4ـ تقیّه مؤمنان راستین:چهره دیگرى از تقیّه

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
تقیّه، سپرى براى مبارزه عمیق تر
3ـ چهره اى از تقیّه سازنده در قرآن5ـ چهره تقیّه در روایات اسلامى

گفتیم «اکثریت»ها در جوامع مختلف معمولا نیازى به «پنهانکارى» و «تقیّه» ندارند چرا که ابتکار عمل در دست آنهاست (خواه اکثریت عددى و کمى باشد یا اکثریت کیفى و بالقوه) این اقلیت ها هستند که به خاطر حفظ موجودیت خویش به سراغ تقیّه مى روند.

منتها تقیّه و پنهانکارى با دو هدف متفاوت ممکن است، انجام گیرد.

1ـ گاهى به این صورت است که از ترس و وحشت عقیده باطنى خود را کتمان مى کنند و از صراحت و بیان واقعیت ها اجتناب مىورزند مبادا منافع شخصى و زودگذرشان به خطر بیفتد.

2ـ شکل دیگر مسأله آن است که به عنوان یک روش حساب شده براى جلوگیرى هر چه بیشتر از استهلاک نیروها، و ذخیره کردن آنها براى ضربه نهایى، انجام مى گیرد در این جا نیز همان پنهان کارى و اخفاى عقیده و کتمان چهره واقعى مطرح است.

اما نه از روى «ترس» و نه بخاطر منافع زودگذر شخصى بلکه از روى «عقل» و به عنوان بهره گیرى بیشتر از نیروهاى ارزنده و انقلابى.

البتّه این تفاوت با «حرف» و «سمبل کارى» و «ادعا» درست نمى شود یک تفاوت جوهرى و عمقى است.

تقیّه در شکل اوّل، نشانه ضعف ایمان و زبونى و حقارت و عدم رشد کافى است، و در شکل دوّم دلیل هوشیارى، بیدارى، سازمان یافتگى; وجود برنامه پیشرفته و آشنایى به اصول مبارزه صحیح است، و توجه به این دو شکل متفاوت مى تواند پاسخگوى تمام اشکال هایى که در این زمینه وجود دارد، بوده باشد.

 

اکنون به نمونه دیگرى از آیات قرآن در این باره توجه کنید.

در سوره «آل عمران» آیه 28 مى خوانیم:

(لاَ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِى شَىْء إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرُکُمْ اللهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللهِ الْمَصِیرُ).

این آیه مربوط به دورانى است که مسلمانان سیطره خود را بر شبه جزیره عربستان تثبیت نکرده بودند، و هنوز در یک شکل دفاعى، به سر مى بردند، در این هنگام اسلام از همه مسلمانان خواست که روش مجامله کارى با کفار و پیوندهاى دوستى زمان جاهلیّت را کنار بگذارند تا صفوف آنها از بیگانگان و دشمنان این مکتب مشخص شود.

لذا در جمله اوّل آیه مى گوید:

«افراد با ایمان نباید دوستانى از کافران; به جاى مؤمنان، براى خود انتخاب کنند; بلکه پیوند دوستیشان باید تنها با هم مسلکان باشد; نه آنها که در تمام اهداف از ایشان جدا شده اند».

این یک قانون مهم اسلامى است که گاهى از آن به عنوان: «تولى» و «تبرى» یا حب فى الله و بغض فى الله تعبیر مى شود و ضامن اصالت و یکپارچگى جامعه اسلامى و تصفیه صفوف مبارزین و نیروهاى وفادار به اسلام است.

اما بلافاصله پس از ذکر این قانون اساسى، تبصره اى به آن زده، مى گوید مگر آن که از آنها تقیّه کنید که در این صورت مى توانید ظاهراً با آنها طرح دوستى بریزید».

اما گویا براى این که افرادى از این تبصره سوء استفاده نکنند و تقیّه اى را که براى حفظ و ذخیره نیروها در برابر دشمنان بى رحم و قوى پنجه است، در شکل منفور اوّل پیاده ننمایند، اضافه مى کند:

خداوند شما را از خویشتن بر حذر مى دارد (و از مقاصد و نیّات شما آگاه است) و بازگشت همگى به سوى اوست».

با توجه به این که «تقاة» و «تقیّة» از یک ریشه و داراى یک «مفهوم» هستند روشن مى شود که دستور تقیّه از همان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در میان مسلمانان وجود داشته اما به مفهومى سازنده.

مفسّران اسلامى نیز در ذیل این آیه تصریح کرده اند که در آغاز اسلام گهگاه که دشمنان اسلام بعضى از مسلمانان را تنها مى یافتند آنها را تحت فشار قرار مى دادند که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) دورى کرده و با آنها از در دوستى در آیند و چنانچه در برابر این گونه پیشنهادها مقاومت مى کردند سرانجامش نابودى نفرات، و تحلیل رفتن تدریجى نیروها; و به هدر رفتن بى دلیل قدرت نهال جوان اسلام بود.

آیه فوق به آنها دستور داد که به جاى مقاومت بیهوده و کورکورانه در برابر این فشارها، ظاهراً و با زبان، با آنها ابراز دوستى کنید و نیروهاى خود را براى موقع ضرورت و یک بسیج همگانى حفظ نمایند.

مکمل این آیه، آیه دیگرى است که مى خوانیم: (مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْیمَانِ...).(1)

گرچه در شأن نزول این آیه به نام افراد مختلفى مانند «عمار یاسر» و پدرش «یاسر» و مادرش سمیه و «صهیب» و «بلال» برخورد مى کنیم، اما همه این ماجراها حکایت از یک چیز مى کند و آن این که گاهى بعضى از مسلمانان در بیابان ها یا شهرهایى همانند مکّه که اکثریت آن را در آن زمان بت پرستان لجوج تشکیل مى دادند گرفتار مى شدند; دشمن به آن ها تکلیف کردکه صریحاً بگویند ما از ایمان خود به «محمّد» دست برداشته و از او متنفر و بیزاریم و نسبت به بتها وفا داریم و در غیر این صورت، آنها را تهدید به مرگ مى کردند و جانشان در خطر بود. مخصوصاً در یکى از سفرها عمار یاسر به اتفاق پدر و مادرش که هر سه اسلام را با جان و دل پذیرفته بودند از منطقه نفوذ دشمن، عبور مى کردند که با چنین صحنه اى روبه رو شدند.

پدر ومادر عمار مقاومت کردند و سرانجام کشته شدند، اما عمار آنچه را دشمن خواسته بود بر زبان جارى کرد و دست از سر او برداشتند، ولى ناگاه به خود آمد که اى واى بر من! نکند این اظهار بیزارى لفظى مرا از صفوف مسلمانان خارج ساخته باشد; مضطرب شد و چشمهایش مثل ابر بهار اشک فرو ریخت و گریه کنان به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) شتافت.

در چنین موقع آیه فوق نازل شد و گفت : «هیچ کس حق ندارد بعد از ایمان آوردن به سوى کفر بازگردد (و چنین کسانى سرنوشت دردناکى دارند) مگر آنها که تحت فشار قرار گیرند و با زبان، سخنى برخلاف ایمان گویند اما قلبشان با ایمان راسخ، محکم باشد...»

پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این جا سخنى فرمود که مفادش این بود : «اما پدر و مادرت عجله کردند و بسوى بهشت شتافتند ولى تو هم کارى کردى که در اسلام مجاز بود; اگر باز با چنین صحنه اى روبه رو شدى، هر چه مى خواهند بگو و جانت را حفظ کن (که به آن نیاز داریم) و این جریانات لطمه اى به ایمان تو وارد نخواهد ساخت».

آنها که با تاریخ زندگى «عمار یاسر» آشنا هستند و چهره او را در اواخر عمر مخصوصاً به هنگام جنگ صفین، که در صف یاران امیرمؤمنان(علیه السلام) با لشگر بیدادگر شام پیکار مى کرد ـ به خاطر دارند مى دانند که او یک انقلابى «آبدیده» و «پرتوان» و «پویا» بود، از همان مردانى که همچون «ابوذر» در روزهاى سخت سرنوشت اجتماع خویش را در دست دارند و با جنبش هاى آگاهانه خویش پرده ها را از چهره هاى دشمنان کنار مى زنند.

اما همین عمار یاسر انقلابى به هنگامى که جوان بود و اسلام هم جوان، از روش تقیّه استفاده کرد و نیروى خود را براى میدان هاى جنگ، و براى مبارزات میان حق و باطل که پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مخصوصاً در دوران بنى امیّه روى داد، ذخیره کرد; و به همین دلیل پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز بر کار او صحه گذارد».

اما چگونه ـ با این حال ـ عمل پدر و مادر عمار که هر دو پرده تقیّه را دریدند و تسلیم مرگ شدند یک عمل صحیح و سعادتبخش بود؟ در بحث اقسام تقیّه، به خواست خدا از آن سخن خواهیم گفت.


1 . سوره نحل، آیه 106.

 

3ـ چهره اى از تقیّه سازنده در قرآن5ـ چهره تقیّه در روایات اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma