یک داستان عبرت انگیز!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 5
پاسخ به یک سؤال او را بگیرید وزنجیرش کنید!

در اینجا سرگذشتهاى بسیارى نقل شده که همه تأکیدى است بر محتواى آیات فوق ودرس عبرتى است براى آنها که تکیه بر مال ومقام کرده، سر تا پا آلوده غرور وغفلت وگناهند، از جمله:

در «سفینة البحار» از کتاب «نصائح» چنین نقل شده: «هنگامى که بیمارى هارون الرشید در خراسان شدید شد دستور داد طبیبى از طوس حاضر کنند، وسپس سفارش کرد که ادرار او را با ادرار جمع دیگرى از بیماران واز افراد سالم بر طبیب عرضه کنند، طبیب شیشه ها را یکى بعد از دیگرى وارسى مى کرد تا به شیشه هارون رسید، وبى اینکه بداند مال کیست، گفت: به صاحب این شیشه بگوئید وصیتش را بکند، چرا که نیرویش مضمحل شده وبنیه اش فرو ریخته است!

 

هارون از شنیدن این سخن از حیات خود مأیوس شد، وشروع به خواندن این اشعار کرد:

اِنَّ الطَّبیبَ بِطِبِّه وَدَوائِه *** لا یَسْتَطیعُ دِفـاعَ نَحْب قَدْأتى

مـا لِلطَّبیبِ یَمُوتُ بِالدّاءِ الَّذى *** قَدْ کـانَ یُبْرِءُ مِثْلَهُ فیمـا مَضى

«طبیب با طبابت وداروى خود ـقدرت ندارد در برابر مرگى که فرا رسید دفاع کند».

اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بیمارى مى میردـ که سابقاً آن را درمان مى کرد»؟!

در این هنگام به او خبر دادند که مردم شایعه مرگ او را پخش کرده اند، براى این که این شایعه برچیده شود دستور داد چهارپائى آوردند وگفت: مرا بر آن سوار کنید، ناگهان زانوى حیوان سست شد.

گفت: مرا پیاده کنید که شایعه پراکنان راست مى گویند!

سپس سفارش کرد کفنهائى براى او بیاورند، واز میان آنها یکى را پسندید وانتخاب کرد، وگفت در کنار همین بسترم قبرى براى من آماده کنید.

سپس نگاهى در قبر کرد واین آیه را تلاوت نمود: مـا اَغْنى عَنّى مـالِیَهْ ـ هَلَکَ عَنّى سُلْطـانِیَهْ ودر همان روز از دنیا رفت.

 

پاسخ به یک سؤال او را بگیرید وزنجیرش کنید!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma