آیا معبودان شما توانائى بر حل مشکلى دارند؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 4
هدایت وضلالت از سوى خداست! آنها که از نام خدا وحشت دارند!

(آیه 38) از آنجا که در آیات پیشین سخن از عقیده انحرافى مشرکان وعواقب شوم آن بود، در اینجا از دلائل توحید سخن مى گوید تا بحث گذشته را با ذکر دلیل تکمیل کند.

نخست مى فرماید: «واگر از آنها بپرسى چه کسى آسمانها وزمین را آفریده؟ حتماً مى گویند: خدا!» (وَلَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ).

چرا که هیچ وجدان وخردى نمى پذیرد که این عالم وسیع وپهناور با آن همه عظمت، مخلوق موجودى زمینى باشد تا چه رسد به بتهاى بى روح وفاقد عقل وشعور، وبه این ترتیب قرآن آنها را به داورى عقل وحکم وجدان وفطرت مى برد، تا نخستین پایه توحید را که مسأله خالقیت آسمان وزمین است در قلوب آنها محکم کند.

در مرحله بعد سخن از مسأله سود وزیان وتأثیر در منافع ومضار انسان به میان مى آورد، تا ثابت کند بتها هیچ نقشى در این زمینه ندارند، مى افزاید: «بگو: آیا هیچ درباره معبودانى که غیر از خدا مى خوانید اندیشه مى کنید که اگر خدا زیانى براى من بخواهد آیا آنها مى توانند گزند او را برطرف سازند؟ ویا اگر رحمتى براى من بخواهد آیا آنها مى توانند جلو رحمت او را بگیرند»؟! (قُلْ اَفَرَءَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادَنِىَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّه اَوْ اَرادَنى بِرَحْمَة هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِه).

اکنون که نه «خالقیت» از آن آنهاست ونه «قدرت بر سود وزیانى» دارند پرستش آنها چه معنى دارد؟

اینجاست که به عنوان یک نتیجه گیرى کلى ونهائى مى فرماید: «بگو: خدا مرا کافى است، وهمه متوکلان تنها بر او توکل مى کنند» (قُلْ حَسْبِىَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ).

این سخن که مشرکان خالقیت آسمان وزمین را مخصوص خداوند مى دانستند کراراً در آیات قرآن آمده است.

این امر نشان مى دهد که مطلب نزد آنها کاملا مسلم بوده است، واین خود بهترین سندى است بر ابطال شرک چرا که «توحید خالقیت ومالکیت وربوبیت» عالم هستى خود بهترین دلیل بر «توحید عبودیت» است، ونتیجه آن توکل بر ذات پاک خدا وچشم برگرفتن از غیر اوست.

(آیه 39) در این آیه آنهائى را که در برابر منطق عقل ووجدان تسلیم نیستند با یک تهدید الهى ومؤثر مخاطب ساخته، مى فرماید: به آنها «بگو:اى قوم من! شما هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل مى کنم، اما به زودى خواهید دانست» (قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَکانَتِکُمْ اِنّى عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).

(آیه 40) خواهید دانست «چه کسى عذاب خوارکننده اى (در دنیا) به سراغش مى آید و(سپس) عذابى جاویدان (در آخرت) بر او وارد مى گردد» (مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ یُخْزیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ).

وبه این ترتیب آخرین سخن را به آنها مى گوید که یا تسلیم منطق عقل وخرد شوید وبه نداى وجدان گوش فرا دهید ویا در انتظار دو عذاب دردناک باشید: عذابى در دنیا که باعث خوارى ورسوائى است، وعذابى در آخرت که جاودانى وهمیشگى است، واینها همان عذابهائى است که با دست خود فراهم کرده اید، وآتشى است که هیزم آن را خودتان جمع کرده وافروخته اید.

(آیه 41) بعد از ذکر دلائل توحید، وبیان سرگذشت مشرکان وموحدان، در این آیه این حقیقت را توضیح مى دهد که پذیرش وعدم پذیرش شما سود وزیانش متوجه خودتان است، واگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)در این زمینه اصرار مىورزد نه به خاطر نفعى است که عائد او شود، بلکه صرفاً انجام وظیفه الهى است، مى فرماید: «ما این کتاب (آسمانى) را براى مردم به حق نازل کردیم» (اِنّا اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنّاسِ بِالْحَقِّ).

«هرکس هدایت را پذیرد به نفع خودِ اوست، وهرکس گمراهى را برگزیند تنها به زیان خود گمراه مى گردد» (فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِه وَمَنْ ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها).

«وتو مأمور اجبار آنها به هدایت نیستى» وظیفه تو تنها ابلاغ وانذار است (وَما اَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیل).

(آیه 42) سپس براى این که روشن سازد همه چیز انسانها واز جمله حیات ومرگشان به دست خداست مى گوید: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى کند» (اَللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حینَ مَوْتِها).

«وارواحى را که نمرده اند نیز به هنگام خواب» مى گیرد (وَالَّتى لَمْ تَمُتْ فى مَنامِها).

وبه این ترتیب «خواب» برادر «مرگ» است وشکل ضعیفى از آن.

 

بعد مى افزاید: «سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه مى دارد (به گونه اى که هرگز از خواب بیدار نمى شوند) وارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مى گرداند تا سرآمدى معین» (فَیُمْسِکُ الَّتى قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الاُْخْرى اِلى اَجَل مُسَمًّى).

آرى «در این امر نشانه هاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مى کنند» (اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ).

(آیه 43) از آنجا که در آیه قبل حاکمیت «الله» بر وجود انسان وتدبیراو از طریق نظام مرگ وحیات وخواب وبیدارى مسلم شد در این آیه سخن از انحراف مشرکان در مسأله شفاعت به میان مى آورد تا به آنها ثابت کند مالک شفاعت همان مالک مرگ وحیات آدمى است، نه بتهاى فاقد شعور، مى فرماید: «آیا آنها غیر از خدا شفیعانى گرفته اند» (اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَعاءَ).

مى دانیم که یکى از بهانه هاى معروف بت پرستان در مورد پرستش بتهااین بود که مى گفتند: «ما آنها را به خاطر این مى پرستیم که شفیعان ما نزد الله بوده باشند».

ولى از آنجا که شفاعت اولا فرع بر درک وشعور است وثانیاً فرع بر قدرت ومالکیت وحاکمیت، در دنباله آیه در پاسخ آنها چنین مى فرماید: به آنها «بگو: آیا (از آنها شفاعت مى طلبید) هرچند مالک چیزى نباشند، ودرک وشعورى براى آنها نباشد»؟ (قُلْ اَوَلَوْ کانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئًا وَلا یَعْقِلُونَ).

اگر شفیعان خود را فرشتگان وارواح مقدسه مى دانید آنها از خود چیزى ندارند، هرچه دارند از ناحیه خداست، واگر از بتهاى سنگى وچوبى شفاعت مى طلبید آنها علاوه بر عدم مالکیت کمترین عقل وشعورى ندارند.

(آیه 44) لذا در این آیه اضافه مى کند: «بگو: تمام شفاعت از آنِ خداست» (قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمیعًا).

زیرا «حاکمیت آسمانها وزمین از آنِ اوست، وسپس همه شما به سوى او باز مى گردانده مى شوید» (لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).

وبه این ترتیب آنها را بکلى خلع سلاح مى کند، چرا که توحیدى که بر کل عالم حاکم است مى گوید: شفاعت نیز جز به اذن پروردگار ممکن نیست.

 

هدایت وضلالت از سوى خداست! آنها که از نام خدا وحشت دارند!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma