روابط مادّى و معنوى انسان ها

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
داستان یاران
سفارشات شیطان! على(علیه السلام) و تقاضاى بى مورد عقیل


انسان ها داراى زندگى اجتماعى هستند، روابط مادّى و معنوى مختلفى با هم دارند. گاه رابطه، نسبى و خویشاوندى است; مثل رابطه پدر و فرزند، یا مادر و فرزند، یا خواهر و برادر، یا عمو و برادرزاده، یا پسردایى و پسرعمّه و مانند آن. و گاه رابطه، سببى است; مثل رابطه زن و شوهر، یا رابطه عروس و پدرشوهر، یا داما و مادرزن و مانند آن.
و گاه پیوند قبیلگى است; مثل این که فلان کس از فلان قبیله، و دیگرى از قبیله دیگرى است.
و گاه پیوند، گروهى و حزبى است; مثل این که فلان کس وابسته به فلان گروه، و دیگرى عضو حزب و گروه دیگرى است. که برخى از پیوندهاى مذکور اختیارى و برخى غیر اختیارى است. آنچه گفته شد همه پیوندهاى مادّى است، و پیوندهاى دیگرى نیز وجود دارد که معنوى است. مثلاً پیوند اخوّت و برادرى که خداوند متعال در آیه 10 سوره حجرات آن را براى مؤمنان مطرح کرده (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) یک پیوند معنوى است. و یا این جمله که حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)فرمود: «أَنَا وَعَلِىٌّ اَبَوا هَذِهِ الاُمَّةِ; من و على پدران این امّت هستیم»(1) یک پیوند معنوى میان پیامبر اسلام و على(علیه السلام) و امّت اسلامى است.
خلاصه این که انسان ها داراى پیوندهاى مختلف مادّى و معنوى هستند. و گاه در میان پیوندهاى مادّى و معنوى تضادّ و تعارض ایجاد مى شود و انسان ها مجبور به انتخاب مى شوند. اگر بخواهند پیوند معنوى را حفظ کنند باید موقّتاً از پیوند مادّى چشم بپوشند و اگر نتوانند از پیوند مادّى چشم بپوشند باید پیوند معنوى را رها کنند.
به دو نمونه از این قبیل تضادها، توجّه فرمایید:
1. خداوند متعال در آیه 135 سوره نساء مى فرماید:
«(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للهِِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالاَْقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقِیراً فَاللهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً); اى کسانى که ایمان آورده اید! همواره و همیشه قیام به عدالت کنید. براى خدا گواهى دهید، اگرچه به زیان شما، یا پدر و مادر و نزدیکانتان بوده باشد! (چرا که) اگر او )= کسى که گواهى شما به زیان اوست( غنى یا فقیر باشد، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین، از هوا و هوس پیروى نکنید، که منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن اعراض نمایید، خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است».
در این جا رابطه نسبى در تعارض با روابط معنوى و ارزش هاى الهى قرار گرفته و خداوند دستور مى دهد که از رابطه نسبى چشم پوشى کنید و به عدالت و شهادت بر حق بپردازید که نشانه ایمان است و اگر رابطه نسبى را مقدّم داشتید و علیرغم این که در اختلاف بین (مثلاً) پدرتان و یک فرد غریبه مى دانستید حق با غریبه است و به نفع پدرتان شهادت دادید، نشانه بى ایمانى است.
2. در آخرین آیه سوره مجادله نیز مى خوانیم:
«(لاَّ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الاِْیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوح مِّنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ); هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى یابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند; آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تأیید فرموده و آنها را در باغ هایى بهشتى وارد مى کند که نهرها از پاى درختانش جارى است، جاودانه در
آن مى مانند; خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند; آنها «حزب الله» اند; بدانید «حزب الله» پیروزان و رستگارانند».
در این آیه شریفه رابطه نسبى و قبیلگى با رابطه ایمان و تقوا در تعارض قرار گرفته و به مؤمنان دستور داده شده براى تقویت رابطه ایمان از رابطه نسبى و قبیلگى چشم بپوشند.
علاوه بر آیات قرآن ـ که دو نمونه آن گذشت ـ در روایات و سیره معصومین(علیهم السلام) نیز این مسأله به وضوح دیده مى شود، که پیامبران و امامان(علیهم السلام) در گفتار و کردار عملاً روابط معنوى را بر روابط مادّى، و اصول و ضوابط را بر روابط مقدّم مى دانستند; به عنوان نمونه مى توان به داستان حضرت على(علیه السلام)و برادرش عقیل از زبان آن حضرت اشاره نمود.


(1). بحارالانوار، ج 16، ص 95 و 364; من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 235.

 

سفارشات شیطان! على(علیه السلام) و تقاضاى بى مورد عقیل
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma