1ـ آیا قانون قصاص مظهر خشونت دینى است؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
آیین رحمت
فصل پنجم: سؤالها و ایرادها2ـ آیا حدود اسلامى با رأفت و رحمت دینى سازگار است؟

چرا اسلام قانون قصاص را تصویب کرد؟

آیا قصاص نوعى خشونت نیست؟

آیا گرفتن جان یک انسان، هر چند گناهکار باشد، خشونت محسوب نمى شود؟

در پاسخ به این سؤال توجّه به نکات دقیقى لازم است که توجّه به آن، شبهه را حل، و اشکال را برطرف مى کند:

نکته اوّل ـ خداوند پس از بیان قانون قصاص در آیه 178 سوره بقره، مى فرماید:

«اگر قصاص نکنید، و جانى را مورد عفو و بخشش قرار دهید، بهتر است.»

یعنى قصاص واجب نیست، بلکه مستحب هم نمى باشد; امّا براى جلوگیرى از جنایت جنایتکاران و تکرار موارد مشابه، این حق به اولیاء مقتول داده شده، و آنها مجاز به این کار هستند; ولى قصاص نه واجب است و نه مستحب. (دقّت فرمایید)

نکته دوم ـ در آیه 179 همان سوره، فلسفه قصاص را ادامه زندگى و حیات، و حمایت از زندگى زندگان بیان فرموده است، نه کینه و عداوت و انتقامجویى. اگر بر قاتل شرورى که جان و مال و ناموس مردم در نظر او هیچ ارزش و احترامى ندارد، ترحّم شود، و رحمت اسلامى او را فرا گیرد، و او با سوء استفاده از این رحمت و رأفت، روز به روز به جنایات گسترده ترى دست بزند، آیا این کار ترحّم بر پلنگ تیز دندان و خیانت در حقّ گوسفندان نمى باشد! برخورد با اراذل و اوباش جامعه، که هیچ راه دیگرى براى جلوگیرى از شرّ آنها جز قصاص باقى نمانده، خشونت نمى باشد. بلکه مصداق روشن رحمت است، تا دیگران بتوانند با آرامش به زندگى خویش ادامه دهند.(1)

جالب است که صداى اعتراض مدّعیان رأفت و رحمت، و منادیان حقوق بشر، به هنگام اجراى قصاص این انسانهاى جنایتکار سراسر جهان را پر مى کند; امّا زمانى که دوستان جنایتکار آنها در فلسطین، افغانستان، بوسنى هرزگوین، چچن، جنوب لبنان، عراق و دیگر نقاط دنیا هولناکترین جنایات را مرتکب مى شوند، هیچ صداى اعتراضى از آنها بلند نمى شود. گویا همه آنها کر و کور و خواب هستند!

اگر انگشت دست بیمارى فاسد گردد، و طبیب حاذق و دلسوز تمام سعى خویش را براى درمان و بهبودى آن به کار گیرد، و موفّق بر این کار نگردد، و چاره اى جز قطع آن براى حفظ سایر انگشتان و جلوگیرى از سرایت بیمارى به قسمتهاى دیگر بدن نداشته باشد، و آن را قطع کند، آیا چنین طبیبى خشونت طلب است! آیا مقتضاى رحمت و عطوفت این است که این عضو فاسد به حیات خود ادامه دهد و بتدریج سایر اعضاى بدن را نیز فاسد کند، و حتّى پیام آور مرگ براى تمام اعضاى کشور تن باشد! آیا هیچ عقل و منطقى این نوع تفکّر را مى پسندد!

نتیجه این که، قصاص نوعى درمان است و براى جلوگیرى از سرایت فساد به سایر اعضاى جامعه، و حفظ امنیّت و ایمنى دیگر اعضا، ضرورى و لازم است. و با این تحلیل، قانون قصاص نه تنها خشونت محسوب نمى شود، بلکه با توجّه به مصلحت کلّ جامعه، شعبه اى از رحمت و رأفت الهى محسوب مى گردد. (دقّت کنید)

تصوّر نمى کنیم هیچ انسان عاقلى ـ هر چند تابع دین مقدّس اسلام نباشد ـ معتقد باشد که افراد شرور و قاتل و کسانى که با قتل و غارت، امنیّت جامعه را به خطر مى اندازند، و به هیچ کس رحم نمى کنند، و پایبند به هیچ اصلى از اصول دینى و انسانى نیستند، در جامعه آزادانه رفت و آمد کنند و مرتکب هر جنایتى شوند; بلکه تمام عقلاى دنیا قصاص را به عنوان آخرین درمان این اعضاء فاسد اجتماعى مى پذیرند، و از آن استقبال مى کنند.

 


1 . علاوه بر دو نکته مذکور، خداوند متعال این حکم را خطاب به «اولى الالباب» بیان مى کند; یعنى، مسأله قصاص یک مسأله احساساتى و انتقامجویى نیست، بلکه قانونى است که با تکیه بر عقل و درایت وضع شده، و یک حکم عقلانى و منطقى است. و صاحبان عقلهاى سالم با اندیشه و تفکّر تصدیق خواهند کرد که این قانون منشأ حیات اجتماعى و امنیّت جامعه خواهد بود. تعبیر به «لعلّکم تتقون» در پایان این آیه شریفه نیز تأکید دیگرى بر مدّعاى ماست; زیرا معناى جمله مذکور این است که هدف از قصاص حفظ و حراست و نگهدارى جامعه از آلودگیها و شرارتها و کینه توزى هاست. بنابراین، بند بند آیه قصاص نکته هاى جالب و پیامهاى صلح و زندگى و محبّت دارد، و به روشنى شهادت مى دهد که قصاص مصداقى از مصادیق خشونت نیست.

توجّه به این نکته نیز جالب است که در سراسر قرآن مجید چهار بار کلمه «قصاص» تکرار شده است، در حالى که کلمه «رحمت» هفتاد و نه بار، و کلمه «رحمان» صدو شصت مرتبه، و کلمه «رحیم» صد و نود و هشت مرتبه، تکرار شده است! و اینها همه دلالت روشنى دارد که قصاص یک استثناء است، و اصل بر رحمت و رأفت و عطوفت اسلامى است.

فصل پنجم: سؤالها و ایرادها2ـ آیا حدود اسلامى با رأفت و رحمت دینى سازگار است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma