همه شما را از نفس واحدى آفرید

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 4
او حاکم بر همه چیز است، چه نیازى به فرزند دارد؟! آیا عالمان وجاهلان یکسانند؟

(آیه 6) باز در اینجا سخن از آیات عظمت آفرینش خداوند وبیان قسمت دیگرى از نعمتهاى گوناگون او در مورد انسانهاست.

نخست از آفرینش انسان سخن مى گوید، مى فرماید: «او شما را از یک نفس آفرید، وهمسرش را از (باقیمانده گل) او خلق کرد» (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها).

آفرینش همه انسانها از «نفس واحد» اشاره به مسأله آفرینش آدم جد نخستین ماست، که این همه افراد بشر با تنوع خلقت، وخلق وخوى متفاوت، واستعدادها وذوقهاى مختلف، همه به یک ریشه باز مى گردد که آن «آدم» است.

تعبیر به «ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» در واقع اشاره به این است که خدا آدم را آفرید سپس همسرش را از باقیمانده گل او خلق کرد.

لازم به یادآورى است که آفرینش همسر آدم از اجزاى وجود خود آدم نبوده بلکه از باقیمانده گل او صورت گرفته است، چنانکه در روایات اسلامى به آن تصریح شده.

بعد از آن به مسأله آفرینش چهارپایان که از وسائل مهم زندگى انسانهاست ـاز یک سو براى تغذیه خود از شیر وگوشت آنها استفاده مى کنند، واز سوى دیگر از پوست وپشم آنها لباس وانواع وسائل زندگى مى سازند، واز سوى سوم به عنوان مرکب ووسیله حمل ونقل از آنها بهره مى گیرندـ اشاره کرده، مى فرماید: «وبراى شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد» (وَاَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الاَْنْعامِ ثَمانِیَةَ اَزْواج).

منظور از «هشت زوج» گوسفند وبز نر وماده، شتر وگاو نر وماده است.

سپس به حلقه دیگرى از حلقه هاى آفرینش پروردگار که تطورات خلقت جنین بوده باشد پرداخته، مى گوید: «او شما را در شکم مادرانتان آفرینشى بعد از آفرینش دیگر در میان تاریکیهاى سه گانه مى بخشد» (یَخْلُقُکُمْ فى بُطُونِ اُمَّهاتِکُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْق فى ظُلُمات ثَلث).

ظلمتهاى سه گانه اشاره به ظلمت شکم مادر، وظلمت رحم، ومشیمه (کیسه مخصوصى که جنین در آن قرارگرفته است) مى باشد که در حقیقت سه پرده صخیم است که بر روى جنین کشیده شده.

سیدالشهدا، امام حسین(علیه السلام) در دعاى معروف «عرفه» به هنگام برشمردن نعمت وقدرت خداوند به پیشگاه او چنین عرض مى کند: «آغاز آفرینش مرا از قطرات ناچیز منى قرار دادى، سپس مرا در ظلمتهاى سه گانه، درمیان گوشت وپوست وخون ساکن نمودى، آفرینش مرا آشکار نساختى، ودر آن مخفیگاه به تطورات خلقتم ادامه دادى، وهیچیک از امور حیاتى مرا به من واگذار نکردى، سپس مرا به دنیا کامل وسالم منتقل ساختى».

در پایان آیه وبعد از ذکر حلقه هاى سه گانه توحیدى پیرامون خلقت انسان، وچهارپایان، وتطورات جنین، مى گوید: «این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستى) از آنِ اوست، هیچ معبودى جز او نیست پس چگونه از راه حق منحرف مى شوید»؟! (ذلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لااِلـهَ اِلاّهُوَ فَاَنّى تُصْرَفُونَ).

گوئى انسان را بعد از مشاهده این آثار بزرگ توحیدى به مقام شهود ذات پروردگار رسانده، سپس به ذات مقدسش اشاره کرده، مى گوید: «این است خداوند ومعبود وپروردگار شما»

با صد هزار جلوه برون آمدى که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

(آیه 7) بعد از ذکر این نعمتهاى بزرگ پروردگار، در این آیه به مسأله «شکر وکفران» پرداخته وجوانب آن را مورد بررسى قرار مى دهد.

نخست مى گوید: نتیجه کفران وشکر شما به خودتان باز مى گردد «اگر کفران کنید، خداوند از شما بى نیاز است» وهمچنین اگر شکر نعمت او را به جا آورید نیازى به آن ندارد (اِنْ تَکْفُرُوا فَاِنَّ اللهَ غَنِىٌّ عَنْکُمْ).

سپس مى افزاید: این غنا وبى نیازى پروردگار مانع از آن نیست که شما را مکلف به شکر وممنوع از کفران سازد، چرا که «تکلیف» خود لطف ونعمت دیگرى است، آرى «او هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد، واگر شکر او را به جا آورید آن را براى شما مى پسندد» (وَلا یَرْضى لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَاِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ).

بعد از بیان این دو مطلب به مسأله سومى در این رابطه مى پردازد، وآن «مسؤولیت هرکس در برابر عمل خویش است» چرا که مسأله «تکلیف» بدون این معنى کامل نمى شود، مى فرماید: «وهیچ گنهکارى گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد»! (وَلاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى).

واز آنجا که تکلیف بدون کیفر وپاداش معنى ندارد، در مرحله چهارم به مسأله معاد اشاره کرده، مى گوید: «سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، واو شما را از آنچه انجام مى دادید آگاه مى سازد» (ثُمَّ اِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

وچون مسأله محاسبه وجزا بدون علم وآگاهى از اسرار نهان امکان پذیر نیست، آیه را با این جمله پایان مى دهد: «چرا که او به آنچه در سینه هاست آگاه است» (اِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).

و به این ترتیب مجموعه اى از فلسفه تکلیف و خصوصیات آن، و همچنین مسؤولیت انسانها ومسأله جزا وپاداش وکیفر را در جمله هایى کوتاه ومنسجم بیان مى دارد.

(آیه 8) در آیات گذشته سخن از توحید استدلالى ومعرفت پروردگار از طریق مطالعه آیات عظمت او در آفاق وانفس بود. در اینجا از توحید فطرى سخن به میان مى آورد وروشن مى سازد آنچه را که انسان از طریق عقل وخرد ومطالعه نظام آفرینش درک مى کند به صورت فطرى در اعماق جانش وجود دارد که در طوفانهاى حوادث، خود را نشان مى دهد.

مى فرماید: «وهنگامى که انسان را زیانى رسد (نور توحید در قلبش درخشیدن مى گیرد) پروردگار خود را مى خواند در حالى که به سوى او باز مى گردد» واز گناه وغفلت خود پشیمان است (وَاِذا مَسَّ الاِْنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبًا اِلَیْهِ).

«اما هنگامى که نعمتى از خود به او عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلا خدا را مى خواند از یاد مى برد» (ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِىَ ما کانَ یَدْعُوا اِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ).

«وبراى خداوند همتایانى قرار مى دهد تا (علاوه بر گمراهى خویش) مردم را از راه او منحرف سازد» (وَجَعَلَ لِلّهِ اَنْدادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِه).

منظور از «انسان» در اینجا انسانهاى عادى وتربیت نایافته در پرتو تعلیمات انبیاء است، وگرنه دست پروردگار مردان حق همچون خود آنان در «سرّاء» و«ضرّاء» در ناراحتیها وراحتیها، در ناکامیها وکامیابیها همواره به یاد او هستند، ودست به دامن لطف او دارند.

در پایان آیه این گونه افراد را با تهدیدى صریح وقاطع مخاطب ساخته، مى گوید: «به او بگو: از کفرت بهره گیر (وچند روزى را به غفلت وغرور طى کن اما بدان) که از دوزخیانى» (قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلیلاً اِنَّکَ مِنْ اَصْحابِ النّارِ).

مگر چنین انسان کوته فکر گمراه وگمراه کننده سرنوشتى غیر از این مى تواند داشته باشد.

 

او حاکم بر همه چیز است، چه نیازى به فرزند دارد؟! آیا عالمان وجاهلان یکسانند؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma