8 ـ تقیّه تحبیبى یک شاهکار دیگر

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تقیّه، سپرى براى مبارزه عمیق تر
3ـ تقیّه براى حفظ دیگران (تقیّه ایمنى بخش)9ـ افشاگران فداکار

نیاز اتحاد و به هم پیوستگى; براى یک جامعه، همانند نیاز به آب و هواست.

میزان کاربرد و نیروهاى هر جامعه بستگى به میزان استحکام پیوندهاى اجتماعى آنها دارد، همان گونه که ضایعات نیروهاى عظیم جمعى کاملا مربوط به میزان اختلاف ها و برخوردهاى منفى گروه هاى اجتماعى است، خلاصه «حیات» و «مرگ» ملت ها تا حد زیادى در گرو همین موضوع است.

اینها روشن است، مهم این است که بدانیم وصول به یک پیوند قابل اطمینان اجتماعى; هرگز با شعارهاى داغ و پر سر و صدا; و خطابه هاى آتشین و اشعار غرورآفرین حماسى به دست نمى آید; حتى توجه افراد به فلسفه اتحاد و نتایج عظیم وحدت صفوف، و خطرات بزرگ نفاق و پراکندگى براى تحقق بخشیدن به این اهداف کافى نیست.

کار اساسى در این زمینه را از شناخت ریشه هاى اختلاف و نفاق هر جامعه باید آغاز کرد; و تا راه حلى براى موارد اختلاف، فکر نشود هیچ قدرتى نمى تواند روح وحدت را ـ مسیحوار ـ در کالبد بى روح یک جامعه پراکنده بدهد!

* * *

 

حال این سؤال پیش مى آید که:

آیا مى توان تمام ریشه هاى اختلافات عقیده اى، فکرى، و سلیقه اى و مانند آن را به کلى از میان برد؟ و از افراد پراکنده، جامعه اى ساخت واحد; یکنواخت، یک فکر; یک عقیده و یک سلیقه; مانند ظروفى که در اندازه واحد از یک کارخانه بیرون مى آید؟

در برابر این سؤال صریحاً باید گفت:

حتماً نه. چرا که هیچ قوم و ملتى را ـ هر چند متشکل و همفکر باشند ـ نمى یابیم که ده ها ماده اختلاف نداشته باشند، موادى که افزایش آن بسیار آسان و کم کردنش مشکل است!

حتى پیروان آیین و مذهبى مانند اسلام که اصول و فروع و همه چیز آن بر پایه «توحید» و «وحدت» بنا شده باز با گذشت زمان ـ بر اثر انحراف از مسیر اصلى ـ گرفتار به اختلاف ها و شکاف ها شده اند.

پس چه باید کرد؟ از یک سو بدون وحدت صفوف، هیچ کارى از پیش نمى رود. و از سوى دیگر، رسیدن به وحدت، به وسیله از میان بردن تمام عوامل اختلاف عملا ممکن نیست.

آیا با این حال باید بنشینیم تا موریانه اختلاف، همه ستون هاى کاخ سعادت جامعه را بخورد و واژگون سازد؟ یا راهى به سوى «وحدت نسبى» وجود دارد؟

این جاست که متفکران جهان امروز به فکر فرمولى افتاده اند که به آن بتوان به این هدف تحقق بخشید، و فرمول زیر خلاصه نتیجه این تلاش است:

1ـ واحدهاى بزرگ جامعه صرف نظر از نژاد و رنگ و زبان و موقعیت اجتماع و مذهب باید یک سلسله حقوق اجتماعى را به عنوان «حقوق بشر» به رسمیت بشناسند و در مورد اتباع خود و دیگران به کار بندند.

2ـ هر کشورى باید گروه هاى اجتماعى خود را چنان آموزش دهد که براى حفظ وحدت; و در نتیجه وصول به یک سلسله منافع اصولى و اساسى جمعى، از قسمتى از خواسته هاى شخصى خود بگذرند، و به آنها تفهیم شود جمود بر روى همه خواسته ها ; و مضایقه از هر گونه فداکارى در این زمینه راه را به روى منافع بزرگ تر مى بندد، بلکه گاه موجودیت جامعه را به خطر مى افکند.

3ـ به همه افراد بیاموزند که عقاید دیگران را (تا آن جا که خطرى براى جامعه ایجاد نکند و موجب از میان رفتن اصول اساسى نشود) محترم بشمرند و از جریحه دار ساختن عواطف دیگران بپرهیزند.

4ـ به آن ها تفهیم کنند که حتى در آداب و رسوم معقول یکدیگر، شرکت جویند و از این طریق به جلب محبت دیگران کمک کنند.

* * *

 

این فرمول در برنامه هاى اسلامى از چهارده قرن پیش تحت عنوان یک نوع تقیّه (تقیّه تحبیبى) وجود داشته است، بى آن که شکل افراطى به خود بگیرد.

توضیح این که:

مى دانیم متأسفانه مسلمانان به فرق مختلفى تقسیم شده اند که از همه مهم تر دو گروه «شیعه» و «اهل سنت» است و با نهایت تأسف این اختلاف بلافاصله پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به وجود آمد. بحث از علل این انشعاب از موضوع این مقال خارج است و در بسیارى از کتب تشریح شده است ولى فعلا آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که در هر حال امروز مابا چنین تفرقه و ماده اختلاف ناراحت کننده اى روبه رو هستیم.

اگر فکر کنیم مى توانیم یکى از این دو گروه را به کلى از راه خود منصرف ساخته و به گروه دیگر ملحق سازیم. مثلا پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) همه اهل سنت را با تبلیغات مستمر و پى گیر از راه و روش خود بازگردانند; این کار عملا غیر ممکن است (درست است که نباید دست از تبلیغ منطقى و معرفى نقاط روشنى که در این مکتب وجود دارد به سایر برادران مسلمان، برداشت ولى به طور قطع وحدت عقیده حداقل در آینده نزدیک غیر ممکن به نظر مى رسد).

در این صورت آیا باید با دورکشى و جدایى از یکدیگر محیطى پر از سوء ظن و بدگمانى فراهم سازیم؟

آیا باید به عوامل بیگانه و دشمنان اجازه دهیم که گروه هاى ما را به جان هم بیندازند و نیروهایى را که باید صرف عقب راندن دشمنان گردد در نابودى برادران تباه شود.

و یا این که به جاى همه اینها سعى کنیم با نزدیکى هر چه بیشتر، پایه هاى تفاهم عمومى را روز به روز محکم تر سازیم، و نشان دهیم که علیرغم اختلافات موجود، در اصول اساسى اسلام با هم توافق کامل داریم، و براى حفظ آنها; و حفظ کشورهاى اسلامى در یک صف ایستاده ایم و هرگونه فداکارى مى کنیم.

به یکدیگر احترام مى گذاریم، از یکدیگر حمایت مى کنیم; و براى کم کردن فاصله ها مى کوشیم، و حتى احیاناً در کتمان پاره اى از موارد اختلاف کوشش داریم تا انگیزه هاى محبت و اتحاد و دوستى تحکیم گردد و رخنه اى در اتحاد اسلامى ما ایجاد نشود.

* * *

 

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:

«اِیّاکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلا نُعیّرُ بِهِ فَإِنَّ وَلَد السُّوءِ یُعیَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ، کُونُوا لِمَنْ انقَطَعْتُمْ إِلَیْهِ زَیناً، وَ لاَ تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْئاً; صَلُّوا فِى عَشَایِرِهِمْ، عَوِّدُوا مَرْضاهُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَایِزَهُمْ وَ لاَ یَسْبِقُونَکُمْ إلى شَئْئ مِنَ الْخَیْرِ فَأَنْتُمْ اَوْلى بِهِ مِنْهُمْ وَاللهِ ما عَبْدُاللهِ بِشَئْئ اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنَ الْخَبَاءِ قُلْتُ وَ مَا الخَبَاء؟ قالَ التَّقِیَّةُ; از این که کارى کنید که در برابر مخالفان مایه سرزنش ما شود به شدت بپرهیزید; زیرا مردم پدر را به خاطر اعمال فرزند بدش ملامت مى کنند; سعى کنید مایه زینت و آبروى ما باشید نه مایه عیب ما، در مراکز آنها (اهل تسنن) نماز بگذارید; و از بیمارانش عیادت کنید و در مراسم تشییع جنازه آنها حاضر شوید; و در هر کار خیر، پیشقدم گردید، (و در این راه در صورت لزوم به خاطر جلب محبت و اتحاد، خود را کتمان کنید) به خدا سوگند بهترین عبادت (در این گونه موارد) کتمان است. راوى حدیث مى گوید پرسیدم کتمان چیست؟ فرمود: تقیّه.(1)

در حدیث دیگرى از امام(علیه السلام) مى خوانیم:

«رَحِمَ اللهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلى نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُونَ;

خداوند بنده اى را رحمت کند که محبت مردم را به سوى خود جلب کند، آنچه مورد اتفاق (همه مسلمان ها و پذیرش آنهاست بگوید و از آنچه مورد قبول آنها نیست صرفنظر کند).(2)

و نیز از آن امام(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: پروردگار به من دستور داده با مردم مدارا کنم و (آنها را تحت فشار قرار ندهم) همان گونه که به واجبات و فرائض دستور داده است».

سپس امام(علیه السلام) فرمود:

«خداوند پیامبرش را به وسیله «تقیّه» اندرز داده (و به او فرمان داد که براى تحبیب مردم با آنها مدارا کند).(3)

* * *

 

اشتباه نشود مفهوم این سخن آن نیست که پیروان مکتب حق دست از مکتب خود بردارند و در دیگران حل شوند بلکه مقصود آن است که در زمینه هدف هاى کلى و اصولى یا بلندنظرى، و آینده نگرى; و گذشت و فداکارى به مسائل بنگرند و با برادران مسلمان در برابر دشمنان مشترک روى نقاط مشترک تکیه کنند و از آنچه مایه تفرقه است بپرهیزند; و اگر از مسائل اختلافى سخن مى گویند کاملا در چهارچوب بحث هاى منطقى و دوستانه سخن گویند و به محض این که کار به مشاجره و مطالب غیر دوستانه مى رسد فوراً سخن را قطع کنند. این دستور مخصوصاً براى امروز مسلمانان که از یک سو در چنگال صهیونیست «غاصب» و «زورگو» و «لجباز» و از سوى دیگر در چنگال «استعمار جهانى» گرفتارند نهایت ضرورت را دارد.

 


1 . وسائل الشیعه، جلد 11، صفحه 471 .

2. همان.

3 . وسائل الشیعه، جلد 11، صفحه 463 .

3ـ تقیّه براى حفظ دیگران (تقیّه ایمنى بخش)9ـ افشاگران فداکار
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma