به آیات 60 و 61 سوره انفال توجّه کنید:
(وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ);
اى مسلمانان! هر نوع نیرو و توانى دارید (اعم از توانایى هاى اقتصادى، نظامى، تبلیغاتى، اجتماعى و مانند آن) براى مقابله با دشمنان آماده سازید.
(تُرْهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ);
امّا نه براى هجوم به دشمن و آغاز جنگ توسّط شما، بلکه براى این که فکر جنگ را از سر دشمن خارج سازید، و با آمادگى بالاى شما اندیشه جنگ در نطفه خفه شود.
در حقیقت اسلام مى خواهد با ایجاد آمادگى عالى مسلمانان،ریشه جنگ را بخشکاند و زمینه درگیرى و خونریزى را از بین ببرد; اسلام مى گوید:
«قوى ونیرومند و پرقدرت باش، تا دشمن حتّى فکر جنگ و حمله را در سر نپروراند».
آیا چنین آئینى، آئین خشونت است؟
در آیه بعد مى خوانیم:
(وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ);
اگر دشمن دست به حمله زد و با توان بالاى نظامى شما روبرو شد، و پرچم صلح را برافراشت، و تقاضاى صلح و آشتى کرد، شما نیز از درِ صلح در آیید وبا آنها پیمان صلح ببندید.
چرا که هدف اسلام درگیرى و خشونت و جنگ و خونریزى نیست، و اکنون که دشمن از کار خود پشیمان گشته و آماده صلح و آشتى است، جنگ را رها کنید و آتش بس را بپذیرید.
خلاصه این که، بینش اسلام در مورد جنگ، یک تفکّر پیشگیرانه است و اگر مؤثّر نشد و جنگ رخ داد، از هر فرصت مناسبى براى قطع جنگ بهره مى جوید.
بدین جهت، اسلام به سربازانش اجازه آغاز هیچ جنگى را نداده، و در تمام جنگهاى اسلامى گلوله اوّل را دشمن شلیک کرده است.
آیا این دیدگاه در مورد جهاد، آمیخته با خشونت است، یا نهایت رأفت و رحمت!