله چنان است كه در مورد جهاد گفته شد.
6. در حديثى پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «ايّاكُم وَعُقوقُ الوالِدَينِ فَاِنَّ ريحَ الجَنَّةِ تُوجَدُ مِن مَسيرَةِ اَلفِ عامٍ وَ لا يَجِدُها عاقٌّ؛ بترسيد از اينكه عاق پدر ومادر ومورد خشم آنان شويد، زيرا بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى‌رسد، ولى هيچ‌گاه به كسانى كه مورد خشم پدر ومادر قرار گيرند نخواهد رسيد».[6]
اين تعبير اشاره لطيفى به اين موضوع است كه چنين اشخاصى نه‌تنها در بهشت گام نمى‌نهند، بلكه در فاصله بسيار زيادى از آن قرار دارند وحتّى نمى‌توانند به آن نزديك شوند.
سيّد قطب در تفسير فى ظلال القرآن حديثى به اين مضمون از پيامبرصلی الله علیه و آله وسلم نقل مى‌كندكه مردى طواف مى‌كردومادرش رابردوش گرفته،طواف مى‌داد.پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم را در همان حال مشاهده كرد، گفت: آيا حقّ مادرم را با اين كار ادا كردم؟ فرمود : نه، اين عمل حتّى يكى از ناله‌هاى او را هنگام وضع حمل جبران نمى‌كند.
در پايان اين بحث ذكر اين نكته را لازم مى‌دانيم كه گاه پدر ومادر پيشنهادهاى غيرمنطقى يا خلاف شرع به انسان مى‌كنند، بديهى است كه اطاعت آنان در هيچ‌يك از اين موارد لازم نيست، ولى بايد به‌طور منطقى و با امر به معروف در بهترين صورتش با چنين پيشنهادها برخورد كرد.[7]
[1] . سوره ذاريات، آيه 56.
[2] . مثنوى، دفتر دوم.
[3] . سوره توبه، آيه 128.
[4] . كافى، ج 2، ص 349.
[5] . كافى، ج 2، ص 163، ح 20.
[6] . همان، ص 349، ح 6.
[7] . رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 22-25 سوره اسراء.
بيمارى وسواساذان شعار بزرگ اسلام
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma